وفاق به مثابه نظريه، وفاق به مثابه روش
اميدهاي سينوسي ايجاد شده و پس از آن موج نااميدي به وجود ميآيد كه متاسفانه ميزان دامنه نااميدي در اين سالها از افزايش داشته باشد و اينچنين داستان غمانگيز دولتها و اداره جامعه تاكنون ادامه داشته است. شعارها و سياستهاي زيبا مثل رشد ۸درصدی، قدرت اول در منطقه، جامعه منزه، عدالت، آزادي، فقرزدايي، رفاه و... به آرمانهاي دستنيافتني و كلماتي بياثر در اذهان عمومي تبديل شدهاند. بر اين اساس، وفاق به عنوان يك تئوري و نظريه، اولين گام براي ثبات دادن به چشماندازها و ايجاد ائتلافهاي عملي به شمار ميرود. وفاق نظريهاي است كه اگر بدون آن و بيطي شدن مسيري كه به طور طبيعي در آن جريانهاي سياسي و اجتماعي كشور به هم نزديك ميشوند، ما كماكان در تنازعهاي بيهوده باقي مانده، منابع مادي كشور به هدر رفته و منابع انساني نيز رو به فرسودگي ميرود. بدون ترديد، پيششرط رسيدن به رشد، توسعه و پيشرفت، اجماع نظري و وفاق پيرامون مهمترين مسائل كشور است. از مراحل تدوين استراتژيهايي براي امروز و آينده، سياستگذاريهاي معطوف به حل مسائل كشور تا برنامهريزيهاي اجرايي، وفاق نظري ميتواند تبديل به وفاق عملي شده و تداوم استراتژيها و سياستهاي مورد توافق نظري را در دولتهاي متوالي تضمين کند. با اين وصف، وفاق به عنوان يك نظريه انسجامزا، تداومبخش و اتحادآفرين متضمن نيل به اهداف و خروج از بنبستهاي امروز كشور خواهد بود.