• ۱۴۰۳ سه شنبه ۶ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5917 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۶ آذر

بازخواني تاريخ عاشورا از منظر مرحوم داود فيرحي به مناسبت دومين چاپ كتاب عاشورا، فساد و اصلاح

عاشورا؛ گرانيگاه فهم تاريخ اسلام

علي مهجور

كتاب عاشورا، فساد و اصلاح چند ويژگي فرمي دارد كه سبب مي‌شوند به لحاظ فرم، اين اثر منحصر به فرد باشد.

1- نخست آنكه محتواي اين كتاب در سخنراني‌هاي محرم و عاشورا، در مجالس تعزيت امام حسين(ع) توليد شده است. از اين رو، نگاه سخنران و نگاهِ نخستين مخاطبان متن به موضوع محوري اين سخنراني‌ها يعني سيدالشهدا و واقعه عاشورا، نگاه ارادتمندانه، عاشقانه، مومنانه و در يك كلام، نگاه رهرو به راهبر است.

2- دوم آنكه مرحوم دكتر فيرحي به عنوان استاد علوم سياسي دانشگاه تهران، مقيد بود تا محتوايي علمي در ارتباط با واقعه عاشورا توليد كند. اين محتوا برآمده از تأملات آكادميك دكترفيرحي درخصوص جامعه‌شناسي سياسي، تاريخ تحليلي، فلسفه سياسي و فقه بود. اينها سبب شده است تا اين كتاب فراتر از نگرش‌هاي رايج به واقعه عاشورا به دهليزهاي ناپيداي تاريخ وارد شود و بر زواياي تاريك آن پرتو بيفكند.

3- سوم آنكه اين كتاب حاصل بيش از يك دهه تأمل مرحوم دكتر فيرحي درباب عاشوراست. از اين رو به خوبي مي‌تواند تحول انديشه آن بزرگوار را در خصوص سياست، تاريخ و دين نشان دهد. اگر نگرش آن مرحوم در دهه 80 بيشتر بر جامعه‌شناسي سياسي و تحليل گزارش‌هاي تاريخي از عاشورا متمركز بود در دهه 90 متمركز است بر اخلاق سياسي اجتماعي آن دوره و نهايتا در آغاز قرن حاضر بر آسيب‌شناسي فساد و راه‌حل مصلحانه سيدالشهدا تاكيد كرده است.

4- چهارمين ويژگي اين مجموعه انكشاف مفاهيم ژرف از زبان رايج علم سياست و تاريخ است. مفاهيمي همچون سنت، انقلاب، محافظه‌كاري، بيعت، قرارداد، دموكراسي، اصلاح و فساد، در اين كتاب واكاوي مفهومي شده‌اند و بسته به نياز نظريه‌پردازانه معاني ضمني‌اي كه براي هريك از آنها وجود داشته مورد توجه و تاكيد قرار گرفته‌اند .

5- نهايتا اينكه در اين مجموعه به تدريج مساله بحران در سياست پرنگ و پررنگ‌تر مي‌شود؛ مصاديق آن در قالب‌هايي همچون دگرديسي خلافت، بي‌نظمي و آشوب، فقدان آزادي، فساد سيستميك، پديده تئواليگارشي و سنتِ ساختگي متبلور مي‌شوند و آنچه رخ مي‌دهد، فاجعه قرباني شدن امام حسين (ع) است. آسيب‌شناسي برهه تاريخي سال‌هاي منتهي به واقعه عاشوراي سال 61 هجري، دكتر فيرحي را به جست‌وجوي تلاشي مداوم براي يافتن راه‌حل اصلاحي واداشته بود؛ راه‌حلي كه در قالب مفاهيمي همچون احياي آزادگي، وظيفه‌شناسي نخبگان در كنش اجتماعي و سياسي، بازگشت به گفتمان سنت، و وفاداري به قرارداد از آن سخن مي‌گفت.

 

از خلافت رسول خدا(ص) تا پادشاهي شبه رومي

اين ويژگي‌ها موجب شده است تا عاشورا، فساد و اصلاح به عنوان بخشي از پازل انديشه دكتر فيرحي، حاوي بازخواني تجربه تاريخي دگرديسي حكومت اسلامي از خلافت رسول‌الله (ص) به پادشاهي شبه رومي و ساساني باشد. دكتر فيرحي در اين كتاب به جست‌وجوي مدل عامي است كه بتواند با استفاده از مولفه‌هاي آن هرگونه دگرديسي سياست ديني را شناسايي كند، زواياي ناپيداي آن را آشكار سازد، عوامل ايجاد و بزرگ ‌شدن آن را مشخص سازد و بدين‌سان به ارايه راه‌حل اصلاح آن نايل آيد.

 

تبيين حركت اعتراضي- انقلابي امام حسين(ع)

در عين حال، دغدغه‌اي مداوم همچون ردي ماندگار در تمام سخنراني‌هاي اين مجموعه وجود دارد كه برآمده از دغدغه ديني، به خصوص كلامي-الاهياتي مرحوم دكتر فيرحي است. مرحوم دكتر فيرحي در تمامي اين سخنراني‌ها تلويحا و تصريحا در پي ارايه پاسخي معقول، علمي و البته متكلمانه به اين پرسش است كه چرا سيدالشهدا (ع) به بهاي شهادت خود و عزيزان و اصحابش و به اسارت رفتن خانواده‌اش حاضر به بيعت با يزيد نشد و روندي را برگزيد كه منجر به شهادتش شد؟

 

در دفاع از عقلانيت تشيع

اگر قدري به اين مجموعه دقت كنيد در تمامي اين سخنراني‌ها اهتمام دكتر فيرحي به اين پرسش را خواهيد يافت. اين اهتمام برآمده از سنت عاشوراپژوهان عالم و فرزانه‌اي است كه در طول تاريخ تشيع كوشيده‌اند تا از عقلانيت تشيع همواره دفاع كنند و صيانت از مرزهاي انديشه‌ورزانه شيعي را در ارايه تبيين‌ها و استدلال‌هاي عقلاني در خصوص باورها و كنش‌هاي ائمه جست‌وجو مي‌كردند. به يك اعتبار مي‌توان گفت تمام اين كتاب در واقع، پاسخي معقول به چنين پرسشي است. اما به نحو خاص نيز در فرازهاي متعددي از اين كتاب مي‌توان پاسخ‌هايي به نحو صريح و روشن به پرسش پيش‌گفته يافت. به‌طور خلاصه به باور دكتر فيرحي مقاومت در برابر يزيد و پرهيز از بيعت با چنين فردي انتخاب روشن امام حسين(ع) بوده است و از آغاز حركت به سوي مدينه تا روز عاشورا سخن سيدالشهدا (ع) اين است كه «مثلي لايبايع مثله». كسي همچون امام حسين (ع) عقلا و شرعا نمي‌تواند با كسي چون يزيد بيعت كند و اگر بيعت كند از سوي عاقلان و خردمندان تاريخ مورد نكوهش و پرسش قرار خواهد گرفت. اما آنچه درنهايت در روز عاشورا رخ داد انتخاب اوليه امام حسين(ع) نبود. چه اينكه آن حضرت تصميم داشت در عين حال كه با يزيد بيعت نمي‌كند راه سرزميني را پيش بگيرد كه امكان جنگ منتفي شود.

چرا امام حسين به كوفه رفت؟

اما پرسشي كه در اينجا پيش مي‌آيد اين است كه پس چرا امام جانب كوفه را پيش گرفتند و به دعوت مردم كوفه پاسخ گفتند؟ دكتر فيرحي مي‌گويد چون امام با دعوت مردم كوفه بسته به جايگاه امامت نمي‌توانستند از پاسخ به آنها امتناع كنند. در واقع اين دعوت به لحاظ اجتماعي امام را در شرايطي قرار داد كه چاره‌اي جز اجابت آن نداشتند. در جايي هم كه فهميدند مسلم به شهادت رسيده است و پشتيباني مردم كوفه منتفي شده است و مذاكرات براي هجرت به جايي دور به بن‌بست رسيده، چاره‌اي جز رويارويي با عمرسعد باقي نمانده بود. زيرا معلوم بود كه تسليم شدن يا نشدن امام حسين (ع) تنها يك نتيجه خواهد داشت و آن شهادت آن حضرت است. اين پاسخ پاسخي است كه مي‌توان از چند سخنراني اين مجموعه برداشت كرد. از اين دغدغه ديني و الاهياتي كه بگذريم، موضوع بعدي معطوف به مساله سياست و حكمراني در اسلام است.

 

ساختار سياست ديني و عدالت به مثابه انصاف

دكتر فيرحي در مصاحبه‌ها و آثار مكتوب‌شان اهتمام زيادي به مساله عدالت در حكمراني داشت. در ديدگاه آن مرحوم عدالت نه با تعريف ارسطويي آن، نه با ايجاد پول به هدف تقسيم يكسان ثروت و نه صرفا با وضع قانون به دست مي‌آيد؛ بلكه عدالت تنها با تمسك به مفهوم انصاف حاصل‌شدني ا‌ست. اين رويكرد به عدالت، در تحليل تاريخ منتهي به عاشورا و بررسي سيستمي كه نهاد خلافت در توزيع بيت‌المال برقرار ساخته بود، به خوبي نشان مي‌دهد كه چگونه عدالت به مثابه انصاف راه حال برون رفت از بحران فزاينده حكمراني اسلامي پس از پيامبر اكرم (ص) بود؛ و به همين‌سان بي‌توجهي به اين مفهوم چگونه منجر به گسترش فساد سياسي، اجتماعي و فرهنگي و بالاخره بروز فاجعه شهادت نواده رسول خدا شد.

دكتر فيرحي بر اين باور بود كه عدالت خواه به معناي مدرن آن و خواه در معناي كهن، مبتني بر خير عمومي‌ است كه انصاف ضمانت اجرايي آن است. بدين منظور فقه را به عنوان نظامي كه به هدف حفظ جان، مال، نسل، عقل و دين مردم در واقع ضامن خير عمومي است، و در پي دفع اضرار به مردم است، كارآمد مي‌دانست. در عين حال از آنجا كه دكتر فيرحي فقه را مهم‌ترين دانش عملي مي‌دانست كه هم افتخار موفقيت‌هاي جهان اسلام را به عهده مي‌گيرد و هم مسوول همه ناكامي‌هاست، اين مساله را ناديده نمي‌انگاشت كه آنچه سبب شد تا نهاد خلافت دست به خون امام حسين(ع) بيالايد، خوانش ناموزون و سوءاستفاده از آموزه‌هاي فقهي بود. دكتر فيرحي بارها و بارها در اين كتاب اين سخن امام‌حسين(ع) را به بيان‌هاي متفاوت مي‌گويد كه يزيد حلال خدا را حرام كرد و حرام خدا را حلال؛ تاكيد مي‌كند كه بيعت با يزيد به عنوان بيعت مشروط به حرام، اساسا حرام بود و به همين دليل سيدالشهدا(ع) بيعت نكرد. اما تخطي از سنت رسول خدا و وارونه جلوه دادن ارزش‌ها و هنجارهاي حكومت نبوي و احياي پادشاهي ساساني و رومي سبب شد تا نخبگان چشم بر اين فقه وارونه ببندند و دست معاويه و سپس يزيد را در تدارك تحريم حلال‌ها و تحليل حرام‌ها باز بگذارند. نگرش آكادميك دكتر فيرحي به واقعه عاشورا در سخنراني‌هاي آغازين اين كتاب معطوف است به اين ديدگاه كه در همه دوره‌ها در جهان اسلام، دانش فقه دانش مركزي و اصلي بوده و دانش‌هاي متعددي همچون فلسفه، اخلاق و كلام وجود داشته كه حاشيه‌اي بوده‌اند، چراكه توليد حكم الزام‌آور تنها و تنها منحصر در طريق فقه است؛ نه هيچ دانش ديگري و اين بدان معناست كه هسته مركزي دانش در ايران و جهان اسلام فقه است.

 

گذر از فقه‌محوري و توجه به اخلاق و كلام

اما هر قدر كه به سخنراني‌هاي پاياني كتاب نزديك مي‌شويم، شاهد تغيير تدريجي نگرش دكتر فيرحي در اين خصوص هستيم. تبدل حكومت پيامبر (ص) از خلافت به پادشاهي و آسيب‌شناسي اين فرآيند، نشان مي‌دهد كه اگر فساد، محصول خفتگي و غفلت مسلمانان است، لاجرم اصلاح، پي‌آمد بيداري و هوشياري آنان است. اين موضوعي است كه در آخرين سخنراني اين كتاب مطرح شده است. دكتر فيرحي در اين آخرين سخنراني چهار نظريه را درباب اصلاح مطرح مي‌كند و با تكيه بر خطبه امام حسين (ع) در منا بر اين باور است كه تصوير ارائه شده از سوي امام حسين (ع) از جامعه آن زمان، جامعه‌اي آفت زده را نشان مي‌دهد كه ظاهري مذهبي دارد اما در زير فشارها در حال شكستن است؛ درست مانند دانه‌هاي يك مزرعه آفت‌زده كه ظاهري زيبا دارند اما با اندك فشاري، له مي‌شوند؛ لذا در اين جامعه، مناسكي مانند نماز جماعت، زكات و تمام ظواهر، بر سر جاي خود قرار داشت اما با كوچك‌ترين تكاني، دچار شكست مي‌شد. پس نمي‌توان از اين مسلماني، استفاده چنداني براي خود و ديگران كرد. فيرحي در سال‌هاي پاياني حياتش براي اصلاح از ديدگاه فقه‌ مركزي عبور كرده بود و كلام و اخلاق را نيز در كنار فقه براي يافتن راه‌حل اصلاح حكومت ضروري مي‌ديد.

 

وضعيت اخلاقي اجتماعي در حكومت معاويه

توجه به وضعيت اخلاق اجتماعي در حكومت معاويه، دكتر فيرحي را به اين نتيجه رسانده بود كه اگر جامعه ضعيف باشد، نخبگان زبان به كام خواهند گرفت و حاصل اين مماشات با فساد سياسي و اجتماعي حاكم منجر به شكل‌گيري ديالكتيكي خواهد شد كه جامعه ديني و نخبگان را روز به روز به انحطاط بيشتر و بيشتر فروخواهد برد. اين ديالكتيك به جاي اينكه نخبگان را برانگيزد تا به دين، استناد كنند و با معيارهاي دين نهادهاي جامعه و سياست را تنظيم كنند؛ وضعيت وارونه‌اي را مي‌پذيرد و در آن با استناد به ديني كه برساخته و محصول سليقه و منافع امويان است، كوشش مي‌شود كه وضعيت خراب جامعه توجيه شود. اين ديالكتيك نافرجام تنها با بازگشت يكايك نخبگان به اخلاق به پايان خواهد رسيد.

 

فقدان اخلاق و دگرديسي خلافت

فقدان اخلاق در جاي ديگري نيز خود را آشكار مي‌سازد. آنچه دكتر فيرحي آن را دگرديسي خلافت مي‌خواند از يك سو نتيجه جاه‌طلبي‌هاي بني‌اميه بود و از سوي ديگر برآيند بي‌تفاوتي نخبگان به حق و حقيقت بود. دكتر فيرحي به اين سخن سيدالشهدا (ع) كه فرمود: «فأنْتُمْ الْمسْلُوبُون تِلْك الْمنْزِله و ما سُلِبْتُمْ ذلِك إِلّا بِتفرُّقِكُمْ عنِ الْحقِّ و اخْتِلافِكُمْ فِي السُّنّهِ بعْد الْبينهِ الْواضِحهِ و لوْ صبرْتُمْ علي الْأذي و تحمّلْتُمُ الْمئُونه فِي ذاتِ‌الله كانتْ أُمُورُ‌الله عليكُمْ ترِدُ» استناد مي‌كند و بر اين باور است كه موقعيت‌سوزي نخبگان به گاهِ فاصله‌ گرفتن از حق، رخ مي‌دهد و اين منجر به تحريف و اختلاف در سنت پيامبر (ص) مي‌شود.

 

تحريف سنت رسول خدا، كاري تخصصي بود

او بدين نكته به درستي تاكيد مي‌كند كه تحريف سنت حضرت رسول(ص)، از توان يك فرد عادي، خارج بود؛ زيرا كاري حرفه‌اي و تخصصي به شمار مي‌رفت. تنها كساني قدرت تحريف داشتند كه زير و بم آن سنت را مي‌فهميدند و به خوبي مي‌شناختند و به ادبيات و مستندات آن سنت اشراف داشتند. از اين رو كساني مي‌توانستند سخن پيامبر را تحريف كنند كه دقيقا مي‌دانستند بايد به كجا خدشه وارد كنند تا دلالت سخن پيامبر(ص) را تغيير بدهند يا اعتبار آن را زايل كنند. اين رويگرداني از حق به استناد سخن سيدالشهدا(ع) معطوف است به راحت‌طلبي و تسليم فساد شدن و سكوت و مماشات را به جاي امر به معروف و نهي از منكر برگزيدن. همه اينها يعني به محاق رفتن اخلاق و ناديده‌ انگاشتن اصول اخلاقي‌اي همچون عدالت، امانت‌داري، صداقت و نهايتا شجاعت. بدين‌ترتيب مي‌توانيم با مطالعه عاشورا، فساد و اصلاح دريابيم كه دكتر فيرحي آهسته آهسته از نگرشي كه پي‌ريزي هرگونه‌اي از ساختارهاي اجتماعي يا سياسي را متوقف بر فقه مي‌كرد و معتقد بود اصلاح نيز تنها و تنها از طريق فقه ميسر است، چراكه اين دانش دانش توليد حكم الزام‌آور است، قدري فاصله گرفت و در سال‌هاي پاياني عمر، جاي نسبتا فراخي را براي اخلاق گشود.

 

بازنگري در مباني فقه سياسي

اما آنچه در اين ‌پارادايم‌شيفت اگر بتوان به آن با چنين عنواني اشاره كرد، اهميت دارد، بازنگري دكتر فيرحي در مباني فقه سياسي است. در اين بازنگري توجه به قرارداد و آزادي بيعت اهميت بسيار زيادي دارد. اساسا قرارداد است كه مي‌تواند به صورت آگاهانه شهروندان را در يك حاكميت سالم ارج بنهد و ديدگاه آنان را در تعيين سرنوشت اجتماعي و سياسي‌شان به عنوان عامل تعيين‌كننده تشخص ببخشد. از اين رو با توجه به ساز و كارهاي عرفي‌اي كه بر جامعه قبيله‌اي اعراب حاكم است، حضرت علي (ع) تا هنگامي كه به آن حضرت براي بيعت، رجوع نشده است، خود را به مردم تحميل نمي‌كند و اين يعني به رسميت شمردن اراده اجتماعي و آزادي اراده افراد در تعيين حاكم.

 

شهروند قوي؛ سوژه خودگردان

اين بازنگري در مباني فقه سياسي، دكتر فيرحي را به تبييني جامعه‌شناسانه واداشته كه در آن بين جامعه قوي و جامعه ضعيف فرق قائل مي‌شود. به باور آن مرحوم، عناصر شكل‌دهنده به جامعه قوي، دو چيز است: يكي نهادهاي مدني قوي است و ديگري شهروند قوي. شهروند قوي همان كسي است كه در ادبيات علمي دكتر فيرحي با عنوان
«self-inclusive subject» يا سوژه خودگردان ناميده مي‌شود. شهروند قوي براي زندگي خود، صرفا چشم به كنش ديگران نمي‌دوزد، بلكه به مدد تصميم‌گيري آگاهانه راي خود را براساس اصول اخلاق تعين مي‌بخشد. فعليت‌بخشي به اراده آزاد و آگاهانه‌اي كه با تمسك به اخلاق كنش سياسي خلق مي‌كند منجر به اين مي‌شود كه بيعت در تاريخ سياسي اسلام به عنوان بنياد دخيل در مشروعيت سياسي اهميت پيدا كند و دولتي به عنوان دولت اسلامي مقبول آموزه‌هاي رسول خدا (ص)، اميرالمومنين و امام حسين(ع) باشد كه برآمده از بيعت به عنوان قراردادي اخلاقي نشأت گيرد.

از منظر كتاب عاشورا، فساد و اصلاح اين فرمايش علي(ع) كه «فمنْ‏ قبِلنِي‏ بِقبُولِ الْحقِّ فاللّهُ أوْلى بِالْحقِّ و منْ‏ ردّ علي‏ هذا أصْبِرُ حتّى يقْضِي‌الله بينِي و بين الْقوْمِ بِالْحقِ‏»؛ يعني اگر مردم نخواستند پيش بروند، من هيچ كس را اجبار نمي‌كنم، نماد و تجلي حاكميت برآمده از بيعت و قرارداد است. اصلاح خلافت و نجات دادن سنت نبوي از حاكميت استبدادي و مزورانه معاويه متوقف بر بيعت است. از اين رو اگر اهتمام و رضايت مردم در تغيير روند خلافت نباشد، يا علي‌بن ابي‌طالب(ع) خانه‌نشين مي‌شود يا حسين بن علي(ع) به شهادت مي‌رسد. لذا حضرت علي(ع) دو گونه بيعت دارد؛ يكي بيعت كلي كه «ياران و اهل بيت» او به آن اقدام مي‌كنند و جنبه‌اي تشريفاتي دارد و گونه دوم بيعت كه بيعت‌هاي تك‌تك است از يكايك اشخاص. اين رويكرد به حاكميت اسلامي، متضمن به رسميت شمردن قدرت جامعه قوي است كه هم نهادهاي مدني قدرتمند دارد و هم شهروندان متخلق صاحب اراده آزاد و آگاهانه. فرد قوي، سازنده بيعت است و بدون او بيعت، تشريفاتي بيش نيست.

در مقابل اگر جامعه‌اي ضعيف باشد، هيچ يك از اين دو عنصر را نخواهد داشت. در چنين جامعه‌اي قراردادي وجود ندارد و اساسا عهد نوشته يا نانوشته‌اي بين حاكم و رعايا بسته نمي‌شود تا چه رسد به اينكه حاكم خود را ملزم به وفاي به عهد ببيند. چنين سياست و جامعه‌اي بيعت را مبدل به يك مراسم تشريفاتي بي‌روح مي‌كند تا از كالبد آن براي تظاهر به مشروعيت خود استفاده كند. اين همان ساختاري است كه منجر به روي كارآمدن كساني به تعبير غزالي مي‌شود كه «من اشتدت وطأته» هستند؛ يعني كساني كه بالاخره پشت‌شان گرم و قوي است، و اگر يك تن هم با آنها بيعت كند، تشريفات مشروعيت‌بخش‌شان اجرا شده است.

 

بازخواني تاريخ در يك متدولوژي مدرن

دكتر فيرحي با تمسك به اخلاق، به بازخواني تاريخ پرداخته است. در اين بازخواني مصطلحات سياسي را دوباره معنا كرده و با دقت نظر در منشا رفتارهاي سياسي كوشيده است تا بنيادهاي اخلاقي سياست عرفي رايج را به چالش بكشد. در اين راستا، ناتواني يا توانمندي حاكم نه وابسته به چند و چون غلبه به مردم و تحميل حكمراني بلكه وابسته است به تقواي فردي و تامين خير عمومي‌. براي نشان دادن اين بازخواني دكتر فيرحي به مطالعه موردي شخصيت نعمان بشير والي كوفه مي‌پردازد. نعمان بن بشير معتقد بود كه كوفه، كوفه است با مقتضيات اخلاقي و اجتماعي خاص به خود و والي كوفه بايد آن را از فشار شام، حفظ كند. درواقع، او با اينكه منصوب معاويه بود، خود را وكيل مردم كوفه مي‌دانست.

