• ۱۴۰۳ شنبه ۱ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5870 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۱ مهر

نبرد حطين، صلاح‌الدين و مسيحيان

مرتضي ميرحسيني

بدون اغراق و تعصب، با مسيحياني همسايه بود كه بيشترشان بسيار بدوي و خو گرفته به درندگي بودند. البته حتي اگر متمدن و بافرهنگ هم بودند، سرانجام روزي با آنان مي‌جنگيد. مي‌جنگيد، چون بيت‌المقدس را مي‌خواست و تحمل حكومت مسيحيان بر آن برايش دشوار بود. اما آن مردم بدوي، به‌ويژه برخي سركردگان‌شان - از جمله رنو، حاكم انطاكيه - بهانه لازم را به او دادند. آنان بودند كه معاهدات صلح را زير پا گذاشتند و كارواني از مسلمانان عازم مكه را غارت كردند و شماري از مسلمانان را نيز سر بريدند و كشتند. صلاح‌الدين خون‌بها خواست و مسيحيان ندادند. تهديدهايش را نيز به چيزي نگرفتند و حتي به چند كاروان دريايي در سواحل قلمرو ايوبيان يورش بردند. صلاح‌الدين لشكري بزرگ جمع كرد، به انطاكيه رفت و قلعه رنو را - همزمان با عروسي يكي از پسرانش - در محاصره گرفت. نوشته‌اند كه شاه اورشليم - بودوئن چهارم، شاه جذامي - نيز در آن جشن عروسي حضور داشت. تيموتي لوي بيئل در كتاب «جنگ‌هاي صليبي» مي‌نويسد :«آوازها و افسانه‌هاي مربوط به نبرد قلعه، پيچيده‌ترين نمونه‌ها در تاريخ جنگ‌هاي صليبي‌اند. در اين داستان‌ها صلاح‌الدين دشمني نجيب‌زاده معرفي شده كه ارزش‌هاي سلحشوري را حتي بيش از اكثر شهسواران مسيحي حفظ مي‌كرده است... سربازان مسلمان در اردوگاه‌شان خارج از ديوارهاي قلعه صداي جشن و مسابقات و موسيقي و رقص و آواز را كه تا اوايل صبح ادامه يافت، مي‌شنيدند. در داخل، مهمانان شاد بودند و همچنان پايكوبي مي‌كردند، حتي وقتي سپاه صلاح‌الدين با دستگاه‌هاي آتش‌پران بر سر ديوار بيروني قلعه آتش مي‌باريدند. وقتي مادر داماد متوجه شد كه خود صلاح‌الدين در آن سوي ديوارهاست، براي او از سر ميز خودش غذا فرستاد و از طريق قاصد به او گفت كه اگر شرايط فرق مي‌كرد، با افتخار او را چون مهمان به خانه‌اش راه مي‌داد. صلاح‌الدين نيز از سر ادب و مردانگي پرسيد كدام بخش از قصر در اشغال عروس و داماد است و سپس امر كرد كه بر سر آن بخش از قصر آتش نريزند.» محاصره طولاني شد. در قلعه قحطي افتاد. مسيحيان به جاي مرگ از گرسنگي، از قلعه بيرون زدند و با مسلمانان جنگيدند. دو طرف، هرچه داشتند به كار بستند. اما كسي بر ديگري پيروز نشد. عده زيادي از پا درآمدند. شمار كشته‌ها كه بالا رفت، كار به صلح كشيد (1183 ميلادي) . صلحي كه عبور بي‌دردسر كاروان‌هاي تجاري از سرزمين‌هاي اسلامي و مسيحي را تضمين مي‌كرد و شايد مي‌توانست مدتي پايدار بماند. اما باز مسيحيان و باز رنو و سربازانش به بازرگانان مسلمان حمله كردند (اوايل سال 1187) و باز عهدنامه صلح را زير پا گذاشتند. براي صلاح‌الدين انتخابي جز جنگ نماند. به‌ويژه آنكه مسيحيان رنو، خواهر و چند نفر از نزديكان او را گروگان گرفته بودند و غرامتي براي آزادي اين گروگان‌ها مطالبه مي‌كردند. سپاهش را برداشت و راهي اورشليم شد. مسيحيان به فرماندهي شاه جديدشان گي‌ دو لوزينيان -كه بعد از مرگ بودئن چهارم به قدرت رسيده بود - از شهر بيرون زدند و با همان بدويتي كه بخشي از هويت‌شان بود، در گرماي تابستان در بلندي‌هاي بي‌آب جليل به مواجهه با صلاح‌الدين رفتند. «سنگ‌ها آنقدر داغ بودند كه نمي‌شد به آنها دست زد. گرد و غبار ناشي از حركت اسب‌ها و سربازها نيز همه را خفه مي‌كرد.» لجوجانه پيشروي كردند و خودشان را به دره‌اي موسوم به شاخ‌هاي حطين رساندند. همانجا به محاصره افتادند و يكي از بدترين شكست‌هاي تاريخ جنگ‌هاي صليبي را متحمل شدند. بيئل مي‌نويسد نبرد حطين براي مسيحيان تمام سرزمين مقدس فاجعه‌آميز بود كه سپاهيان آنها درهم كوبيده شدند... بعد از آن فقط چند قلعه، اينجا و آنجا باقي ماند كه آنها هم يكي بعد از ديگري به دست صلاح‌الدين افتادند و سربازانش به بردگي فروخته شدند، چنانكه «بازار برده اشباع شد و قيمت برده شكست.» بيت‌المقدس نيز در دومين روز ماه اكتبر تسليم شد. بئيل مي‌افزايد: «از پادشاهي لاتين اورشليم جز صور و چند دژ هيچ نشاني باقي نماند. وقتي خاورميانه زير باران پاييزي خيس شد، اكثر اراضي آن به صاحبان مسلمانش پس داده شده بود. تقريبا يك قرن پس از فتح اورشليم، حكومت مسيحيان در خاورميانه - جز در چند شهر و تعدادي قلعه -به پايان رسيد.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون