تاثير نايلون و پلاستيك بر حيات
اين محصول خيلي زيبا به نظر ميرسيد و با تكان در هوا باد در آن حركت ميكرد و رنگ عوض ميكرد. يك كاور خريديم و در مراجعت به منزل آن را در كمد مخصوص جاي داديم. نرم و لطيف بود و دست كه به آن ميكشيديد احساس خوبي داشت و هميشه خيلي تميز به نظر ميرسيد. براي مدتها اين نايلون در خانه از حرمت فراوان بهرهمند بود و با دستهاي پاك آن را لمس ميكرديم و روزي چندبار آن را ميديديم و به قول بچههاي امروزي با آن حال ميكرديم و بعدها به تدريج با تعداد بيشتري كه در خانه ما و ديگران مشاهده شد، جاي خود را در خانهها، جيبها و مغازههاي درياني باز كردند.
بعدها دريافتم كه يك شيميدان امريكايي در شهر Burligton در ايالت Iow8 كه در روز 29 آوريل 1937 خودكشي كرد، مخترع اين محصول به ظاهر مفيد بود. نام وي Wallace H. Calothers بود كه در 27 آوريل 1896 در همان شهر متولد شده بود.
آشنايي اول بنده با اين ماده به ظاهر مفيد در خيابان لالهزار تهران بود و بعدها در نقاط گوناگون جهان با خباثتهاي اين جنس آشنا شدم. اگر والاس امروز زنده بود به احتمال زياد بعد از مشاهده اختراع مضر و نامناسب خود حتما از كردهاش پشيمان ميشد. در يكي از برخوردها با اختراع جناب والاس در شرق اسكاتلند با نهنگي مواجه شديم كه به ساحل افتاده بود. در اين موارد ما دنبال جاي زخم بر بدن نهنگ ميگشتيم كه در اثر برخورد پروانههاي چندين تني كشتيها بر بدن نهنگ پيش آمدهاند ولي زخمي نيافتيم يك زيستشناس پستانداران دريايي كه با ما بود قسمتي از شكم نهنگ ماده را دريد، حدود 50 كيلو پلاستيك از شكم نهنگ بيرون ريخت. او آنها را به عنوان غذا بلعيده بود! تمام معده و رودههاي نهنگ با قطعات پلاستيك مسدود شده بودند و بعد از آن حيوان توانايي تغذيه را نداشت و نهايتا در اثر گرسنگي مرده بود. هنگام مرگ بسيار لاغر و نحيف شده بود. مرگ دردناك، طولاني با زجر!
به مرور، هر چه پلاستيك و نايلون بيشتر در زندگي ما رسوخ ميكرد، چهره زشت آن بيشتر ما را مبهوت كرد. مدتها طول كشيد كه تحقيقات نشان دادند كه ذرات بسيار ريز پلاستيك، به مراتب بيش از قسمتهاي بزرگ پلاستيك خطر ايجاد ميكنند زيرا پلاستيكهاي خيلي ريز (Micro Plastic) به راحتي وارد سيستم گردش خون جانوران دريايي ميگردد و موجب توقف گردش خون ميگردد. اكنون در تمام قارهها انباشت زبالههاي پلاستيكي مناطق وسيعي از خشكيها و آبها اعم از سواحل و خليجها و درياچهها را به خود اختصاص دادهاست.
در بازديدي كه از خليج فارس عزيزمان داشتيم يك قسمت از ساحل به نام اسكله استانداري در منطقه هرمزگان نظر ما را جلب كرد. با دانشجويان علامه بوديم. قرار بود قايق استانداري ما را به گردش ببرد. وقتي در قايق قرار گرفتيم نگاهم به سطح آب افتاد. يك لايه از نفت به ضخامت حدود 3 سانتيمتر روي آب را پوشانده بود. روغن سبكتر از آب روي سطح آب مينشيند. خوب دقت كردم، زير اين قشر روغن يا نفت دهها، صدها و هزاران بچههاي ماهي در آب ميلوليدند. همگي در قشر نفت. هرازگاهي يك بچهماهي از آب جدا ميشد و سر خود را به قشر نفتي ميزد و بلافاصله مسموم ميشود و با حركات ناموزون، تلوتلوخوران به طرف قعر آب فرو ميرفت. يكي، دو دقيقه بعد يك بچه ماهي ديگر و بعد ديگري. اين نفت از بشكههايي بود كه آنها را سوراخ كرده بودند و بشكههاي سوراخ را در اسكله رها كرده بودند و از اين بشكهها نفت جاري بود كه نشت ميكرد و دريا را آلوده ميكرد و موجب مرگ بچه ماهيهاي خليج فارس ميشد. در امتداد رودخانههايي كه به درياي مازندران ميريزند كلبههايي حضور دارند كه چند ماه در سال مورد استفاده قرار ميگيرند. نظر به اينكه از اين كلبهها مراقبت كافي به عمل نميآيد معمولا تانكرهاي سوخت آنها نشت كرده، سوخت را به رودخانهها و نهايتا به درياي مازندران ميريزند و در سال، دهها و صدها ليتر سوخت را وارد بحر خزر مينمايند. صدها و هزاران كلبه با اين كيفيت موجب آلودگي سواحل ايران ميگردند و ايضا در سواحل رودخانههاي ديگر در روسيه، ارمنستان، ازبكستان و تركمنستان را ميبينيم كه حجم مواد آلاينده از كشورهاي 5گانه ساحلي تا چه حد موجب آلودگي بحر خزر ميگردد. به خليج فارس عزيزمان بازميگرديم. در نزديكي جزيره لاوان كه يك جزيره نفتي است با سفارش سازمان حفاظت محيط زيست، قايقهاي يك شركت نفتي من و همكار انگليسيام را به جزيره شيدور رساندند و بازگشتند. به محض ورود به جزيره متوجه شديم كه در جزيره مارهاي جعفري بسيار خطرناكي وجود دارند كه جوجه و تخم پرستوهاي دريايي را ميبلعند و پرستوها در نهايت عجز، كاري در جهت دفاع نميتوانند انجام دهند. تعداد لانهها و نيز تعداد مارها به قدري زياد بود كه هر وقت و هر ثانيه ميتوانستيم يك پرستو و يا تخم و جوجه را در حال بلعيده شدن توسط يك مار جعفري مشاهده كنيم.
تقريبا بعد از مدت كوتاهي متوجه يك حلقه نارنجي رنگ و در برخي موارد يك حلقه قهوهاي و يا مشكي رنگ را زير پرستوهاي دريايي مشاهده كرديم. نظر به اينكه پرستوهاي دريايي و يا كاكاييها فقط از بالهايي به رنگ كرم، سفيد و يا خاكستري پوشيده شدهاند. به هيچ وجه پرهايي به رنگ نارنجي يا قهوهاي در آنان ديده نميشود بنابراين يك معما در مقابل چشمان ما باز بود كه از حل آن عاجز بوديم، تا آنكه يك روز به يك پرستوي دريايي برخورد كردم كه در جزيره افتاده بود. وقتي به آن دست زدم مانند كره چرب بود. متوجه شديم كه لايهاي از نفت كليه خليج فارس را پوشانده بود و هر وقت كه پرستو دريايي براي صيد ماهي در آب شيرجه ميزد مقداري از نفت به محوطه و آب برخورد ميكرد و ابتدا به صورت صورتي كمرنگ و به مرور قرمز و بعد هم قهوهاي ميشد و در آخر بعد از بارها شيرجه سياه ميشد. بيش از هر چيز اين نشانهاي بود از آلودگي خليج فارس عزيزمان. و اما منشاء اين آلودگيها از كجاست؟
كشتيهايي كه براي گرفتن نفت به خليج فارس ميآيند (و يا ميآمدند) در ابتداي شروع حركت از مبدا مقداري از آب دريا را در خنهاي خود وارد ميكردند كه به آن آب تعادل ميگويند. اين آب را در خليج فارس تخليه ميكرند و در انبار (خن) كشتي نفت ميگرفتند خارج كردن آب از انبار كشتي، آب آلوده به نفت و نيز جانوراني را كه در مبدا به داخل انبار مكيده بودند، به خليج فارس وارد ميكنند و هم از آلايندهها و نيز حيوانات غريب خليج فارس را ميآلايند. ورود حيواناتي به نام «تاژكداران» موجب از بين رفتن جمعيت كثيري از ماهيهاي كليكا شد كه براي صيد آنها ناوگان معظمي تشكيل شده بود و نهايتا خسارت زيادي به صيادان كيلكا وارد گرديد.
تاژكداران نيز از درياي شمال و از طريق كانال ولگا توسط ناوگان روسيه به درياي مازندران رخنه كرده بودند. بنابراين آلايندگي تنها به صورت مواد مسموم نفتي وارد دريا نميشود و گاه به صورت آلايندگي بيولوژيكي ميباشد كه ضرر آن كمتر نيست.
اكنون علم اثبات كرده كه ما روزي آن را مظهر استقامت و قدرت ميدانستيم تودهاي سست و ناپايدار بود كه با نسيمي از هم ميشكند.پهنههاي خشكي كه آن را آخر دنيا وسيع تلقي ميكرديم در اصل مناطق كوچكي ميباشند كه در مقابل عظمت عالم مانند همان حيات عالم و حياطخلوت كره زمين است. درياهاي بيكراني كه در ساحل آن مانند كودكاني مانند سطلي كه در آن صدف جمع ميكنيم، به همان اندازه كوچك و محقر. مهم آن است كه با اين مظاهر خلقت و عظمت با كرنش و فروتني مواجه شويم و با آنها با احترام و خشوع رفتار كنيم.
با آغاز جهانگيري نايلون و پلاستيك به مرور آثار مخرب اين اختراعات هويدا شد. اين اتفاقات و تغييرات در عمر من رخ داد، دستمال يزدي پدربزرگم كه وقتي آن را ميگشودي سفره نعمت به روي شما لبخند ميزد، جاي خود را به كيسه نايلوني بيرنگ و بود داد كه گاه وسط راه پاره ميشد و محتويات را كف پيادهرو ميريخت. كسي از پاره شدن دستمال يزدي خاطرهاي ندارد. به مرور كشف شد كه زيانهاي نايلون و پلاستيك بسيار بيش از خطر پاره شدن آنها ميباشد. چندي پيش مشخص شد كه خطر در پلاستيك و نايلون در تكههاي بزرگ نيست بلكه در ذرات بسيار ريز micro plastic ميباشد كه به خاطر ابعاد كوچكي كه دارد به راحتي وارد گردش خون پستانداران (از جمله انسان) و پرندگان و نيز (شايد بدتر از همه) آبزيان ميگردد. به ظاهر پلاستيك در آب محلول نيست ولي اگر مدتي در آب بماند ذرات بسيار ريزي از آن جدا ميشود كه خطر اصلي را توليد ميكند. اين ذرات موجب آلوده شدن تمام درياهاي عالم شدهاند. ذرات نايلون به دليل سبك بودن با امواج منتقل ميگردند و در تمام آبهاي عالم ميگردند.
ذرات زير پلاستيك تنها خطري نيست كه آبهاي عالم را آلوده ميكنند.سوختن مواد فسيلي مانند گاز، بنزين، گازوييل، زغال سنگ و به خصوص امروزه مازوت است. دود حاصل از سوختن اين مواد در مواجهه و تركيب با آب «اسيد كربنيك» توليد ميكند كه فرمول آن H2Co3 است. اين اسيد جذب آبهاي عالم ميشود و آب اقيانوسها و درياها را اسيدي ميكند.در ظاهر سهپنجم سطح كره زمين را آب گرفته. با اين وجود گازهاي سوخته و توليد شده از مصرف گازهاي گلخانهاي به حدي بوده كه آب اقيانوسها اسيدي شده است. دليل؟
افتاب آمد دليل آفتاب
گر دليلت بايد از وي رو متاب.
حضرت مولانا
حلزونها و صدفهايي كه داراي پوسته آهكي ميباشند در اثر غوطهور شدن در حلال آهكي پوسته آهكي آنها در آب اسيدي حل ميگردد و اين جانوران از بين ميروند. پوسته آهكي آنها بيش از چهارصد ميليون سال قدمت داشت.