داستاني از هر جهت تماشايي!
چينيها هم به نوبه خود طرحي را تدوين كردهاند كه براساس آن، مذاكره بين طرفهاي مناقشه در خاورميانه به منظور دستيابي به چارچوبي از تفاهم و همكاري متقابل ضروري است و اظهارات وانگيي نيز همان جهتگيري را نشان ميدهد.
در حقيقت، امريكا و كشورهاي اروپايي در آغاز مذاكرات وين، خواستار گنجاندن موضوعات منطقهاي در توافق جديد مربوط به احياي برجام بودند، اما روسيه و احتمالا چين آنها را متقاعد كردهاند كه به جاي اصرار در اين مورد، بهتر است برجام به صورت سابق خود احيا شود اما متعاقب آن، كنفرانسي امنيتي براي مذاكره در مورد مناقشات امنيتي بين كشورهاي منطقه شكل گيرد.
با اين حساب، كاملا واضح است كه هر شش قدرت طرفِ برجام، افزون بر تمركز بر برنامه اتمي جمهوري اسلامي و رفع تحريمهاي امريكا، خواهان تشنجزدايي در ميان كشورهاي منطقه از طريق برگزاري كنفرانس امنيتي بين آنها هستند. اين واقعيتي است كه به سختي ميتوان در باره آن ترديد كرد. ظاهرا به همين جهت نيز ديپلماتهاي وزارت خارجه ايران و اعضاي دولت در اين زمينه سكوت را به اظهارنظر رسمي ترجيح ميدهند گو اينكه همزمان براي بهبود رابطه با عربستان به عنوان مقدمهاي براي برگزاري كنفرانس امنيتي تلاش ميكنند. اين در حالي است كه محافلي از طيف اصولگرا كه هيچگاه خصومت خود را با احياي برجام و همينطور تشنجزدايي در منطقه پنهان نكردهاند، با دفاعِ سرسختانه از نزديكي رابطه با مسكو و پكن، چنين اقدامي را در جهتِ خنثيسازي و بياثر كردنِ تلاشهاي مربوط به احياي برجام و مذاكرات امنيتي به مخاطبان خود معرفي ميكنند. نگاهي به عمق خبرها اما به روشني نشان ميدهد كه داستان دقيقا خلاف تصور يا تمايل آنها پيش ميرود. به عبارت ديگر، نزديكي جمهوري اسلامي به چين و روسيه، نياز به احياي برجام و مذاكرات منطقهاي را به خلاف نظر اين دسته از اصولگرايان، مرتفع نميكند بلكه مسير آن را هموار ميسازد.
با اين وضع، پس چرا اين طيفِ از اصولگرايان موضوع را وارونه نشان ميدهند؟ آيا دركشان از سياستهاي منطقهاي روسيه و چين از بنياد نادرست است؟ يا اينكه از آنچه در جريان است، بيخبرند؟ يا خود را عمدا به بيخبري ميزنند و با تحريفِ وقايع سعي در فرار از واقعيت دارند؟
به نظرم هر سه مورد فوق به مراتبي، در رفتار اين بخش از اصولگرايان نقش دارند اما نقش اصلي را فرار از واقعيت بازي ميكند. واقعيت اين است كه طيفِ سرسختتر اصولگرايان در تمام سالهاي گذشته با حمله بيامان به برجام و مخالفت با هر نوع تعامل در جهت كاهش مناقشات منطقهاي، فضاي ذهني خود و حاميانشان را از واقعيات عيني جهان منفك كردهاند و اينك كه دولت مورد حمايت خود را مشغول مذاكره براي احياي برجام و آماده شدن براي پيامدهاي آن ميبينند، دچار سرخوردگي و بعضا بحران فكري شدهاند و از همين رو، به هر دري ميزنند تا راهي براي منصرف كردن نظام از ادامه مسير كنوني پيدا كنند. يكي از اين راهها، مصادره به مطلوب كردنِ مواضع بينالمللي و منطقهاي چين و روسيه است، حال آنكه اين دو قدرت جهاني منافع خود را نه از طريق همكاري با جمهوري اسلامي به بهاي نارضايتي ساير كشورهاي منطقه، بلكه از مسير گسترش رابطه و دادوستد با همه آنها دنبال ميكنند و اين هم پيامدهاي مخصوص به خود را دارد. خلاصه آنكه، طيفي از اصولگرايان كه هنوز دل خود را با برجام و پيامدهاي الزامآور آن صاف نكردهاند، پس از احياي احتمالي برجام، خود را با وضعيتي روبرو خواهند ديد كه از هر جهت تماشايي است!