فرصتهاي همبستگي ملي
جعفر گلابي
نزديك 3 سال پيش در اوج قضاوتهاي گروه داعش كه بر صغير و كبير رحم نميكرد و از مسلمانان به اسراف ميكشت و از غربيان گردن ميبريد و با كاميون به جمعيت بيگناه در فرانسه ميزد تحليلگران نظامي معتقد بودند كه حملات هوايي عليه مواضع داعش درهدم اين گروه اثر چنداني ندارد و كساني بايد روي زمين خانه به خانه داعش را تعقيب و اين سازمان مخوف را منهدم كنند. آنها كاملا درست گفته بودند و گروههايي از ايران و عراق و افغانستان اين مبارزه سخت و پيچيده را آغاز كرده بودند و آقاي سليماني رهبري آنها را در دست گرفت و كفايت نظامي خود را به خوبي نشان داد. ولي متاسفانه
بر اثر مجموع حوادث پيش و پس از شهادت سپهبد ايراني اين حقيقت بزرگ به محاق رفت و دنيا انصاف و موقعيت تشكر از مبارزان ضدداعشي را پيدا نكرد. البته براي جهاني پر از غرور و حسد و منفعتپرستي بسيار مشكل بود كه مدال بينالمللي نابودي داعش را به گردن سربازان و فرماندهان خاكي اين نبرد بياويزد ولي ما هم نتوانستيم روي اين واقعيت متمركز شويم و از راه درست و با زبان جهاني و ديپلماتيك سربازان اين نبرد را معرفي و جايگاهشان را تثبيت كنيم. اگر در گرماگرم اين مبارزه كار ديپلماتيك گستردهاي آغاز ميشد و ...
افزون بر آن گروهها و نهادهاي مدني مستقل تشويق ميشدند كه وارد صحنه شوند و واقعيتهاي نبرد با داعش را به گوش جهانيان ميرساندند، رييسجمهور نامتعارف امريكا مجال نمييافت كه دستور ضدانساني و تروريستي قتل يك مقام رسمي نظامي آن هم در يك كشور ثالث را صادر كند. عدم توجه به وجوه مختلف يك كار ميداني جامعيت آن را كم كرد و امروز به جز موشكافان و منصفان جهان كسي خبر ندارد كه آقاي سليماني چه نقش ويژه و تعيينكنندهاي در نابودي داعش داشته است. بديهي است كه سياستمداران دنيا هميشه رندان روزگارند و اگر فشار افكار عمومي و اهرم قدرت را احساس نكنند هيچگاه حق را به حقدار نميدهند. جان انسانها و سربازان كه تعارف بردار نيست، لذا در همان بحبوحه نبرد دپيلماتهاي ايراني و عراقي ميتوانستند خصوصا طرفهاي غربي را مجاب كنند كه حق عبور از واقعيت اين جنگ را ندارند. بايد براي آنها روشن ميشد كه اگر بخواهند پيروزي بر داعش را به نفع خود مصادره كنند شر داعش فقط از سر ايران و عراق و سوريه دفع خواهد شد. آنها اين پيام واقعي را خوب دريافت ميكردند. اما براي ما افسوس و حسرت اصلي پس از شهادت آقاي سليماني رقم خورد. ايرانيان يك سرباز مدافع ميهن كه عمر خويش را بر سر اين دفاع گذاشته بود از دست دادند ولي باز هم اشتباهات بزرگ نگذاشت كه اين خون اثر عميق خود را بگذارد و قاتلان را در گرداب خود فرو ببرد. تشييع جنازه ميليوني آقاي سليماني و ابراز همدردي همه ايرانيان وطندوست واقعا براي جهان حيرتانگيز بود و بعيد است كه تحليلگران و ناظران بينالمللي و همچنين مشاوران رييسجمهور امريكا حتي احتمال آن را ميدادند. آن تشييع كمسابقه ميتوانست اثرات بزرگي در داخل و خارج كشور داشته باشد. در خارج كشور اين حقيقت فراگير شد كه ايرانيان قدر سربازان وطن خود را ميدانند و با همه اختلافاتي كه با هم دارند در برابر يك بيگانه تروريست از تفكيك مسائل عاجز نيستند. در داخل بايد قدر اين همبستگي بزرگ دانسته ميشد و نقطه عطفي در گسترش و تعميق آن صورت ميگرفت. بسياري از گروههاي سياسي از موافق تا منتقد سرسخت و حتي شخصيتها و چهرهها با گرايشهاي مختلف در محكوميت اقدام امريكا ترديد نكردند و ياد و خاطره سرباز ميهن را گرامي داشتند. آن فضاي همبستگي ملي كه پس از سالها دوباره جان گرفت و به دلها امكان قرابت و مودت داد بزرگترين انتقام از امريكا بود. هيچ ضربهاي به اندازه خروش مدني پر از عقلانيت و مسووليت و احساس يك ملت نميتواند تا اين اندازه يك دشمن خيره سر را منكوب كند. متاسفانه حوادث بعدي همهچيز را تحتالشعاع خود قرار داد و كاخ سفيد را كه ميرفت تا به عنوان عامل اصلي يك اقدام تروريستي تحت فشار قرار دهد از كانون نگاههاي خشمآلود وسرزنشكننده بيرون برد. جهان ديد كه همان آدم نامتعارف كه به هر كس و هر كشور زخمي زده است و حتي طبيعت دوستان دنيا را به خشم آورده است سرباز متواضع يك ملت را قرباني اميال خويش كرده است. اگر از آن فضا عملا براي كم كردن دوگانگيها و اختلافها و تقويت اراده ملت و محوريت مردم استفاده ميشد قطعا حل بسياري از مشكلات امكان خود را مييافت. متاسفانه آن موقعيت جدي خيلي زود جاي خود را به شعارهاي كليشهاي و معمول داد و ثابت كرد كه فرصتسوزيها تا كجا زيانبارند و البته شايد برخي نياز به همبستگي ملي و توسعه سرمايههاي اجتماعي را احساس نميكنند! اتفاقا بايد در همين موقعيتها سرنخهاي نفوذ را پيدا كرد و پرسيد كه چه كساني از جان گرفتن همبستگي ملي متضرر ميشدند و براي نرسيدن به آن تاكنون چه كردهاند؟