چرا مينويسم؟
حسن لطفي
وقتي از ويليام گلدمن (فيلمنامهنويس فيلمهاي بوچ كسيدي و سانديس كيد، همه مردان رييسجمهور، دونده ماراتون، ميزوري و...) ميپرسند، براي دل خودت مينويسي يا مخاطبان بالقوه فيلم؟ پاسخ ميدهد: وقتي براي دل خودم مينويسم كه فرضا مشغول نوشتن يك رمان هستم. ولي وقتي ميخواهند با من قرارداد ببندند و به من پول بدهند، از تهيهكنندهها ميپرسم چه ميخواهند و بعد اگر به نظرم رسيد كه ميتوانم خواستهشان را برآورده كنم قرارداد را ميبندم . (1) گلدمن با اين پاسخش مرزي بين نوشتن سفارشي و دلي قائل ميشود و تلويحا ميگويد دست نويسنده رمان در انتخاب چرايي نوشتن نسبت به فيلمنامهنويس بازتر است . البته اين نظر مال وقتي است كه فيلمنامه نويس و هنرمند اصل معيشت را بر مسائل ديگر ارج بداند. پي كسب معاش باشد و خرج زندگي و رفاهش از راه نوشتن يا فيلم ساختن در بيايد. البته گلدمن هم خيلي زيركانه با اعلام اينكه اگر بتوانم خواستهشان را برآورده كنم، روي امر همخواني خواست تهيه كننده با توانايي و همسويي با ديدگاه خودش تاكيد ميكند. (يا حداقل من اينطور فكر ميكنم !) اگر هم نميكرد توفيري نداشت. نظر هر نويسنده، فيلمساز يا كليتر بگويم هنرمندي وصل به باورها و اعتقادات خودش است. بهطور نمونه گمان نميكنم فيلمسازاني مثل محمد رسولاف (نويسنده و كارگردان فيلمهاي جزيره آهني، دست نوشتهها ميسوزند، شيطان وجود ندارد و دانه انجير معابد) ژان لوك گدار فقيد (خالق فيلمهاي از نفس افتاده، پيرو خله، تحقير، كتاب تصوير، مريم و...)، يلماز گوني فقيد (سازنده فيلمهاي راه، رمه، ديوار، دشمن و...) هنگام ساخت آثارشان بيشتر از سفارش ديگري به روياها يا دنيايي فكر ميكردند كه در سينما يا واقعيت به دنبالش بودند. منظورم از كنار هم قرر دادن اين سه نفر همرايي و همساني آثارشان نيست. بيشترين شباهتشان در اعتراضي است كه در فيلمهایشان وجود دارد. البته گوني و رسولاف در زنداني شدن و مورد عتاب و خطاب مخالفين در قدرتشان، قرار گرفتن مشترك هستند (يلماز گوني فيلم راه را از داخل زندان كارگرداني كرده!) با اين حساب اگر از امثال رسولاف و گوني چنين سوالي ميشد، بي شك جوابشان شباهت خيلي كمي به پاسخ گلدمن داشت . البته گمان نميكنم در پاسخشان چنين ميگفتند كه فيلم ميسازيم تا به زندان برويم . شك ندارم هيچ انساني از زنداني شدن خوشش نميآيد (مگر كساني كه در زندان پي انتقام، گنج يا... باشند) اما فكر ميكنم عدهاي از زنداني كردن ديگران حداقل بدشان نيايد.