حجاب از منظري ديگر
اما همه سخن در اين است كه در بحث حجاب كه اين روزها مطرح است، ادعاي موافقان حجاب اين نيست كه در وضع قانون و نظارت نهادهاي ذيربط، بانوان بيحجاب يا بدحجاب، باحجاب خواهند شد و طرز فكرشان درباره حجاب تغيير خواهد كرد؛ بلكه ادعا اين است كه بيحجابي بانوان در فضاي عمومي جامعه خواسته يا ناخواسته عوارض و پيامدهاي سویي دارد و حاكميت نميتواند در برابر اين ناهنجاري بيتفاوت باشد، چرا كه در تعارض ميان حق فردي و حق عمومي بايد حق عمومي مقدم داشته شود.
اما اينكه چرا بيحجابي آسيبهاي اجتماعي متعددي از جمله سست شدن پيوندهاي عاطفي ميان زوجين، تخريب نهاد خانواده، افزايش آمار طلاق و... را در پي خواهد داشت، به غريزه حرص و آز و فزونطلبي انسان برميگردد كه نميخواهد در برابر خود سد و مانعي ببيند و لذا طغيان و سركشي او حد و مرزي ندارد. اين حقيقت را استاد شهيد مرتضي مطهري اين گونه بيان ميكند: «انسان چه در زمينه پول و اقتصاديات، چه در زمينه سياست و حكومت و تسلط بر ديگران و چه در زمينه امور جنسي اگر زمينه مساعدي براي پيشروي ببيند، در هيچ حدي توقف نميكند. اگر انسان در اين زمينهها مانند حيوانات ظرفيت محدود و پايانپذيري داشت، احتياجي نبود نه به مقررات سياسي و نه به مقررات اقتصادي و نه به مقررات جنسي و همان ظرفيت محدود طبيعي همه مشكلات را حل ميكرد.» (اخلاق جنسي، ص 75 و 76).
مقصود چيست؟ مقصود اين است همان طور كه در حوزه سياست و اقتصاد، قوانين و مقررات محدودكنندهاي وجود دارد كه به روابط و مناسبات اين دو حوزه اجتماعي انضباط ميبخشد و از سركشي غريزه قدرتطلبي در حوزه سياست و حس زيادهخواهي در حوزه اقتصاد جلوگيري ميكند، در عرصه اخلاق جنسي نيز وجود مقررات محدودكننده كه مانع هرج و مرج و بيبند و باري و فساد اخلاقي شود، امري منطقي و معقول به نظر ميرسد. به عبارت ديگر همچنان كه در سياست و اقتصاد، مصلحت عمومي آزادي فردي را محدود ميكند، در حوزه اخلاق جنسي نيز اين حق اجتماع است كه آزادي پوشش را به منزله يك حق فردي محدود سازد.
تمركز نگارنده در اين نوشتار بر تقدم حق اجتماع بر حق فرد بود. اما اينكه پوشش مناسب و درخور، حافظ كرامت و شخصيت زن است و ارزش و اعتبار او را نزد خود وي و ديگران بالا ميبرد، واقعيتي است كه به فلسفه حجاب مربوط ميشود و شرح و بسط آن مجال ديگري ميطلبد.
در پايان جاي اين پرسش باقي است كه چرا دشمنان اين ملت در آن سوي مرزها سنگ به اصطلاح آزادي زنان ايراني را به سينه ميزنند و در حالي كه با تحريمهاي ظالمانه درصددند تا به خيال خام خود مردم ايران را به زانو درآورند، براي قشر بانوان دايه دلسوزتر از مادر شدهاند؟ آيا اين همه جار و جنجال و هياهو از سر خيرخواهي و دلسوزي است يا اهداف ديگري در ميان است؟!