مجموعه مقالات
خلاصه تاريخ سياسي و اجتماعي و فرهنگي ايران تا پايان عهد صفوي
سيدذبيحالله صفا شهميرزادي (۱۲۹۰ ـ۱۳۷۸ ش.) پژوهشگر، مترجم، مصحح متون، استاد ممتاز دانشگاه تهران، حماسهپژوه، بنيانگذار و مديرمجله «سخن»، دبير كميسيون ملي يونسكو در ايران و... كه بهنام «پدر تاريخ ادبيات ايران» شناخته ميشود، داري تاليفهاي بسياري است. دكتر ذبيحالله صفا دركتاب مجموعه مقالات «خلاصه تاريخ سياسي و اجتماعي و فرهنگي ايران تا پايان عهد صفوي» كه انتشارات اميركبير درسال۱۳۵۶ش. آن را چاپ كرده، درمقدمه بهچگونگي «روش تحقيق» خود پرداخته كه در اين شماره روزنامه «اعتماد» بهسخن ايشان ميپردازيم.
اين كتاب مجموعهاي است ازيكسلسله مقالات پياپي كه نويسنده اين اوراق درسالهاي۱۳31 ـ ۱۳28شمسي (۲۵۲8 - ۲۵۲5 شاهنشاهي) درمجله ارتش منتشر کرده بود و مقصود ازتهيه آنها آشنايي همهجانبهاي بود با گذشته ايران و روزهاي تاريك و روشن تاريخ ما، و سيرتمدن و فرهنگ در اين سرزمين. شيوهكار در تحريرمقالات مذكور نوشتن تاريخ بهروش عادي آن، كه دركتابهاي رايج زمان ميبينيد، نبود. يعني نميخواستم از تاريخنويسي بهنوشتن شرحاحوال طبقات حاكمه و شاهان و وزيران و سرداران و جنگها و جدالها و خوش و ناخوش زندگاني آنان اكتفا كنم بلكه ميخواستم اشاره به تاريخ سلسلههاي سلاطين و حوادث سياسي و نظامي را فقط وسيلهاي براي تعيين و تشخيص عهدها و دورانها ازيكديگر قراربدهم و سپس تاآنجاكه وقت و مقام و اطلاع اجازه ميداد بهبيان احوال مردم و عقايد و افكار و آرای متداول درميان آنان و ديگر جنبهها و جلوههاي تمدن و فرهنگشان درآن عهدها و دورانها مبادرت جويم.
پيداست كه مقالات پراكندهاي كه هريك از چند صفحه معدود بيشتر نبود، جاي آن نداشت كه بهتفصيل و با تحقيقكافي و با نشاندادن مآخذ و منابع لازم دراينراه بهكارپردازم، به ويژهكه اساسكار درتهيهآن گفتارها سادگي بيان و پايينآوردن سطح بيان درحد فهم و درك اثرخوانندگان، خاصه طبقات جوان بود، پس سعي كردم در ذكر تاريخ هر دوره كمال اختصار و اكتفا به ذكر رئوس مطالب را درنظر داشته باشم و بيشتر به پيداكردن علل ترقي و انحطاط تمدن و فرهنگ ايراني و همچنين بيان اسباب ظهور و نيرومندي دولتها يا چگونگي ضعف و زوال آنها، و مطالعه كيفيت مهاجمات اقوام و ملل خارجي و نتايج غلبه آنها و كوششهايي كه ايرانيان در بازگشت به استقلال كرده بودند... و همچنين بهمعرفي مختصر وضع فرهنگي و نظاير اين مطالب توجه كنم. ايننكته برخواننده آگاه روشن است كه اگر روزي به تأليف و تدوين تاريخ عمومي ايران با اين شيوه پرداختهايد، شناخت احوال مردم ايران آسانتر خواهدبود زيرا اكتفا بهذكر حوادث سياسي و نظامي در اين مورد به منزله اكتفا به ذكر يك علت ازميان چندين علتي است كه به ولادت مولودي، يا حدوث واقعهاي خواهد انجاميد. به همين سبب است كه تاريخها و سرگذشتهاي سلاطين و سرداران كه تاكنون درايران نوشته و نام آنها را تاريخ گذاردهاند، فقط حكم «شرححال نويسي» يا «سالنامهنويسي» داشته و معلوم نكرده كه مردم ما روي اين سرزمين چه ميكرده و چه ميانديشيدهاند، سبب پيشرفتها و جهانگشاييشان چه و علت شكستها و سرخوردگيهايشان كدام بود، چرا ايران در دورانهايي متفكران و شاعران بزرگ داشت و در دورانهاي ديگر از پروردن چنين فرزندان بر دامان خود محروم ماند؟
بديهياست كه كتابي با اينهمه اختصار به همه اين خواستها و پرسشها جواب كافي نميدهد، و فقط طرحي از يك تاريخ واقعي ايران ميتواند بود (آنهم طرحي ناتمام از كاري بزرگ كه نيازمند چند عمر طولاني است) و خواننده را در راهي جديد وارد خواهدكرد و شيوهاي نو درنگارش تاريخ ايران به او نشان خواهدداد. اساس كار در نوشتن مقالاتي كه يادكردهام، بر اختصاربود. نخست طرح سردبير مجله ارتش تهيه چند مقاله كوتاه براي مرور در ذكركاميابيها و ناكاميهاي ايرانيان درگذشته بود ولي به زودي نظر خود را تغيير داد و از نويسنده خواست كه تاريخ هر دوره را با تفصيل بيشتر و با توجه به همه جوانب موضوع (تا آنجا كه مقدور باشد) بنويسد. بههمينسبب اولا دوره پيش از ورود آرياييان به ايران دراينمقالات موردتوجه قرارنگرفت و ثانيا دوره ماد و هخامنشيان بااختصار تمام و فقط باتوجه بهعلل عظمت و انحطاط آن دوسلسله بزرگ شاهنشاهي خاصه هخامنشيان معرفي شد و ثالثا هنگام بحث در دورانهاي آغازي تاريخ ايرانيان بهكيفيت ظهور زرتشت و بيان اعتقادات ايرانيان پيشازظهور زرتشت (پيشاز قرندهم ازميلاد) و توضيح كافي درباره آيينزرتشتي و تحليلياز اوستاي قديم و موجود، توجه نشد و اميداست اگر روزي چاپي ديگر از اين مجموعه شود دوگفتار جديد بر اين گفتارهاي قديم بهمقصد اين توضيحات بيفزايم.
مطلب ديگر آنكه اين سلسله مقالات دونام داشت. نخست تحتعنوان چهارهزارسال درچند مقاله نوشته ميشد و سپس بهنام تاريخ سياسي و مدني ايران. و بعدازآن تاريخ دوران صفوي هم جداگانه براين سلسله ازگفتارها افزوده شد و ايننوع تغيير سليقهها تاحدي از يكدست بودن مقالات كاست. اما علت آنكه در اين مجموعه فقط بهذكر تاريخ ايران ازآغاز تا پايان دوران صفوي اكتفا شد آناست كه درآنروزگار ازطرف مجله ارتش از استاد فقيد عزيز سعيد نفيسي خواسته شده بود كه عهدهدار تاريخ دوران بعد از صفوي شود و آن مرحوم هم چندين مقاله در اين راه نوشت و منتشركرد. بههمين سبب كار من درانتهاي دوران صفوي پايان يافت. اميد است كه خواننده گرامي بر لغزشها و خطاهاي من در اين صحايف و اوراق بهديده اغماض بنگرد.
منبع: كتابخانه ايرانشناسي مجلس