نقش تغييرات سياسي در زيست اجتماعي
در نگاهي دقيقتر بايد به اين درك رسيد كه روشنفكران و حاكميت نقش اساسي دارند و جا نيفتادن نقش هر يك از نظر فكري و عملياتي به درك دقيق از مسائل نميانجامد .
در اينجا اين مساله مطرح ميشود كه در حال حاضر آيا پتانسيل تغيير در نظرگاهها و مسائل عيني وجود دارد؟ آيا كانونهاي قدرت توان طراحي چنين تغييرات در چارچوب تئوريهاي مبتني بر سند ملي را دارند ؟ آيا همكاري مناسبي بين كانونهاي قدرت و روشنفكران و متخصصان وجود دارد ؟ آيا اين طراحي ميتواند مردم را به حكومت و حكومت را به مردم نزديك كند ؟ آيا همه درك هماهنگي در چارچوب قدرت از نظرات و اعمال لازم يكديگر دارند؟
بي شك شكلگيري تئوريهاي تغيير در چارچوب ملي و باز بودن زمينههاي نقد مرحله به مرحله تا جامعيت تئوري و عمليات ميتواند موجبات رشد هماهنگ و قابليت اجرايي مناسبي را پديد آورد . ميتوان گفت در چارچوب تئوري و وجود نظرات دقيق مسلما، امر رشد ميتواند به امري ساده قابل فهم و قابل اجرا درزمينههاي مسائل سياسي، اقتصادي، تجارت و ايجاد رابطهاي مناسب و قابل فهم در ارتباط ميان ساختار قدرت و توده مردم تبديل شود و آنچه در اينجا مهم و اثرگذار مينمايد اين است كه تغيير در چارچوب ساختار قدرت صورت ميگيرد. زيرا اين كار در خارج از آن نميتواند صورت پذيرد، البته بايد در هماهنگي با خواستهاي گروههاي مختلف اجتماعي قابليت اجرا داشته باشد . در چنين شرايطي مسائل مختلفي در ارتباط با وضعيت موجود و آينده مطرح ميشود از جمله اينكه:
1- براي بيست سال آينده چه چيزهاي بايد با تكيه بر تئوري تغيير يابد و در زندگي مردم اثر گذار باشد؟
2- نقش حاكميت، روشنفكران و تودههاي مردم در هماهنگي با يكديگر چه و چگونه خواهد بود ؟
3- سادهسازي رشد در مجموعه زندگي سياسي و اقتصادي و نيازهاي مادي مردم چگونه بايد صورت گيرد؟
4- وقتي از درك مناسب در ارتباط ميان ساختار قدرت، روشنفكران و مردم صحبت ميكنيم در مفهوم سياسي، اقتصادي اجتماعي و فرهنگي چه مواردي را در نظر داريم ؟
5- اگر اين هماهنگيها در عمل شكل نگيرد ماهيت و مفهوم تغيير چه خواهد بود و چه اثرات مثبت يا منفي خواهد داشت ؟
6- پيش زمينههاي شكلگيري تئوريهاي قابل اجرا و همچنين نوع عمليات بعدي درسطح ملي چه بايد باشد و چگونه در يك فرآيند با قدرت ادامه يابد. و در مجموع عقلانيت و گفتوگو چه نقشي ميان ساختار قدرت و نيروها در سطح ملي خواهد داشت .
7- و مهمتر از همه اينكه نتيجههاي اجرايي چنين فرآيندي بايد چه نتايج و اثراتي در زندگي سياسي، اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي مردم داشته باشد و به عبارتي چه كميتهايي را به كيفيت و رفتن به سطح بالاتر از زندگي و زيست اجتماعي به دنبال بياورد .