تحليل و بررسي فيلم« نورشبح» «Ghostlight» به كارگرداني كلياُساليوان سال 2024
تئاتر درماني
رضابهكام
«نور شبح» برگرداني به زبان فارسي از عنوان فيلمي است كه «كلي اُ.ساليوان» امريكايي در مقام فيلمسازي جوان در كنار «الكس تامپسون» اولين تجربه بلند خود را بر پرده نقرهاي نشانده است. نام فيلم اصطلاحي در هنر تئاتر است كه به نور كم بر نقطه كانوني صحنه تئاتر اشاره دارد، استعارهاي هوشمندانه كه تلويحا و به مرور معناي خود را در درام پيش كشيده از سمت نويسندگان و فيلمسازان نامبرده نمايان ميسازد. اگرچه كه به صورت پيشفرض ژانر اصلي «درام خانوادگي» براي اثر مفروض در نظر گرفته شده است اما ميتوان در گامي شخصي شده، «شبح نور» را اثري روانشناسانه نيز برشمرد.
خانوادهاي كه به سبب مرگ فرزند نوجوان خود روزگاري پرتنش توام با اُفول روحي اعضاي خانواده را تجربه ميكنند. مرگ خودخواسته پسر نوجوان با همراهي دختر همسايه، كانون درام روايت فيلم را پايهگذاري ميكند. و شاخ و برگهاي حاصل از درام مركزي به وضوح پاي علم نوين روانكاوي شخصيتها را به درون قصه «نور شبح» باز ميكند.
بهرهمندي از ظرفيت متادرام در اثر پيشروي كه به واسطه امر تئاتري و نمايش «رومئو و ژوليت» شكل ميگيرد، همترازي پلات نمايشنامه تراژيك «ويليام شكسپير» با روايت مدرن عشقي قصه «نور شبح» را كليد ميزند.
«دنيل» پدر خانواده كه شغلش كار با ماشينآلات صنعتي و سنگين است به شكلي تصادفي پايش به پلاتويي متروكه -كه در آن گروهي ميانسال تمرين تئاتر ميكنند- كشيده ميشود. شخصيت كليدي «ريتا» كه با بازي «دونيدي.ليون» بازيگر شهير و پركار فيليپيني همراه است عامل ورود «دن» به جريان تئاترساز فيلم است. اتفاقي كه به مرور و بر اساس يك ايده جبري اما كارآمد و خلاقانه آنها را در نقشهاي «رومئو» و «ژوليت» نمايش محلي قرار ميدهد. اگرچه كه سن هر دو بازيگر براي بازي در نقشهاي نامبرده و كلاسيك پير و فرسوده نشان ميدهد اما بر اساس اقتضاي شرايط موجود تصميم گروه و كارگردان بر اين روال رقم ميخورد تا مسير سفر قهرماني «دن» بيش از پيش در نمايش روشن و گشوده شود. او با بازي در نقش «رومئو» جوان و عاشق پيشه كه به دليل خودكشي عشقي در درام تراژيك «شكسپير» جاودانه شده خود را در بطن پسر از دست رفتهاش قرار داده تا به كنه عمل فرزندش ورود كند و به چراييهاي بيپاسخش دست يابد.
«نور شبح» فراتر از شاه پيرنگ اصلي و بيروني خود، قائم بر پيرنگ دروني است. هر آنچه كه فيلم را عميقتر و جذابتر ميكند وابسته به طي شدن قوسهاي شخصيتي خانواده «دن» در جريان تحولات شخصيتي است، سفري قهرماني و ناخواسته براي اعضاي بحرانزده خانواده كه با رويداد مرگ خودخواسته «برايان» فرزند خانواده دست و پنجه نرم ميكنند.
تمرينات تئاتر به «دن» كمك ميكند تا او از خود اكنونياش فاصله بگيرد، خودي كه به شكلي غيرارادي در مسير مشكلات زندگي، درون او را چون سنگ، سخت و غير قابل نفوذ كرده است. تمريناتي كه در اجتماعي از دوستان جديد و هنرمندش او را به رهايي و «رستگاري» ميرساند، واژهاي كه «ريتا» در ابتداي ورود «دن» به پلاتو تماشاخانه متروكه بيانش ميكند، به واقع مكان تمرين تئاتر براي «دن» به محلي امن تبديل شده تا او بتواند سرشت نهاني خود را بروز و ترميم بدهد. روايات فرعي رفتار پرخاشگرانه «دِيزي» دختر خانواده به سبب اخراج از مدرسه و پدرش در برخورد خشن با مرد غريبه در خيابان حين كار، اعضاي خانواده شامل پدر و مادر و دختر را همسو با تمرينات تئاتري «دن» و «دِيزي» در مسير كنترل بيان و بازي بدنمند، آنها را به موازات تراپيهاي شكل گرفته در مسير كنترل رفتار و خلقيات در حضور تراپيست (روانشناس) و وكيل خانواده نيز قرار ميدهد تا ضايعه سوگ از دست رفتن «برايان» براي آنان به شكلي قابل باور دست يابد. گويي دو گونه تمريني تئاتر و تراپي خانواده را در مسير خودسازي و دفاع حقوقي در برابر حق از دست رفته در دادگاه در پرده آخر فيلم قرار ميدهد. روند بهبود نسبي روابط خانوادگي با ميانجي قراردادن امر جادويي «تئاتر» به سبب يادگيري تجربي آن براي «دن» و دخترش «دِيزي»، آنها را به هم نزديك كرده تا پرخاشگري و خشم و نزاع جاي خود را به گفتوگو و تعامل و خوشحالي بدهد؛ «دِيزي» كه نوجواني ياغي و سركش است نيز در مسير امر تئاتريكاله قرار گرفته و مسير درمان روحي و رواني وي با حال خوب تمرينات تئاتر پيوند خورده تا به سازوكار معنامندي برسد. او و پدرش تا روز نهايي نمايش اعتماد به نفس از دست رفته خود را احياء و روابط خانوادگي خود را بازسازي ميكنند. از ديگر سوي، پيوستن «دِيزي» به پروژه تئاتر محلي، خون تازهاي در گروه جاري ميكند و سينرژي (هم افزايي) گروهي را به شكل قابلتوجهي ارتقاء ميبخشد. «شارون» همسر «دن» نيز با فراهم آوردن محل اجراي تئاتر سهمي در برگزاري و مشاركت گروهي ايفا ميكند تا او نيز پس از رفع سوءتفاهم خيانت از سوي همسرش و «ريتا»، بيش از پيش با گروه اجرايي همدل و همراه گردد.
