نگاهي به فيلم «قيف» ساخته اخير محسن امير يوسفي
غافلگير كننده و سردرگم
مسعود صادقي
فيلم قيف از ديد ساختار فيلمنامه يك پيرنگ ساده از نوع پاگشايي دارد كه قهرمان داستان به نام قيف در دوره نوجواني از خانوادهاش در يك سياره ديگر جدا شده و در روند تكامل شخصيت به زمين آمده و در مسير بازگشت با چالشهايي از سوي يك گروه اهريمني رو به رو ميشود. روند رويدادها ساده است و نمونههاي آن در آثار ادبي و سينمايي حوزه كودكان و نوجوانان فراوان پيدا ميشود با اين تفاوت كه شخصيتها،ديالوگها، موضوعات و اشارههاي بالاي 18 سال، اين فيلم را از گروه آثار كودكان و نوجوانان جدا ميكند. بنابراين مخاطب قيف نه كودكان و نوجوان هستند و نه بزرگسالان، چون درونمايه و پيرنگ آن زيادي براي بزرگسالان ساده و كودكانه است و موضوعات و ديالوگهاي آن براي كودكان مناسب نيست از همين رو فيلم قيف در هدفگيري مخاطب، سردرگم است. شايد تنها جذابيت قيف محسن امير يوسفي برخي تروكاژها و جلوههاي ويژه سينمايي در بستر يك داستان فانتزي و خيالپردازانه خودنمايي ميكند، اينجا هم فرم كار فانتزي كودكانه است اما محتوا در گروه بزرگسال جا گرفته و از همه مهمتر اين ويژگي هم از عمق لازم براي گيرايي برخوردار نيست، چندان كه موقعيتها و ديالوگها نيز، هم از جنبه طنز و هم كشمكش در پيرنگ، ژرفاي لازم را ندارد تا مخاطب را درگير كنند. براي مخاطبان حرفهاي سينما كه كارنامه محسن امير يوسفي، سعيد ملكان و رضا عطاران را ميدانند چنين تركيبي از سازندگان نويدبخش يك اثر خاص و خلاقانه بود و از ماهها پيش خبرهاي توليد و اكران آن را دنبال ميكردند، انتظاري كه با تماشاي فيلم به غافلگيري تبديل شد، رشد برقآساي فروش در روزهاي اول پخش و سقوط ناگهاني گيشه نتيجه همين غافلگيري است. محسن امير يوسفي پيش از «قيف» فيلم «آشغالهاي دوست داشتني» را ساخته بود كه از ديد تكنيك و فرم روايت، خلاقانه و از ديد درونمايه و محتوا گيرا و تامل برانگيز بود اما من با قيف غافلگير شدم، اين حس غافلگيري ناخوشايند را پيشتر در دوره اخير سينماي مهرجويي تجربه كرده بودم دورهاي كه با نارنجيپوش آغاز شد و به اشباح رسيد كه يادآور فيلمهاي هندي چند دهه پيش بود و در همين دوره فيلم آسمان محبوب من هم با همين سادهانگاري فانتزي همراه بود و مخاطب را جذب نكرد.
منتقد فيلم