وام عشقيوار براي توده مردم
كارمند بانك وام دارد. سهم دارد. شهرداري و فرمانداري و استانداري و هر نهاد ريز و درشتي فراخور توانشان وام ميدهند به كاركنان. ميمانند افراد غيرشاغل در نهادي دولتي و خصولتي! خب آنان دستشان به جايي بند نيست. كارفرمايان نيز از وضع بد اقتصاد مينالند. همين اندازه كه پول بيمه و حقوق ماهانه را بپردازند، منت فراواني دارند بر سر كارگران عاديشان! و درد آنجاست كه قشر بيشماري هستند اين افراد. بحث بر سر اين نيروهاست كه جان و تنشان ميلرزد از شنيدن اين اخبار. لطفا يك روز هم، عشقي سري به كوي و برزن و بازار محلهتان بزنيد. به طور رندوم از كارگران و كارمندان مغازهها؛ اوضاعشان را رصد كنيد. شما كه دستتان به تبصرهها ميرسد، طرحي عشقيوار براي آنها هم دراندازيد؛ اگر عشقتان برسد البته! كه به قول ميرزاده عشقي: همين كاميابي هر روز و شب/ همين روز و شب، بانگ عيش و طرب/ نيرزد به آن دم كه دل آرزو/ به چيزي نمود و نشد، زآن او...