دهگانههاي سريع و كارا براي بهتر شدن
ابراهيم عمران
آموزههاي تاملبرانگيز جناب سريعالقلم هماره جاندار و قابل بحث و نقب به روحيات دروني ما ايرانيان است. تا جايي كه بسيار مجمل و در قالب چند گزاره و بند شمايل افسانهايمان را به نقد و بيتعارف به شكل درست از ذهنها پاك ميکند. در جديدترين اين خطوط ترسيمي كه چرا ايرانيان «واقعيتها را نميپذيرند» بر 30 نكته تمركز ميكند. يكي از اين نكات كليدي را اين گونه بيان كردهاند: «اگر واقعيت را بپذيريم، نگران از دست دادن جايگاه خود هستيم!» آري به همين شفافيت ميتوان گفت چنين است و در بسياري از مواقع اگر بابت اينكه كنه داستان و واقعيتي را مورد پذيرش قرار نميدهيم از همين از دست دادن موقعيت فعلي مان بر ميخيزد. شاهد و مثالهاي آن هم فراوان است. در روزمرهمان تا صدر و ذيل اموراتي كه بر عهدهمان هست و در هر جايگاهي كه هستيم با كمترين ارفاق اين گونه ميانديشيم. از كودكمان گرفته تا مسنترين عضو هر خانواده و بالمآل در اجتماع پيرامونمان به چنين خصلتي دچار هستيم. به راستي چرا واقعيت را پذيرا نيستيم؟ ذيل گزاره مطرح شده اين جايگاه چه دارد كه از دست دادن آن ميتواند تا اين حد نقصان اجتماعي ايجاد کند؟
آيا آن مديري كه واقعيتهاي پيرامونش را باور نميكند فقط از بابت از دست دادن جايگاهش اين گونه تفكري دارد؟ معاش زندگياش وابسته به آن است به حتم. پس اگر اينسان انديشه شود، اصل اول گذران امور مقصر است و بس! خب چه بايد كرد؟ اين قصه آزگار تمشيت امور مالي و رفاهي اگر بهسامان شود شايد اصولا موارد مطروحه امثال دغدغهمندي چون دكتر سريعالقلم به طريق اولي جايي براي شرح بيشتر نداشته باشد. مورد ديگري كه ايشان بر آن تاكيد داشتند، اين نكته بود كه وقتي «فردي اشتباه ميكند او را اصلاح نميكنيم، بلكه عمدتا تخريب ميكنيم». بسيار مورد قابل لمسي است در زندگي فردي و اجتماعيمان. شايد برخي اشتباهات خويش را نپذيرند كه بر آنها حرجي نيست؛ ولي كم هم نيستند افرادي كه فينفسه ذاتشان پذيراي اشتباهاتشان هست و مشتاقانه خواهان آنند كه دستي مشفق بر بالاي سرشان كشيده شود. اين افراد اتفاقا پتانسيل خوبي براي جايگاههاي مديريتي دارند. چه كه اشتباه تالي موفقيت در بسياري از موارد ديگر است. آنسان كه در بندي ديگر از سيگانه عدم قبول واقعيت عنوان ميشود: اشتباه را نه تجربه، بلكه ضعف ابدي تلقي ميكنيم! بر اين نگره، اشتباه ميتواند پلي براي بهتر شدن شود؛ اگر نيرويي ديگر بتواند در جهت ترميم آن بكوشد. اين چند مورد در گفتههاي هميشه راهگشاي جناب سريع القلم مخرج مشتركي هميشگي در خود دارد. آنگاه كه در بند آخر اين سيگانه تذكار ميدهد: چون غرق در خود و منافع خود هستيم، همكاري، يادگيري و مشاركت با ديگران تقريبا تعطيل است و اينجاست كه جان كلام جاري ميشود در عدم پذيرش واقعيتهاي موجود. اي كاش به جاي اين همه همايش جهت تبيين شعار وفاق رييسجمهور (كه بالذات حرفي است قابل قبول) گاهي هم با كمترين هزينه اين موارد مطرح شده در ذات و نهادمان جايي براي واگويي و كنكاش بيشتر پيدا ميكرد. چه كه وقتي درون و خلوت آدمي بهسازي شود؛ بالمآل برونش نيز آراسته به صفات بهينه خواهد شد. آنگاه هر وفاقي معناي بهتري پيدا خواهد كرد. انديشهمان ترك برداشته است؛ ذهنمان درگير مسائلي است كه اگر درونش باز شود، جزيياتش جانكاه است. آري ميتوان درستتر فكر كرد و بهتر به پيرامون نگريست؟ باید گاهي تلنگرهاي مصلحان اجتماعي را با ديد دلسوزانهاي نگاه كرد. اي كاشهايمان زياد است؛ اي كاش و افسوس آخر را بگوييم و مخلص كلام. كاش مشاوران جناب پزشكيان گهگاهي براي مديران ميانی و بالادستي دستگاه ديوانسالار كلاسهايي در تبيين اين چندگانههاي فردي چون دكتر سريعالقلم و امثالهم برگزار کنند. فردي تا آنجا كه توانست در سمينارهاي بينالمللي شركت كرد. خلقيات افراد موثر دنيا را بررسي كرد. آنها را با نمونههاي داخليمان محك زد. ضعفها را پيدا و به طريق ساده بيان كرد. رفت و برگشت ايشان به اجلاس داووس نيز همه ساله مشتاقان را منتظر نگه ميدارد تا از جديدترين دستاوردهاي تفكر بشري مطلع شوند. كمترين كار توجه به راهكارهاي مفيد ايشان است.