قليان و فضاي عمومي
سيدحسن اسلامي اردكاني
از كنار يك موتورسوار ميگذرم. دوستش بر ترك موتور نشسته است و با نمايشي «شكوهمند» قلياني آماده به دست گرفته و دور از خود نگهداشته است. يك لحظه فكر ميكنم كه قليان آتش دارد، اما انگار خاموش است و به تعبير قديميها «چاق» نيست.
پرت ميشوم به دوران كودكي خودم. يادم نميآيد كه آن زمان قليان را اينگونه جابهجا كنند. آن موقع قليان در دو جا بود: در خانه و قهوهخانه. البته در برخي مسجدها هم نگهداري ميشد. ولي جابهجايي قليان رسم نبود و مثل امروز جزو ابزارهاي پيكنيك به شمار نميرفت. حتي نوعي «تشخص» داشت كه مثل سيگار همه جا ميتوان آن را كشيد. خلاصه «چاق كردن» قليان ادبيات خودش را داشت. در عين حال، قليان حالت قديمي و «اُملي» به خودش گرفته بود. يا افراد مسن قليان ميكشيدند يا داش مشتيها. اما عموميت شهري نداشت.
اولين مواجهه جدي من با قليان زماني بود كه به من گفتند قلياني چاق كنم. من هم با اشتياق دست به كار اين اقدام «مردانه» شدم. زغال را در آتشگردان گذاشتم، آتش زدم و چرخاندم تا خوب سرخ شد. بعدش تنباكو را شستم و بر سر قليان گذاشتم و پارههاي آتش را بر آن گذاشتم و اولين پُك را زدم تا ببينم آب آن ميزان است و صداي مناسبي دارد يا نه. بعد از چند پك قليان را تحويل دادم. اما ناگهان حس كردم كه سرم گيج رفت و بر سكوي كنار خانه رها شدم. تا مرز بيهوشي رفتم و بعد آرام آرام برگشتم. گذشت و به تدريج با ادبيات قليانكشي آشنا شدم و ديدم كه مختص اقشار خاصي است و پديدهاي است نسبتا رو به زوال.
اما انگار از اواخر دهه هفتاد فرهنگ قليانكشي دوباره وارد جامعه شد و اين دفعه تقريبا همه اقشار را فراگرفت. در حالي كه در گذشته عمدتا پيران قليان ميكشيدند، در اين دوره وسيله سرگرمي جوانان شد. در گذشته اندك زنان روستايي يا عشايري و به خصوص ميانسالان قليان ميكشيدند و در ميان زنان شهري مقبوليتي نداشت، برعكس، در دوره جديد دختران جوان در حال قليان كشيدن در فضاي عمومي ديده ميشوند. حتي ديده ميشود كه كسان زيادي صرفا براي سرگرمي يا از سر تفنن در ميهماني و پيكنيك پكي به قليان ميزنند و با جمع همراهي ميكنند تا جايي كه گاه مقاومت در برابر اين فرهنگ دشوار ميشود.
اين پديده چيست؟ آيا واقعا قليان كشيدن لذتبخش است؟ يا از سر بيحوصلگي به سمت قليانكشي ميرويم؟ يا اين كار نوعي كنش اعتراضي است به خصوص كه با مداخله قانونگذار و مجريان قانون گره خورده است؟ آيا نوعي مناسك اجتماعي تازه در حال شكلگيري است؟ يا يك مد گذراي بيضرر است كه بهتر است نسبت به آن يكسره بيتفاوت باشيم؟
علت يا علل اين پديده هر چه باشد، رواج آن در فضاي عمومي خوشايند نيست، به خصوص وقتي ميبينيم مرد ميانسالي با تنبان ماماندوز نازك در پارك پهن شده و در حالي كه كمرش عريان شده است و گاه چشمان كنجكاو را به سويي هدايت ميكند، دارد قليان ميكشد. اما آيا برخورد قانوني با آن به شكلي كه تجربه كردهايم راهگشاست؟ در اين هم ترديد دارم. كسي كه فهمي از فضاي خصوصي و عمومي ندارد و پارك را نيز خانه خود ميداند به حدي كه با لباس خانه در آن رفت و آمد ميكند، صرفا به ضرب قانون به شهروندي مسوول تبديل نميشود.
فارغ از تحليلهاي پيچيده، به نظر ميرسد كه هدف از قليانكشي عمدتا تفريح و لذت باشد. البته مانند بسياري از لذات رايج در فرهنگ جاري لذتي است انفعالي و از اين جهت ميتوان در آن تامل كرد. انگار سمت و سوي كلي جامعه به سوي لذات انفعالي مانند خوردن، نوشيدن، تماشا كردن تلويزيون و قليانكشي خلاصه شده است. كافي است به تعبيري چون «لمكده» در پارهاي پاتوقهاي خوردن و نوشيدن توجه كنيم. حال آنكه بد نيست به لذات فعال هم توجه كنيم. برخي لذات صرفا از دل تلاش و فعاليت گاه سخت بدني يا فكري حاصل ميشود. برخي تفريحات در عين لذتبخش بودن، همراه با فعاليتهاي خاص بدني يا فكري هستند، مانند پيادهروي، دويدن، شنا و كوهنوردي و مسابقههاي دوستانه. آيا بهتر نيست به اين نوع لذات توجه بيشتري كنيم و در برنامهريزيهاي خود آنها را بگنجانيم.