در جريان تمرينات و فرمدهي نمايش توسط شخصيت «لانورا» كارگردان تئاتر محلي، به سبب قرابت داستاني «رومئو و ژوليت» و مرگ «رومئو» همراستا با مرگ «برايان»، وجوهات مشتركي از احساسات در «دن» زنده ميشود، او كه بر اساس مكانيزم دفاعي بدنش با فرار از قضيه مرگ فرزندش و رفتارهاي پرخاشگرانه و منفعلانه قضيه سوگواري را تاب نميآورد اكنون با قرارگيري در نقش «رومئو»، درونيات خود و اندوه حاصل را به تحليل تجربي مينشيند تا درك از دست دادن فرزند برايش قابل هضم بشود، او كه همواره از جلسات تراپي به بهانهاي فرار ميكند و جمع خانواده را تاب نميآورد با قرار گرفتن در وضعيت تئاتري به مرور حقايق پيش آمده را به سير و سلوكي دروني خود پيوست كرده تا درك وضعيت حاصل بنا بر موقعيت حادثه پيش آمده براي او و خانوادهاش قابل درك بشود.
مرور ديالوگهاي نمايشنامه تراژدي «رمئو و ژوليت» نوشته «ويليام شكسپير» انگليسي با ريتم مشخص «دنيل» را رفته رفته وارد جاذبه ثقلي تئاتر ميكند تا مشكلات خانوادگياش همسو با پلات روايت نمايش به جرح و تعديلي متناسب دست يابد.
همترازي ماجراي مرگ خودخواسته «برايان» با شخصيت رومئوي شكسپير صرف نظر از امر نمايشي آن، روايت اثر سينمايي را به شكلي تصادفي دو رويداد را با هم در تلاقي قرار ميدهد تا از زاويه ديد هنر و نگاه تئاتري به زيست روزمره و زندگي امروزي با كمك صنعت سينما برسيم. همترازي دو داستان موازي، مخاطب فيلم را به شكلي عميق اما محافظهكارانه همراه خود ميكند. صحنههاي تئاتر اجرا شده در سكانس پاياني، با سود جستن از تدوينهاي موازي، شورمندي را بين بازيگرانش در درون و بيرون نمايش و در طيفي وسيعتر همراه تماشاگران فيلم ميكند. پدر چشم در چشم دختر و همبازي خود «ريتا» در نقش «ژوليت»، نقش «رومئو» را بازي ميكند و خود را از زندان خويشتن به رهايي ميرساند. ابيات قافيهمند و شفابخش شكسپير «دن» را رستگار ميكند تا او سفر قهرمانياش از نقطه شروع را به دوري كامل رسانده و از نقطه شروع تا پايان براي او قوس دايروي كاملي را پديد آورد، كماني كه با معجزه «تئاتر درماني» فراتر از تراپي (رواندرماني نوين) عمل كرده و آينهاي تمام قد به دست «دن» داده تا خود و پيرامونش را با چشماني باز مشاهده كند. بازي درخشان «كيت كايفرر» در كنار خانواده واقعي خود همزادپنداري قابل قبولي را براي مخاطب فيلم تدارك ديده است. «ريچارد روپر» منتقد «شيكاگو سان تايمز» اثر سينمايي را يك فيلم بيسر و صدا و متقاعدكننده قلمداد كرده و اذعان داشته كه فيلم نشان ميدهد كه چگونه قدرت تئاتر، نوجوانان و والدين را به هم نزديك ميكند. فيلم همانطور كه پيش ميرود، برخي از عناصري كه ممكن است در ابتدا عجيب به نظر برسند، منبع قدرت زيادي براي اثر به عنوان درام ايجاد ميكنند.
فيلم «نور شبح» اگرچه در رديف فيلمهاي بودجه محدود قرار ميگيرد اما مستقل بودن و رسالت روانشناسانه آن براي عبور از بحران در كانون خانواده طبقه متوسط جامعه قابل تحسين و ستايش است. فيلم در ژانويه سال جاري در افتتاحيه جشنواره «ساندنس» با اقبال مخاطبان و منتقدان مواجه شد و تا به امروز امتيازهاي خوبي را از سوي مخاطبان حرفهاي و منتقدان سايتهايي چون متاكريتيك و روتن توميتو دريافت كرده است.