براي اشكهاي پزشكيان!
با مردمان به غير از زبان سخن بگوييد! يعني با سلوكتان تا در شما صداقت و اجتهاد و تقوي را مشاهده كنند. دو صد گفته چون نيم كردار نيست! اگر پزشكيان يك ساعت هم درباره اهميت خانواده و قوام و دوام آن و برافروختن شعله مهر در كانون خانواده سخن ميگفت اثرش مثل اثر اشكهاي روانش نبود. جامعه ما بيش از هميشه به تقويت عاطفه و محبت و استواري مباني خانواده نيازمند است. بديهي است اين حس و حال و هوا براي طايفهاي كه نام زنشان را هم اجازه نميدهند بر مزارش نقش شود در اعلاميه درگذشت همسرشان به جاي عكس طرح دايره يا ذوزنقه چاپ ميكنند. يا به دليل كينهاي كه از پزشكيان به دليل شكستشان در انتخابات دارند واكنش طبيعي، انساني و تحسينبرانگيز او را نه تنها نميفهمند بلكه دستاويز طعنه قرار ميدهند. چه بايد گفت!؟ من در اين عمر بيش از هفتاد سالهام ميتوانم بگويم همواره با علما و روحانيون و طلاب علوم ديني سر و كار داشته و دارم. اصلا خودم به روايتي آخوند و آخوندشناسم! اظهارات برخي را كه گاه در اين ايام و به مناسبت اشكهاي پزشكيان ديدم، خارج از تصور بود!
جامعه ما قساوتزده و خشونتزده است. شما به همين آمار طلاقها در كشور نگاه كنيد. گفتهاند در هر ساعت ۲۰ طلاق ثبت ميشود و از هر هزار ازدواج ۳۱۸ مورد به طلاق ميانجامد. بسيار خب! اشكهاي پزشكيان به ما ميگويد كه پس از 30 سال او همچنان گرم عاطفهسوزان و درخشنده عشق و محبت نسبت به همسرش بوده و هست. آيا اين رفتار و اين اشكها جامعه را تلطيف نميكند!؟جوانان را در خلوتشان به هوش نميآورد؟ جانهاي آنها را تكان نميدهد!؟ به دختران ما و زنان جامعه ما اميد و اعتماد نميبخشد؟ به جامعه اين پيام را نميرساند كه رييسجمهور ايران با داشتن عاليترين مدارج دانشگاهي و علمي و تخصصي و در موقعيت رياستجمهوري يك انسان به تمام معناست؟ فهمش براي شما دشوار است!؟
دل همچو سنگت اي دوست به آب چشم سعدي
عجب است اگر نگردد كه بگردد آسيابي!
رحمت و رضوان بر شهيد عزيز آيتالله مرتضي مطهري كه گويي چنين ايامي و چنين مصاديقي را در خشت خام ديده بود: هر وقت و هر زمان كه پيشوايان مذهبي مردم كه مردم در هر حال آنها را نماينده واقعي مذهب تصور ميكنند - پوست پلنگ ميپوشند و دندان ببر نشان ميدهند و متوسل به تكفير و تفسيق ميشوند، مخصوصا هنگامي كه اغراض خصوصي به اين صورت در ميآيد؛ بزرگترين ضربت بر پيكر دين و مذهب به سود ماديگري وارد ميشود.» (مرتضي مطهري، مجموعه آثار، جلد ۱ ص ۴۹۲)