«در جستوجوي زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست
ذهني كه جهانش را به چرخش در ميآورد
عليرضا فراهاني
يكي از موارد آسيبشناسانه ادبيات امروز ما در ميان نسل جوان كتابخوان جريانهاي ادبي، عدم تمايل يا ترس از خواندن شاهكارهاي ادبيات كلاسيك و مدرن جهان است. به ويژه اين مساله در خوانش يا بازخواني آثار بزرگ ادبيات داستاني جهان بسيار مشهود است. «در جستوجوي زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست نويسنده بزرگ فرانسوي كه رماني 8 جلدي است از جمله آثاري است كه با تمام عظمت و پربارياش، نسل جوان ادبيات امروز كمتر به سمت آن براي خواندن يا بازخواني رفته است. اين درحالي است كه مهدي سحابي مترجم كاركشته اين اثر در مقدمه ارزشمند و نكتهبين خود به مقولهاي بسيار دقيق و پراهميت اشاره دارد و آن اينكه رمان 8 جلدي «در جستوجوي زمان از دست رفته» پروست سواي آنكه به لحاظ ارزشهاي ادبي و سبكي يك اثر بزرگ و منحصربهفرد و يگانه است، هر يك از جلدهاي اين رمان عظيم، خود دانشنامهاي است. دانشنامه به اين لحاظ كه پروست در اثر خود ما را با بازشناخت شاهكارهاي هنري مختلفي از جمله در هنرهاي نقاشي، موسيقي، تجسمي و ... كه هر كدام ميتواند براي كتابخوانان جوان امروز تاثيرگذار و ارزشمند باشد، آشنا ميكند. مارسل پروست نويسندهاي بود به لحاظ جسمي بيمار اما ذهن و روح او در اين شاهكار بزرگ ادبيات داستاني جهان همواره در حال بازتوليد گذشته و تجربيات فردياي بوده كه نه تنها بيماريهاي جسمي را براي او فراموششدني كرده، بلكه موجب شده است از او اثري به جا بماند كه خود يكي از خواندنيترين و با ارزشترين ارجاعات تاريخ ادبي پس از اوست. نكته حايز اهميت در خوانش اين اثر يگانه، دريافت و نحوه ارتباط برقرار كردن خواننده با شيوه روايت و چگونگي پيشرفت آن در ذهن و زبان نويسنده است. پروست در اين اثر خود از پتانسيلهاي ذهن خود به عنوان يك نويسنده براي رفت و آمد روايت در بازههاي زماني مختلف بهره برده است. همين امر سبب شده تا خواننده با يك روايت خطي روبهرو نباشد. اين امر حايز اهميت به هيچ عنوان به آشفتگي يا از هم گسيختگي ذهن و روان نويسنده برنميگردد، بلكه پروست آگاهانه با تسلط بر زبان و روح ادبيات روزگار خود و همچنين درنظر داشتن مسائل مطروحه در زمينههاي مختلفي چون روانشناسي، علم پزشكي، شناخت و بررسي دقيق شكافهاي طبقاتي و بسياري موضوعات ديگر، سعي در بازتوليد آنها از منظر ساخت شخصيتها و فضاهاي رمان «در جستوجوي زمان از دست رفته» داشته است. اين اثر اگرچه در زمانه خود چندان مورد استقبال قرار نگرفت، اما هر چه ادبيات مدرن جهان رو به جلو پيش رفت، جايگاه پروست و اثر سترگ او در ميان اهالي قلم و كتاب، اعتباري مضاعف پيدا كرد. تا جايي كه در اواسط دهه 50 ميلادي خوانش و بازخواني اين رمان بهطور آكادميك در معتبرترين كالجهاي اروپا به يكي از دروس تخصصي ادبيات مدرن جهان تبديل شد. پروست در كنار خلق اثري چون «در جستوجوي زمان از دست رفته» آثار ديگري نيز نوشته است كه هر كدام اعتبار و جايگاه ويژهاي دارند، اما نامهنگاريها و جستارهايي كه پروست در راستاي نوشتن «در جستوجوي...» نوشته است، كم از خوانش يا بازخواني اين شاهكار ادبي ندارند.