 

مورد ويژه نعمان بن بشير

دكتر فيرحي در بازخواني تاريخ كوفه بر اين نكته پاي مي‌فشرد كه تاريخ‌نگاري‌هاي رايج از نعمان شخصيتي را برساخته‌اند كه مشخصه اصلي آن بي‌كفايتي در به دست ‌گرفتن زمام امور و ناتواني در سركوب ناراضيان از حكومت شام بود. اما چنين ارزيابي‌هايي به باور مرحوم فيرحي ارزيابي‌هاي تاريخ‌نگاراني است كه در راستاي سياست‌ورزي فاقد اخلاق قلم مي‌زدند. آن مرحوم بر اين باور بود كه كساني همچون نعمان كه متهم به ضعف شده‌اند، افرادي قوي بوده‌اند. براي نعمان سخن طرفداران معاويه كه او را متهم به ضعف و بي‌كفايتي مي‌كردند و مي‌گفتند: «إنك ضعيف أو متضعف» يعني تو يا ضعيف هستي يا خودت را ضعيف جلوه مي‌دهي، اهميت نداشت. نعمان در پاسخ گفته است: «أن أكون ضعيفا وأنا في طاعه‌الله أحب إلي من أن أكون قويا في معصيه‌الله»؛ ترجيح مي‌دهم ضعيف و در طاعت خدا باشم تا قوي و در معصيت او باشم». در بازخواني دكتر فيرحي از تاريخ، اجازه ندادن نعمان به دولت مركزي براي تحميل سياست‌هاي معاويه و يزيد بر مردم كوفه، نه ضعف و سستي كه عين قدرت و اقتدار سياسي است. اين اقتدار در سياستي كه حضرت علي (ع) نيز بنياد مي‌نهد به همين ترتيب قابل مشاهده است. دكتر فيرحي خوانش خود از تاريخ سياسي را خوانشي مدرن مي‌داند و صراحتا متذكر مي‌شود كه در ادبيات حكمراني امروز، حكمراني موفق، حكمراني‌اي است كه بتواند خود را كنترل كند و از آسيب رسيدن به جامعه، جلوگيري كند. امام علي (ع) تيغ تيز نقدهاي برآمده از عرف سياسي مصطلح را به جان خريده بود و آبروي خود را مايه آرامش جامعه قرار داده بود. آنچه براي اميرالمومنين اهميت داشت جلوگيري از شكاف و انشقاق اجتماعي به سبب دسته‌بندي‌هاي سياسي بود. به تعبير امروزين، آن حضرت از تمامي منافع خود چشم پوشيد تا از دو قطبي يا چه بسا چند قطبي شدن جامعه مسلمانان جلوگيري كند. از اين روست كه فرمود: «واللّه ما مُعاوِيهُ بِأدْهى مِنِّي ولكِنّه يغْدِرُ ويفْجُرُ ولوْ لا كراهِيهُ الْغدْرِ لكُنْتُ مِنْ أدْهي النّاسِ» يعني به خدا قسم معاويه زيرك‌تر از من نيست بلكه فريبكاري و پيمان‌شكني مي‌كند؛ اگر من مي‌خواستم به چنين كارهايي متوسل شوم در شمار زيرك‌ترين‌ها بودم. اميرالمومنين (ع) تمام حيثيت خود را هزينه مي‌كند تا از هستي جامعه، دفاع كند.

 

شيعه آل ابي‌سفيان و شيعه آل علي(ع)

به باور دكتر فيرحي يكي از مهم‌ترين جنبه‌هاي بحران‌زا در خلافت بعد از پيامبر (ص) انشقاق و چند دستگي مردم تحت تأثير موضوعات مختلف بود. روي كار آمدن يزيد، موجب شكل‌گيري دوگانه‌اي به نام «شيعه آل ابي سفيان» و «شيعه آل علي (ع) » شده بود و اين دو گروه، جامعه را به دو قطب و جريان تقسيم كرده بودند. در عين حال، شمار بسياري از مسلمانان مي‌كوشيدند كه خود را كنار بكشند؛ چراكه با خود مي‌انديشيدند امام حسين (ع) براي دين پدر خود، حركت مي‌كند و سخن مي‌گويد، و آل ابي‌سفيان نيز براي حفظ قدرت شام؛ لذا بخش عمده جامعه مبدل به انسان‌هاي بي‌تفاوتي شدند كه تنها كنش آنها در برابر مفاسد سياسي و اجتماعي سكوت بود.

 

جايگاه اخلاق در جامعه جاهلي

جامعه قوي و حكمراني سالم انسان‌هاي عادي را خلّاق مي‌كند و از خلاقيت‌شان نهادهاي مدني و حاكميت سياسي بهره‌مند مي‌شوند؛ اما جامعه ضعيف و حاكميت مستبد، مردم عادي را به سمت رذيلت سوق مي‌دهد و زيركاني را كه مي‌توانستند نخبگان مثبت و فايده‌رسان جامعه باشند، تبديل به شياد مي‌كند. وضعيت اول وضعيتي پايدار و بادوام را براي حاكميت به ارمغان مي‌آورد. استفاده از نخبگان و تقدم ديدگاه آنها در امور منجر به رشد و شكوفايي جامعه خواهد شد. اما وضعيت دوم جامعه جاهلي را برمي‌سازد كه دوام آن دردناك و فساد‌انگيز است و از بين‌رفتن آن منجر به از دست رفتن نظام جامعه مي‌شود. جامعه جاهلي جامعه فاقد اخلاق است. حكمراني آن آلوده به انواع فسادهاست و شهروندانش تنها با تهي ‌شدن از اصول اخلاقي قدر مي‌بينند و بر صدر مي‌نشينند. دكتر فيرحي براي تمايز بين اين جامعه به اين فرمايشات اميرالمومنين (ع) تمسك كرده است كه «يسْتدلُّ علي اِدبارِ الدُّولِ بِاربعٍ: تضييعِ الاُصولِ و التّمسُّك بِالفُرُوعِ و تقديمِ الاراذِلِ و تاخيرِ الافاضِلِ»؛ اينكه اراذل، جلو بيفتند و افاضل، عقب يا «... بِأرْضٍ عالِمُها مُلْجمٌ وجاهِلُها مُكْرمٌ». بنابراين مصادر يك جامعه قوي جاي بازي اراذل نيست؛ بلكه وقتي انسجام جامعه از دست رفت و نظم خردمندانه آن دگرگون شد، جولانگاه اراذل مي‌شود.

 

بنيان خوانش مدرن فيرحي از تاريخ حكمراني اسلامي

خوانش مدرن دكتر فيرحي از تاريخ حكمراني اسلامي در واقع مبتني بر يك متدولوژي مدرن است. آن مرحوم به صراحت مي‌گويد كه ما براي اصلاح ساختارهاي سياستي خودمان نيازمند اصلاح باورهاي‌مان از تاريخ و الگوهاي تاريخي هستيم. اين مساله نيازمند بازخواني تاريخ اسلام و به دست ‌آوردن فهم تازه از متن تاريخ است. متدولوژي مدرني كه دكتر فيرحي از آن سخن مي‌گويد نه از سنت عبور مي‌كند و نه آن را ناديده مي‌انگارد؛ بلكه تنها با واكاوي رخدادها و توجه به بنيادهاي سياست مي‌كوشد تا آنچه را در سياست عرفي جاه‌طلبانه و منفعت‌انديشانه به عنوان هنجارهاي مقبول و قطعي مورد پذيرش قرار گرفته مورد تجديد نظر قرار دهد. به باور دكتر فيرحي از سال 2000 ميلادي نظريه نظام‌ها يا سيستم‌ها كه براساس آن حاكميت سياسي را به مثابه يك نظام با تصوري ذات‌گرايانه تلقي مي‌كرد افول كرد. ديدگاه‌هاي مدرن به سمت ايده حكمراني رفتند و متوجه شدند كه براي حوزه بشري نمي‌توان همانند حوزه طبيعي به نحو فيكس شده يك ذات در نظر گرفت. در واقع رسيدن به اين ايده، منجر به شكل‌گيري ديدگاه‌هايي در باب حكومت شد كه ويژگي اصلي آنها انعطاف و عدم قطعيت بود. اين نگرش خصوصيت بارز حكمراني‌هاي موفق را مديريت و خلاقيت توأمان همراه با ايجاد شكوفايي و بهره‌مند ساختن عموم مردم از شرايط رشد انساني در انديشه و عمل مي‌دانست. بنابراين ما نيازمند متدولوژي‌اي براي خوانش تاريخ سياسي اسلام هستيم كه در پي يافتن مولفه‌هايي براي شكوفايي و عموم مردم باشد، نه صرفا به سيستم حكومت و چند و چون بايسته‌هاي ذاتي آن توجه كنيم.

 

«عاشورا»؛ يك كد مهم در بازخواني تاريخ اسلام

آن مرحوم خوانش تازه از تاريخ اسلام را با تمسك به چنين متدولوژي‌اي وافي به مقصود اصلاح در وضعيت سياسي و اجتماعي امروز مسلمانان مي‌دانست. معتقد بود كه اگر ما «عاشورا» را به عنوان يك كد مهم همواره در بازخواني تاريخ در نظر داشته باشيم، بسياري از آنچه در سياست جاه‌طلبانه آن را به عنوان هنجار تلقي مي‌كرده‌ايم دگرگون خواهد شد و سياست بر بنيادهاي تازه‌اي بنا خواهد شد. او عاشورا را همچون فروغ بي‌زوالي تصور مي‌كرد كه استفاده از آن موجب درك متفاوت تاريخ سياسي و تغيير هنجارها و ناهنجاري‌هاي دنياي سياست مي‌شود. بخش‌هايي از تاريخ عاشورا كه آن مرحوم همواره مطالعه آنها را به شاگردان و اهل تحقيق و انديشه توصيه مي‌كرد، متوني بود همچون خطبه‌هاي امام حسين(ع) در منا، وصيت آن حضرت در مدينه، چند مذاكره‌ امام با لشكريان خود و لشكريان دشمن، و چند خطبه امام زين‌العابدين(ع)، حضرت زينب(س) در كوفه و شام. مرحوم فيرحي معتقد بود كه امام حسين(ع) با فرمايشات و رفتارشان در زندگي خود و نيز در واقعه عاشورا شاهكار و تابلوي ارزشمندي براي فهم تاريخ آفريده‌اند، كه هر فهمي از دين و سياست و حكمراني ديني بدون توجه به اين شاهكار، ناقص و ناكارآمد خواهد بود.

استاد فلسفه اخلاق دانشگاه اديان و مذاهب قم

 


    مرحوم دکتر فیرحی به عنوان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، مقید بود تا محتوایی علمی در ارتباط با واقعه‌‌ عاشورا تولید کند. این محتوا برآمده از تأملات آکادمیک دکتر فیرحی درخصوص جامعه‌شناسی سیاسی، تاریخ تحلیلی، فلسفه سیاسی و فقه بود.
   او بدین نکته به درستی تاکید می‌کند که تحریف سنت حضرت رسول(ص)، از توان یک فرد عادی، خارج بود؛ زیرا کاری حرفه‌ای و تخصصی به شمار می‌رفت. تنها کسانی قدرت تحریف داشتند که زیر و بم آن سنت را می‌فهمیدند و به خوبی می‌شناختند و به ادبیات و مستندات آن سنت اشراف داشتند، 
از این رو کسانی می‌توانستند سخن پیامبر را تحریف کنند که دقیقا می‌دانستند باید به کجا خدشه وارد کنند تا دلالت سخن پیامبر(ص) را تغییر بدهند و یا اعتبار آن را زایل کنند.
   دکتر فیرحی در مصاحبه‌ها و آثار مکتوب‌شان اهتمام زیادی به مساله‌ عدالت در حکمرانی داشت. در دیدگاه آن مرحوم عدالت نه با تعریف ارسطویی آن، نه با ایجاد پول به هدف تقسیم یکسان ثروت و نه صرفا با وضع قانون به دست می‌آید؛ بلکه عدالت تنها با تمسک به مفهوم انصاف حاصل‌شدنی ا‌ست.
   آسیب‌شناسی برهه‌ تاریخی سال‌های منتهی به واقعه‌ عاشورای سال 61 هجری، دکتر فیرحی را به جست‌وجوی تلاشی مداوم برای یافتن راه‌حل اصلاحی واداشته بود؛ راه‌حلی که در قالب مفاهیمی همچون احیای آزادگی، وظیفه‌شناسی نخبگان در کنش اجتماعی و سیاسی، بازگشت به گفتمان سنت، و وفاداری به قرارداد از آن سخن می‌گفت.
   به طور خلاصه به باور دکتر فیرحی مقاومت در برابر یزید و پرهیز از بیعت با چنین فردی انتخاب روشن امام حسین(ع) بوده است و از آغاز حرکت به سوی مدینه تا روز عاشورا سخن سیدالشهدا(ع) این است که «مثلی لایبایع مثله». کسی همچون امام‌حسین(ع) عقلا و شرعا نمی‌تواند با کسی چون یزید بیعت کند و اگر بیعت کند از سوی عاقلان و خردمندان تاریخ مورد نکوهش و پرسش قرار خواهد گرفت.
   توجه به وضعیت اخلاق اجتماعی در حکومت معاویه، دکتر فیرحی را به این نتیجه رسانده بود که اگر جامعه ضعیف باشد، نخبگان زبان به کام خواهند گرفت و حاصل این مماشات با فساد سیاسی و اجتماعی حاکم منجر به شکل‌گیری دیالکتیکی خواهد شد که جامعه دینی و نخبگان را روز به روز به انحطاط بیشتر و بیشتر فرو خواهد برد. توجه به وضعیت اخلاق اجتماعی در حکومت معاویه، دکتر فیرحی را به این نتیجه رسانده بود که اگر جامعه ضعیف باشد، نخبگان زبان به کام خواهند گرفت و حاصل این مماشات با فساد سیاسی و اجتماعی حاکم منجر به شکل‌گیری دیالکتیکی خواهد شد که جامعه دینی و نخبگان را روز به روز به انحطاط بیشتر و بیشتر فرو خواهد برد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون