خيابانهاي تهران!
بهروز مرباغي
«خيابان» در عرف عمومي ما ايرانيان معرف يك معبر است. نكته ظريفي كه در اين واژه وجود دارد، آن است كه هم براي معبرهاي داخل يك باغ اتلاق ميشود، هم براي معابر شهري و نكته زيباتر آنكه اگر به نقشه دقيق تهران پيش از خيابانكشيها دسترسي پيدا كنيم و آن را خوب ببينيم، متوجه ميشويم تهران قبل از «شهر» شدن، تماما باغ بود از جنوب تا شمال. در اين نقشه، خط معابر داخل باغها رسم شدهاند. زيباترين نكته آن است كه خيابان وليعصر در نقطه شروعش از جنوب، يعني از حوالي ميدان راهآهن، تقريبا منطبق بر خيابان يك باغ است از جنوب به شمال. بر اين اساس ميشود گفت: «تهران باغي است كه به شهر تغيير چهره داده.» اگر امروز در بسياري از خيابانهاي اطراف دروازه قزوين يا راهآهن در وسط كوچهها درختان تنومند ديده ميشود، يادگار همان دوره است. مثلا خيابان پرورش يا محور مهديخاني بازارچه، شاپور يا خيابان فرهنگ در همان حوالي. اطراف خيابان مخصوص و دور و اطراف پارك رازي و بسياري كوچهها و خيابانهاي محلهاي وجود دارند كه انگار خيابان يك باغ هستند. پس در تهران ميتوانيم روي خيابانهاي شهر هم به عنوان امتياز و داشتهاي مهم حساب كنيم. حالا اگر عامل و بحث ارزشهاي فرهنگي و تاريخي را هم به اين ويژگي اضافه كنيم، به ارزشهاي تهران بيشتر پي ميبريم. اين ارزشها نماينده تاريخ و تحول تهران از يك آبادي كوچك به يك كلانشهر هستند. تقريبا تمام خيابانهاي تهران چنين سرنوشتي دارند. مثلا آيا معماري و شهرسازي تهران از پاركوي به بالا خاص نيست؟ آيا فاصله ميدان ونك تا پاركوي خاص نيست؟ در اين سكانس اغلب بناهاي موجود در جدارهها بزرگپارچه هستند و جالب آنكه تقريبا همه بناهاي واقع در جداره غربي اين فاصله از جداره فاصله گرفتهاند و به پيادهرو نچسبيدهاند. چنين چيدماني را در ديگر بخشهاي خيابان وليعصر نداريم. از اين نمونهها در منظرهاي خياباني تهران زياد است. كافي است شهرمان را بشناسيم. آنچه در جهان غرب و كشورهاي توسعهيافته تحت عنوان «خيابانگردي» باب است در تهران هم امكان تحقق دارد. بايد بكوشيم شناخت عمومي از شهر و خيابانها را افزون كنيم. به گونهاي كه هر كس خيابان انقلاب را مثلا از فردوسي تا دانشگاه قدم بزند، احساس كند اين كالبد و جداره با خيابان مثلا ابوسعيد فرق دارد. وقتي در خيابان پانزده خرداد قدم ميزند، بتواند تفاوتهاي تاريخي و فرهنگي آن را با ديگر خيابانهاي شهر درك كند. بايد بتوانيم بر اساس معماري و منظر خيابانها تاريخ و فرهنگ شهرمان را متوجه شويم. چگونه چنين اتفاقي ميافتد؟ با قبول اين حكم كه «در معماري هيچ چيز اتفاقي نيست. پشت هر شكل و حجم حتما دليلي وجود دارد. فقط ممكن است ما ندانيم اين دليل چيست.» پس بايد براي شناخت شهر، زبان معماري را ياد بگيريم.
معمار و مدرس دانشگاه