• ۱۴۰۳ شنبه ۲۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5955 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۲۲ دي

تاريخ و تقدير يزدگرد سوم

مرتضي ميرحسيني

به هر دري زد و هرچه از دستش برمي‌آمد به كار بست. نشد. نتوانست. تقديرش شكست بود و حريف آن نشد. كوشيد تاج و تخت را، به هر قيمتي كه شده، حفظ كند و ميراث چهارصد ساله را سرپا نگه دارد. نتوانست، چون موفقيت در چنين كوششي از عهده‌اش خارج بود. حتي، چنان كه نوشته‌اند قرار نبود از شاهي جز عنواني تشريفاتي سهمي داشته باشد. تصميم آن عده از اشرافي كه او را از فارس به تيسفون بردند و تاج شاهي را روي سرش گذاشتند اين بود كه قدرت را ميان خودشان تقسيم كنند و شاه را - كه زمان شروع سلطنت، نوجواني كم‌سن‌وسال بود - در اداره امور به بازي نگيرند. اما در تغيير و تحولات بعدي، به‌ويژه با ظهور اسلام در حجاز، بازي‌شان به‌هم خورد. چند نفر از آن اشراف در جنگ با اعراب كشته شدند و قدرت نفوذ برخي ديگر نيز فروشكست. يزدگرد - كه سومين شاه به اين نام در سلسله شاهان ساساني بود - ناچار به ايفاي نقش مهم‌تري شد و عملا مديريت جنگ با اعراب را به عهده گرفت. نقشي كه برايش بسيار سخت و بزرگ بود و او از پس آن برنيامد. بعد از چند شكست بزرگ و كوچك، تنهاتر شد. از مقابل مهاجمان عقب نشست و تمام نواحي غربي قلمرو شاهنشاهي را براي اعراب فاتح باقي گذاشت. در دل فلات ايران به جست‌وجوي سپاه و حامي رفت، اما كسي - كه به‌دردش بخورد و با همراهي خود تاثيري بر سير حوادث بگذارد - باقي نمانده بود. برخي‌ها هم كه به او پشت كرده بودند و به معامله با اعراب و تسليم به آنها فكر مي‌كردند. به‌ويژه بعد از جنگ در نهاوند كه تقريبا همه، پايان ساسانيان را پذيرفته بودند و احتمالات بعدي و آينده بدون آنان را در ذهن‌شان محك مي‌زدند. ديگر كسي دل به يزدگرد سوم نداد و كوششي براي همراهي‌اش نكرد. به قول زرين‌كوب يزدگرد كه از آن پس ديگر هرگز فرصتي براي مقابله با اعراب نيافت، با حرمسرا و دربار پرخرج خود به نواحي دورافتاده كشور گريخت و هيچ‌جا مجال قرار نيافت، بالاخره بعد از 10‌سال سرگرداني در حالي كه موكب پرجلال خود را با چهار هزار زن و كودك و پير و جوان همراه داشت، در حوالي مرو، تنها و با خواري و نوميدي به دست آسياباني كه در لباس فاخر او طمع كرده بود كشته شد. ماهوي سوري، مرزبان مرو، كه موجب فرار او در بيابان‌هاي اطراف و قتل او به دست آسيابان شده بود با اعراب كنار آمد، اما نام خدا ‌كشان بر اعقاب او باقي ماند. با مرگ يزدگرد سلسله ساسانيان و حكومت شاهنشاهي ايران باستان به پايان رسيد. در اين هنگام (زمستان 653 ميلادي) از تاريخ هجرت كه مبدأ تاريخ مسلمانان بود - سي‌ويك سال بيشتر نمي‌گذشت و يزدگرد، آخرين شاه ساساني، به قولي سي‌وچهار سال و به روايتي ديگر فقط بيست‌وهشت سال داشت. «درست است كه تاريخ در تمام طول سلطنت اسمي اما بيست ساله او هيچ جنايت بزرگي را به نام او ثبت نكرد، اما هيچ جلادتي را هم از او نشان نداد. اين آخرين پادشاه ايران باستاني هرگز در هيچ جنگي به تن خويش درگير نشد، در هيچ مورد هم - حتي التجا به آسيابان مرو - لباس مجلل و جواهرنشان سلطنت را از تن دور نكرد، اما تاريخ نشان داد كه اين لباس به اندام او نبود. البته سال جلوس او، بدان سبب كه بعد از او هيچ پادشاه ديگري بر تخت فرمانروايي ساسانيان جلوس نكرد، براي تعدادي از ايرانيان بر وفق يك رسم ديرينه قوم مبدأ تاريخ ماند - تاريخ يزدگردي. اما ايران كه بعد از او نيز همچنان پايدار ماند - و فقط آيين خود را عوض كرد - از آن پس تاريخ هجرت را به كار برد كه جلوس يزدگرد در سال يازدهم آن بود.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون