چند نكته درباره جشنواره چند رسانهاي ميراث فرهنگي
فرزانه قبادي
هفته گذشته شيراز ميزبان يك جشنواره تخصصي در حوزه ميراث فرهنگي بود؛ جشنوارهاي كه هنرمندان و مبتكران حوزههاي مختلف را گرد هم آورده بود تا از دغدغههاي ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري در آثار و توليدات خود بگويند. فارغ از نقدهايي كه به اين جشنواره و حواشي آن وارد شده است، به نظر ميرسد اين جشنواره بعد از پشت سر گذاشتن سومين دوره خود، ديگر بايد دستكم حرفي در حوزه ميراث فرهنگي و وضعيت محتوا در اين حوزه داشته باشد.
اگر از اهميت ورود چهرههاي شاخص جامعه هنر و فرهنگ به حوزه ميراث فرهنگي و ميزان تاثيرگذاري اين قشر روي مسائل اين حوزه در جريان جشنواره چندرسانهاي ميراث فرهنگي بگذريم، توليد محتوا كليديترين بُعد برگزاري اين جشنواره است. ميراث فرهنگي ايران آنقدر ضعف و مساله در بخشهاي مختلف خود دارد كه پرداختن به هر يك از آنها مثنوي هفتاد من كاغذ است و حرف ديروز و امروز نيست كه سخن ساليان است. در اين ميان توليدمحتوا يكي از بزرگترين مسائلي است كه اين بخش با آن روبهرو است.
ميراث فرهنگي ايران در مواردي حتي در ميان خود ايرانيان هم مهجور و ناشناخته است، چه برسد به جوامع ديگر و آدمهاي آن سوي مرزها. همين مساله ميتواند مويد ضرورت برگزاري جشنوارهها و رويدادهايي با محوريت توليد محتوا در اين حوزه باشد. اما به چه شكل و با كدام كيفيت؟ يكي از نكاتي كه در جشنواره ميراث فرهنگي شيراز جلب توجه ميكرد، اجراي نمايشهاي خياباني بود، يكي از بهترين روشها براي انتقال يك پيام به مخاطب عام و كساني كه اهل گالريگردي و سينما رفتن و تماشاي تئاتر نيستند. اما مساله ميزان و دامنه تاثير چنين برنامهاي است. مساله دانستن زبان مخاطب در محتواهاي توليد شده است، دانستن علائق مخاطبي كه قرار است دغدغهاي تازه پيدا كند و بعد از اين بيشتر نگران ميراث فرهنگي شهرش باشد. اگر جشنواره چند رسانهاي ميراث فرهنگي پس از سه دوره هنوز به اين هدف دست پيدا نكرده، بايد در شكل و كيفيت برگزاري خود تجديد نظر كند.
مساله محتوا در حوزه ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري چالشي جدي و مهم است كه نياز به توجه جدي دارد. چرا كه محتوا در اين حوزهها ميتواند به عنوان يك ابزار آموزشي براي آگاهيبخشي و افزايش احساس مسووليت در جامعه، در قبال حفاظت از ميراث فرهنگي عمل كند. حالا كه قدمي براي توليد محتواي حرفهاي با حضور هنرمندان مطرح برداشته شده، چگونگي و ميزان اثرگذاري اين اقدام است كه مورد سوال قرار ميگيرد. در جهاني كه «محتوا پادشاه است» و برندها و پلتفرمها و گجتها هر روز حرف تازهاي براي گفتن به مخاطبان خود دارند، ميراث فرهنگي ايران، با تمام ارزشهاي نهان و آشكارش كجا ايستاده و جشنواره چند رسانهاي در سه دوره برگزاري براي ارتقاي اين جايگاه چه كرده است؟
بر اساس آنچه در عناوين آمده اين جشنواره در بخش پادكست، اپليكيشنهاي موبايل، واقعيت مجازي (VR) و واقعيت افزوده (AR) هم آثاري را داوري كرده است. اما محتواي توليد شده در اين قالبها و بر بستر اين پلتفرمها قرار است كجا تجربه شوند و تاثير بگذارند؟ آيا صرف توليد چنين محتواهايي كفايت ميكند؟ راه دور نرويم؛ در همان شهر شيراز كه مردم دسترسي به آثار جشنواره داشتند، ميتوان در قالب يك پژوهش ميداني ميزان اثرگذاري جشنواره بر آگاهي مردم درباره ميراث فرهنگي را سنجيد. آيا آثار توليد شده در اين جشنواره آنقدر انسجام و هماهنگي داشتند كه بتوانند يك اثر جهاني يا ملي را، تبديل به يك مقصد مهم گردشگري كنند يا آنقدر عميق و اصولي توليد شده بودند كه بتوانند منجر به آشنايي بخشي از جامعه - در همان شهر شيراز- با مسائل مبتلابه ميراث فرهنگي كشور - مثلا تاثير فرونشست بر آثار تاريخي- شوند؟ يا آنقدر بر روايتها تكيه داشتند كه مخاطبان بتوانند نسبت به بخشي از ميراث فرهنگي حس تعلق پيدا كنند. يادمان بيايد وقتي كليساي نوتردام چند سال پيش در ميان شعلههاي آتش ميسوخت، مردم در عين نگراني براي اين اثر تاريخي، تصاويري را مرور ميكردند كه در انيميشنها و روايتها و داستانهايي با محوريت نوتردام خلق و در ذهن تكتك ساكنان و مسافران پاريس و حتي ما كه اين سوي جهان از مانيتورها اخبار نوتردام را دنبال ميكرديم، حك شده بودند. آيا اين جشنواره در برنامههاي خود چنين هدفي را دنبال ميكند كه مردم ايران -و شايد در نگاهي ايدهال مردم جهان- نسبت به چغازنبيل، تخت جمشيد، پاسارگاد، نقش جهان و... حسي را پيدا كنند كه مردم پاريس و تمام مسافران آن شهر به نوتردام داشتند؟ اين اتفاق با برگزاري يك جشنواره در سال نميافتد، بلكه نياز به استمرار، جديت و دلسوزي دارد. اين اتفاق با نگاهي عميق و درست و بلندمدت نسبت به يك نياز جدي ميافتد، نيازي به نام توليد محتواي اثرگذار براي ميراث فرهنگي ايران.