ايران و كريدورهاي استراتژيك؛ از تماشاگريتا كنشگري
هما مظلومينژاد
تحولات ژئوپليتيكي جهان امروز، خاورميانه را به صحنهاي پرتنش و رقابتبرانگيز براي كنترل مسيرهاي استراتژيك تجاري و انرژي تبديل كرده است. پروژههاي عظيمي همچون ابتكار كمربند و جاده چين (BRI) تصويري جديد از نظم اقتصادي جهان ترسيم كردهاند كه ايران نيز در مركز اين تحولات قرار دارد. اين پروژه، با دو مسير اصلي زميني و دريايي، اهدافي فراتر از تجارت ساده را دنبال ميكند؛ هدف نهايي، شكلدهي به شبكهاي جهاني است كه قدرتهاي نوظهور اقتصادي را در برابر ساختارهاي كهن اقتصادي غرب توانمند سازد. در اين ميان، ايران بهدليل موقعيت راهبردي خود در تقاطع شرق و غرب، از ظرفيتي بينظير برخوردار است. قرارگيري ايران در ميان سه قاره آسيا، اروپا و آفريقا، اين كشور را به پلي طبيعي براي ترانزيت انرژي و كالا تبديل كرده است. اما آيا اين موقعيت ژئوپليتيكي بهتنهايي براي تبديل ايران به يك بازيگر كليدي كافي است؟ ايران با داشتن دومين ذخاير گاز طبيعي و يكي از بزرگترين منابع نفت جهان، همسايگي با بزرگترين توليدكنندگان و مصرفكنندگان انرژي جهان، مزيت جغرافيايي منحصربهفردي دارد كه نهتنها تامينكنندهاي بزرگ، بلكه مسيري جذاب براي انتقال انرژي وتبديل به هاب انرژي منطقه است. همجواري ايران با توليدكنندگان بزرگ انرژي در آسياي مركزي و قفقاز، بههمراه دسترسي به آبهاي آزاد و بازارهاي جهاني، مزيتي استراتژيك ايجاد كرده است. ايران ميتواند از طريق توسعه زيرساختهايي همچون خطوط لوله نفت و گاز، پايانههاي صادراتي و شبكههاي ريلي و جادهاي، به يكي از مسيرهاي اصلي انتقال انرژي بين آسياي مركزي، خليج فارس و بازارهاي جهاني تبديل شود. اين مسيرها نهتنها از لحاظ اقتصادي مزيت دارند، بلكه ميتوانند نقش ايران را به عنوان شريك قابلاعتماد در تامين انرژي جهان تقويت كنند، توسعه زيرساختهاي خطوط لوله و پايانههاي صادراتي ميتواند ايران را به گذرگاه اصلي انتقال انرژي در منطقه تبديل و از اين طريق درآمدهاي قابلتوجهي از حق ترانزيت به اقتصاد ملي تزريق كند. علاوه بر انرژي، ترانزيت كالا از مسير ايران نيز ظرفيتهاي اقتصادي عظيمي در بر دارد. مسيرهاي زميني ايران، كوتاهترين و امنترين مسيرهاي ارتباطي بين شرق و غرب جهان هستند. كريدورهاي مهمي مانند كريدور شمال- جنوب (INSTC) ميتوانند زمان و هزينه انتقال كالا بين آسيا و اروپا را بهشدت كاهش دهند و مسيرهاي ايران را به گزينهاي ايدهآل براي تجارت جهاني تبديل كنند. توسعه حملونقل جادهاي، ريلي و دريايي، همراه با ايجاد مناطق آزاد تجاري و لجستيكي، ايران را قادر ميسازد تا در زنجيره ارزش جهاني نقشي حياتي ايفا كند و به يكي از قطبهاي اصلي تجارت بينالمللي تبديل شود. مزاياي ترانزيت كالا و انرژي از مسير ايران تنها به جنبههاي اقتصادي محدود نميشود. اين مسيرها ميتوانند بستري براي تقويت همكاريهاي منطقهاي و بينالمللي باشند. با بهرهگيري از ظرفيتهاي ژئوپليتيكي و توسعه ديپلماسي اقتصادي، ايران ميتواند به شريك قابلاعتماد براي كشورهاي منطقه و جهان تبديل شود. اين امر نيازمند تعاملي سازنده، مبتني بر احترام متقابل و منافع مشترك با كشورهاي همسايه و قدرتهاي اقتصادي جهان است. براي تحقق اين فرصتها، امنيت پايدار، توسعه زيرساختها و تقويت جايگاه ايران در تعاملات بينالمللي ضروري است. ديپلماسي فعال و سياستهاي اقتصادي هوشمندانه، در كنار ايجاد ثبات داخلي ميتواند زمينهساز جذب سرمايهگذاريهاي خارجي و تسريع در توسعه زيرساختهاي كليدي شود. ايران با تقويت روابط با كشورهايي همچون چين، هند و كشورهاي آسياي مركزي ميتواند نهتنها درآمدهاي تجاري خود را افزايش دهد، بلكه به رشد اقتصادي پايدار و جايگاهي برجسته در نظم تجاري و انرژي جهاني دست يابد.
ايران يكي از غنيترين كشورهاي جهان از نظر منابع معدني است و اين منابع ميتوانند نقشي كليدي در تحول اقتصادي و تقويت جايگاه كشور در نظام ژئوپليتيكي ايفا كنند. ذخاير معدني ايران شامل معادن فلزي همچون آهن، مس، طلا، روي، آلومينيوم و عناصر كمياب است كه هركدام ارزش اقتصادي و استراتژيك بالايي دارند. اين ذخاير، فرصتي بينظير براي تنوعبخشي به اقتصاد كشور و كاهش وابستگي به درآمدهاي نفتي فراهم ميكنند.
ايران با داشتن ذخاير غني آهن و مس ميتواند به يكي از قطبهاي بزرگ توليد فولاد و صنايع فلزي در منطقه تبديل شود. صنايع فلزي و معدني، نهتنها پاسخگوي نياز داخلي هستند، بلكه در بازارهاي جهاني نيز تقاضاي بالايي براي آنها وجود دارد. اين تقاضا، بهويژه در كشورهاي عضو پروژه كمربند و جاده كه براي ساخت زيرساختهاي گسترده به مواد معدني نيازمندند، ميتواند منبع درآمد قابلتوجهي براي ايران باشد. علاوه بر فلزات پايه، ذخاير عناصر كمياب همچون ليتيوم، تيتانيوم و نيكل در ايران، نقش حياتي در تامين مواد اوليه فناوريهاي نوين دارند. اين مواد در توليد باتريهاي الكتريكي، صنايع الكترونيك و انرژيهاي تجديدپذير بهكار ميروند و با توجه به حركت جهان به سمت گذار انرژي، ارزش راهبردي فوقالعادهاي پيدا كردهاند. ايران با سرمايهگذاري در استخراج و فرآوري اين مواد ميتواند به يكي از بازيگران اصلي در زنجيره تامين فناوريهاي پيشرفته تبديل شود. با وجود تمامي اين ظرفيتها، يك پرسش اساسي وجود دارد: آيا ايران از اين فرصتهاي ژئوپليتيكي و اقتصادي بهره خواهد برد يا بار ديگر تماشاچي تحولات منطقهاي خواهد بود؟ سياستگذاران كشور تاكنون برنامهاي منسجم براي بهرهبرداري از اين ظرفيتها ارايه نكردهاند و در بسياري از موارد، بهدليل موانع سياسي و اقتصادي نتوانستهاند از پتانسيلهاي موجود استفاده كنند. براي تغيير اين وضعيت، ايران نيازمند يك رويكرد جامع است كه همزمان بر توسعه زيرساختها، جذب سرمايهگذاري، تقويت ديپلماسي اقتصادي و تامين امنيت پايدار تمركز داشته باشد. حركت به سوي ديپلماسي چندجانبه، تقويت تعاملات منطقهاي و تنشزدايي با قدرتهاي جهاني، گامهاي ضروري براي بهرهبرداري از اين فرصتها هستند. ايران در يكي از حساسترين نقاط ژئوپليتيكي جهان قرار دارد و ميتواند نقشي كليدي در آينده اقتصاد جهاني ايفا كند. اما تحقق اين نقش نيازمند ارادهاي قوي، سياستگذاريهاي هوشمندانه و مديريت منسجم است. اگر ايران بتواند از موقعيت ژئوپليتيكي و منابع غني خود بهدرستي استفاده كند، نهتنها اقتصاد خود را شكوفا خواهد كرد، بلكه اين موقعيت بينظير تاريخي، فرصتي است كه با مديريت هوشمندانه ميتواند ايران را به هاب انرژي و تجارت جهاني تبديل كند؛ جايگاهي كه نهتنها به تحقق منافع ملي كمك ميكند، بلكه ايران را به يكي از بازيگران اصلي در آينده اقتصاد جهان بدل خواهد كرد، اما اگر در اين مسير ناكام بماند، تنها نظارهگر توسعه كشورهايي خواهد بود كه از فرصتهاي مشابه، حداكثر بهره را بردهاند.
تمدن ديرينه ايران كه همواره در قلب تاريخ منطقه نقشآفريني كرده ، نيازمند احياي جايگاه شايسته خود در جهان امروز است. اين هدف تنها با توسعه پايدار، تعاملات بينالمللي هوشمندانه و استفاده بهينه از ظرفيتهاي داخلي محقق خواهد شد. آينده ايران در گرو انتخاب امروز ماست: كنشگري فعال يا تكرار نقش تماشاچي؟