• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5914 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر

ثبت وقايع تحول علوم انساني

سيد حسين حسيني

هدف اين بحث (كه صورت برگردان يك گفت‌وگو را دارد)، وقايع‌نگاري و ثبت اطلاعات مربوط به تحول علوم انساني در كشور پس از انقلاب اسلامي با انگيزه ثبت در تاريخ است و مورد بررسي، شوراي بررسي متون و كتب علوم انساني به عنوان يكي از مهم‌ترين مراكز تحول علوم انساني است. اگر اين نكات موردتوجه قرار گيرد شايد فضاي بحث درباره اتفاقات و رويدادهايي كه طي اين سال‌ها در اين شورا روي داده روشن‌تر شود. بنابراين درصدد پاسخ دادن به تحليل‌هاي غلط، موارد بي‌اخلاقي، يا سنت‌هاي نادرستي كه در سال‌هاي اخير ايجاد شده نيستيم بلكه فقط براي ثبت اطلاعات مربوط به رويدادهاي مرتبط با مساله تحول علوم انساني در كشور نكاتي را بيان مي‌كنيم كه احيانا اگر بعدها كساني خواستند به جريان‌شناسي تحولات اين حوزه بپردازند بدانند چه اتفاقاتي روي داده و افت و خيزها و فراز و فرودها چه بوده تا مساله تبيين شود و از اين زاويه، خدمتي به جريان تحولات علمي پساانقلاب شده باشد. پس هدف، روشنگري است و اينكه بخشي از مسائل تحول علوم انساني از زاويه شوراي بررسي متون كه موضوع كار آن همين است، براي امروز و فرداي ما روشن شود. بي‌ترديد يك‌جانبه و يك‌سويه نمي‌توان به مسائل نگاه كرد و اگر فقط كساني‌كه مسووليت دارند و مسائل را آن‌طور كه خودشان مي‌پسندند تحليل كنند، اين امر به تحريف و قلب وقايع كشيده مي‌شود و اصولا يكي از دلايل تحريف وقايع تاريخي در همه ادوار همين بوده است.
نخست به چند دغدغه علمي نويسنده اين يادداشت اشاره مي‌كنم كه در توضيح و تبيين مسائل مربوط به شوراي بررسي متون مي‌تواند موثر باشد. از سال‌هاي پيش همواره سه دغدغه علمي داشته‌ام؛ 1- مساله تمدن نوين اسلامي، 2- مساله علم ديني و 3- مساله نقدپژوهي. اين دسته مطالعات از دغدغه‌هاي مهم پيشيني بنده بوده گرچه با قرائت‌هاي مختلف و متفاوتي از تلقي‌هاي مشهور همراه مي‌باشد. تمدن‌سازي بدون عنصر دانش بنيادي، شدني نيست، چراكه عنصر اصلي تمدن، دانش و علم است. تحقق تمدن نوين اسلامي و هر تمدني، بدون تحول علوم انساني يك خيال است و تحول علوم انساني نيز تنها از دريچه نقد امكان‌پذير است. اگر كتاب «انقلاب تمدني و نظريه‌‌پردازي‌هاي علمي» را ملاحظه فرماييد كه مجموعه مقالات دهه 60 و 70 است، اين‌گونه مطالب در آنجا طرح شده است. پس مساله تحول علوم انساني و نقدپژوهي دغدغه امسال و پارسال نويسنده نبوده است، بلكه از دهه 60 درگير اين دست مسائل بوده و از شروع تحصيلات در حوزه و دانشگاه، حدود 40 سال است در اين زمينه مي‌نويسم و مي‌خوانم. گزارش تمامي كارها در كتاب «روش مساله نقد» ثبت شده و در اين خصوص يعني مساله تحول علوم انساني در كتاب انقلاب تمدني، كتاب «نهضت توليد علم و كرسي‌هاي نظريه‌پردازي»، كتاب «از علم ديني تا توسعه فرهنگي»، كتاب «نقد در تراز جهاني» و كتاب «الگوي نقد» مطالبي آمده است و خوانندگان محترم و گرامي مي‌توانند اين منابع را ملاحظه فرمايند تا مشخص شود كه مساله تحول علوم انساني براي امثال بنده يك دغدغه علمي پرپيشينه است. بنابراين به دليل مصلحت‌هاي سياسي يا منصب و مسووليتي، سراغ اين مسائل نرفتم بلكه يك دغدغه ذهني و پژوهشي و كاري عميق داشتم؛ آن‌هم از زماني كه برخي افراد نوظهور به اين مسائل فكر نمي‌كردند. هرگز نمي‌گوييم هر آنچه فكر مي‌كنيم يا فكر مي‌كرديم حق يا درست است ولي به هر حال درباره اين مسائل از سال‌ها پيش تلاش مي‌كنيم تا بيشتر فهم كنيم. اين امر بخشي از تجربه زيسته‌اي است كه تجربه ذي‌قيمتي هم هست و بايد مخاطبين اهل فضل و تحقيق به اين تجربه و بخشي از اين منابع رجوع كنند تا زاويه نگاه و منظر بحث روشن شود.
تحول در علوم انساني نشانه‌هايي دارد؛ تحول علوم انساني يك امر دستوري يا مكانيكي نيست؛ يك جريان علمي است كه بايد از بدنه جامعه علمي و از پايين اتفاق بيفتد. يك امر دستوري نيست كه از بالا بگوييم بشود و بشود، چراكه يك پروژه نيست، بلكه يك پروسه پيچيده و بسيار زمان‌بر است. تحول در صورتي روي مي‌دهد كه موانع آن در جامعه علمي برداشته شود. اين موانع، هم در «سازمان علم» و هم در «نهاد علم» و هم در «ساختار علم» وجود دارند (يادداشت ساختار علم را ملاحظه فرماييد و اين تفكيك سه‌گانه در آنجا آمده است). تحول علوم انساني با نگاه‌هاي تنگ و بسته برخي سياسيون يا با تنگ‌نظري علمي و تنگ‌نظري عملي شدني نيست. اينكه تصور شود با يك عده خاص و با يك گروه منتخب از اصحاب علوم انساني، آن هم يك بخش ناتوان و ضعيف در علوم انساني بخواهيم دست به تحول علوم انساني بزنيم سخن غيرقابل قبولي است. شما نمي‌توانيد با سياست حذف ديگران از صحنه علوم انساني، ادعاي تحول داشته باشيد؛ همان اتفاقي كه در برخي مراكز مي‌افتد. اول از همه اينكه تحول، محتاج مبناي علمي تحول است. يعني بايد مبناي علمي مبتني بر يك تئوري يا مبتني بر يك رويكرد خاص داشته باشيد تا بتوانيد وارد ميدان و فضاي تحول علوم انساني شويد. بدون مبناي علمي نمي‌توانيد نظريه‌پردازي كنيد. نظريه‌پردازي هم بدون امكان نقد همه دستاوردهاي علمي شدني نيست و نقد هم بدون آزادانديشي و بدون يك محيط علمي آزاد البته كه شدني نيست. اينها بخشي از لوازمي است كه بايد فراهم شود و وقتي از تحول سخن مي‌گوييم بايد به اين لوازم تن داد.
استاديار فلسفه و روش‌شناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون