درسهاي آتش سوزي لس آنجلس و ...
جعفرگلابي
حدود يك هفته است كه آتش مهيبي به جان شهر لسآنجلس امريكا افتاده است و آتشنشانان با همه امكانات خود و كمك ارتش ايالات متحده هنوز نتوانستهاند آن را خاموش كنند.ازنقطه نظرانساني اين حادثه غمانگيز است و همدردي گستردهاي را در سطح جهان به دنبال داشته است.اگرچه پاي دولت امريكا در بسياري از منازعات جهان در ميان است و ملتهاي زيادي آسيبهاي فراواني ازحكومت اين كشور ديدهاند ولي در هر شرايطي وجدانهاي بيدار نميتوانند نسبت به آسيب مردم عادي در هر گوشه از جهان خشنود باشند.احتمالا 24 نفري كه تاكنون جان خود را در اين بحران ازدست دادهاند از فقرا يا كارتن خوابهاي شهر و در نهايت از معموليترين شهروندان بودهاند، لذا ابرازخرسندي ازجانباختن و خسارت به مردم فقط ازكساني برميآيد كه نسبتي با بزرگواري و اخلاقمداري ندارند.چه كار زيبا و خوبي بعضی از مسوولان در ابراز همدردي با مردم امريكا كردند و اعلام آمادگي هلالاحمر ما براي امدادرساني هم چقدر پسنديده و ستودني است، خصوصا اينكه ايرانيان زيادي در اين شهر به سر ميبرند و ما نسبت به آنها مسووليت بيشتري داريم. با اينكه طي 15ماه گذشته بسياري از بمبهايي كه توسط اسراييل بر سر مردم غزه ريخته شد ساخت امريكا بودهاند ولي تاكنون خبر يا گزارشي نخواندهام كه اين مردم مظلوم از حادثه لسآنجلس ابراز خشنودي كرده باشند.پيدا است كه فلسطينيان زير آتش اسراييل مردمان بزرگواري هستند.
آنها طي سالها مبارزه براي رفع محاصره و اشغالگري جنگ را به هيچ نقطهاي ازجهان نكشاندند و آسيبي به غيردشمن خود نرساندند، اما اين حادثه موحش مثل همه حوادث ديگر جهان براي ما عبرتهاي فراوان دارد كه بايد در آن دقيق شويم و پند عاقلانه بگيريم. خداي ناكرده با وضعيت اقليمي نامناسب موجود و امكانات اندك كشور اگرحادثه مشابهي دريكي از شهرهاي ما روي دهد چه بايد بكنيم وچگونه ميتوانيم ازپس آن برآييم؟!ايران عزيز ما با منابع خيرهكنندهاي كه دراختيارمان گذاشته كشوري حادثهخيز هم هست و از هر جهت كه تصورش ميرود آسيبپذير. شايد ماهي نباشد كه حريقي بزرگ درگوشهاي خصوصا درجنگلهايمان رخ ندهد و نيروهاي آتشنشان بيش از آنكه با امكانات كافي به جنگ حوادث بروند با فداكاري و ازخودگذشتگي به ياري هموطنان خود ميشتابند. بدون اغراق و با قاطعيت ميتوان گفت فعلا اصليترين تهديدها كه نقدا جان روستاييان و شهرنشينان كشور را به خطر مياندازد حوادث گوناگون طبيعي و غيرطبيعي هستند. قربانيان جادهاي بعد از يك دوره افت آماري دوباره رو به افزايشند و سالانه تا 20 هزار نفر از هموطنان فقط دراين زمينه به كام مرگ ميروند و چندين برابرآن مجروح ميشوندكه برخي تا آخرعمررنج معلوليت باخود به همراه دارند.آلودگي هواي شهرهاي بزرگ بازهم عددهاي قرباني بزرگي را نشان ميدهد و هرسال نسبت به سال قبل بدتر ميشود و پس از سروصداهاي معمول زمستاني به سرعت فراموش ميشود تا پاييز و زمستان ديگري برسد! زلزلهها همچنان تهديد بزرگي هستند ولي ايمنسازي ساختمانها و پلها به امان خدا رهايند و ديده نشده كه مسوولي حاضر شود و ازروند بهبود قابل ملاحظه در اين مهم سخن بگويد.سيل هم بلاي طبيعي ديگري است كه رهايمان نميكند و همهساله سيلاني ميكند وخسارت ميزند و ما به درگاه خداوند پناه ميبريم كه ويرانگري عظيمي ايجاد نكند!درچنين شرايطي هيچ توصيفي جز «سرخوشي» و «باري به هرجهت » احوال ما را توصيف نميكند كه اولويتهاي ديگري برايمان مهمند وخصوصا اختلافات سياسي كه ضرورتها را به هم ميريزد و راه سعادت و سلامت را مبهم ميكند. متاسفانه ما درجهان دشمن زياد داريم و دشمنهاي بسيارتراشيدهايم ولي آنچه همهساله بيشتر ازهرجنگي جان وسلامت هموطنان را درخطر حتمي و همهساله قرار ميدهد همين حوادث هستند. وقتي درثروتمندترين كشورجهان گاهي درمقابل حوادث طبيعي كم ميآورند و انتقادهاي تندي صورت ميگيرد تصور احوال خودمان ساده است.معلوم نيست چگونه بايد فرياد كنيم كه دراولويتبندي مسائل اصلي كشوردچار سوء محاسبه هستيم و ابتدا بايد براي آن چارهسازي كنيم.ما براي مقابله با آتشسوزيها و سيلها و زلزلهها و آلودگي هوا و ناترازي انرژي به امكانات واعتبارات فراواني نياز داريم كه با وجود تحريمها حتي ازدسترسي به بخشي ازآنها محروميم، كي ميخواهيم اين ظلم بزرگ كه مانعي اساسي در برابرهرتصميم ضروري است را به هر وسيله ممكن برطرف كنيم؟ فرض كنيم خصم بيروني را كشتيم يا شرش را ازسركشوربرطرف كرديم، باخصمي زو بتر در اندرون چكار ميكنيم؟ درهرحال حادثه آتشسوزي جهنمگونه لسآنجلس اين زنگ گوشخراش تهديدهاي طبيعي را برايمان به صدا درآورده است و هيچ راه عقلاني جزعاديسازي روابط بينالملل براي رسيدگي به اقتصاد پرچالش كشور باقي نگذاشته است.فرض كنيم يك شهروند ايراني از پيچيدگيهاي سياست و ضرورت بلندپروازيها درامور مختلف اطلاع ندارد!آيابر او عيب است اگر بپرسد چرا همه ارادهها و تصميمها درجهت رفع غده سرطاني تحريمها به كار گرفته نميشود و چرا ضرورت آن براي همه نافذان در سياست مسلم نشده است؟