ايران وطن ما است
فياض زاهد
قصدم اين بود كه براي ستون شنبه اين هفته درباره مساله آذربايجان چيزي بنويسم. همه مقدمات آن را نيز در ذهنم سامان داده بودم. اما سخنان رييسجمهور محترم در بازديد از تختجمشيد مرا بر آن داشت كه آن يادداشت را به وقت ديگري موكول كنم. زيرا به نظر ميرسد تلاشي بيفرجام براي تحريف ارزشهاي فرهنگي، ملي و تاريخي كشور در حال انجام است. ميدانم كه حداقل جناب آقاي رييسي به هيچ عنوان عامدانه در اين مسير گام ننهاده است. آنقدر بدبين نيستم. برخي بيخبريها، مشاورههاي نادرست و رجحان چيزي كه به آن عمل انقلابي ميگوييم، ميتواند موجب اين بيدقتيها شود. به راستي! چه عواملي سبب پيدايش هويت يك ملت ميشوند؟ چه مولفههايي استحكام سرزميني و شناسنامه فرهنگي و ملي را پديد ميآورد؟ عناصر شكلدهنده واحدي به نام سرزمين مشترك چيست؟ ملت و دولت چگونه پديد ميآيند، هويت مييابند و استمرار خواهند داشت؟
چگونه ملت- دولتي قرنها در كنار يكديگر سامان مييابند. دهها سوال از اين دست ميتوانند بر اهميت اين امر صحه نهند. ايران كشوري تاريخي است. 2500 سال تاريخ مكتوب با همين هويت امروزي دارد. - منظور تداوم تاريخ مكتوب و تداوم استقرار سياسي واحد است-. بيش از 7 هزار سال صبغه تمدني و البته پراكنده دارد. بنا به قول اكثر مورخين و محققين اولين دولت مستقر آريايي كه ايران از آنها مشتق شده، دولت ماد است. اين دولت با دياكو آغاز و با ايشتوويگو پايان يافت. سپس هخامنشيان كه از خانوادههاي بانفوذ پارسي بودند سربرآوردند. از دل همان مناسبات پارسي- مادي. كوروش پايهگذار اين سلسله گويا نوه ايشتوويگو بوده است. داستان او و پدربزرگش فصل رمانتيك اسطورههاي باستاني است. آنها اولين پادشاهي باستاني و بزرگترين امپراتوري باستان را بر نيمي از جهان بنا نهادند. در دوران سلطنت هخامنشيان ايران از سويي به مديترانه و از ديگر سو به شرق اروپا، از شرق تا دروازههاي چين و در آفريقا تا چاد و ليبي گسترش يافت. بر مصر و يونان دو مركز بزرگ فرهنگي بشر حكم راند. تراكيه كه بخش مهمي از تركيه امروز است از خراجگزاران اين حكومت بوده است. آنها در نظام اداري، بروكراسي، ديوانهاي موثر اداري و مديريتي، ساختار سياسي و كشورداري، گسترش راههاي بينالمللي، سيستم حملونقل پيشرفته، شهرسازي و معماري، موسيقي و شعر، اقتصاد جهاني، استفاده از دريا و ايجاد نيروي دريايي، تدوين قوانين جهاني براي تعامل با اديان و فرهنگهاي مختلف از خود آثاري برجسته برجاي نهادند. آنها برخلاف اخلاف خود در يونان، مصر و چين، هيچگاه بردهداري نكردند. در ساختن تختجمشيد هاضمه قوي خود را در استفاده از دانش ملتهاي تابعه از سرياني تا عبراني، از بابلي تا يوناني، از كلداني يا ليديه و مصر و ايوني نشان دادند. تختجمشيد نماد اين امپراتوري است. هر كاخ و بنايش بر فلسفهاي بنا نهاده شده است. اين بنا كه در دوره سه پادشاه اول هخامنشي سامان يافت و در هر دورهاي تكهاي بر آن افزون شد، بازتاب اراده، قدرت و شكوه ايرانيان بود. نظمي جهاني را نمايندگي ميكرد. بر سر جاده بينالمللي راه ابريشم قرار داشت تا كاروانهايي كه از اين مسير رد ميشوند، اهميت اين امپراتوري را دريابند. نماد قدرت ملتي بود كه خداپرستي و انسانيت را تبليغ ميكرد. اگر بخواهيم با استانداردهاي امروزي سراغشان برويم حتما دهها ايراد و اشكال را ميتوان سراغ گرفت. مگر امروز همه حكومتهايي كه ميشناسيم بيعيب و خطا هستند؟ اما چه اصراري است كه فضيلت آنها را نبينيم و بر ضعفهايشان تكيه كنيم. از اين كار چه سودي ميبريم؟ استاد ما رضا شعباني ميگفت: روزي در پاريس كنفرانسي درباره ايران تشكيل شده بود. يكي از بزرگان مقالهاي ارايه كرده بود تا ثابت كند انوشيروان عادل، عادل نبوده. بلكه همه اين چيزهايي كه به او نسبت دادهاند دروغ است! ايشان ميگويد به اين بزرگوار اعتراض كردم كه از تكذيب آن ارزشهاي منتسب چه سودي ميبريم؟
خب! دوران انقلاب بود و نگرش انقلابي همه پادشاهان را بايد ظالم تصوير ميكرد. اما نميتوانست به اين سوال پاسخ دهد كه اگر همه آن گذشته سياه بود، چه چيزي براي افتخار كردن، براي ايراني بودن، براي مسلمان ماندن باقي ميماند؟ اگر گفتهاند انوشيروان عادل بود؛ ميخواستند از فضيلت عدالت تكريم كنند. اينكه در ساليان طولاني از حكومت جز استري هيچ جنبندهاي طناب تظلمخواهي را به صدا درنياورد، به معناي ارزش عدالت بوده است. اينكه چنين جامعهاي يا بوده يا روياي متفكرانش ساخت آن بوده است.
هخامنشيان منشأ همه بركات انساني نبودهاند، اما موجب افتخارات عظيمي بودهاند كه ما ايرانيان را بر آن اساس قرنها متحد نگه داشته و حس ايراني بودن را تقويت كرده است.
جناب رييسجمهور!
چه خوشتان بيايد چه بدتان؛ شما اول ايراني هستيد، بعد مسلمان. دليلش روشن است. آحاد مسلمانان تابع طريقت سنت هستند، اما من و شما ايراني شيعه هستيم. به اين دو نيز افتخار ميكنيم. اهلبيت وجه مذهبي ما را ساختهاند، تاريخ مليمان هويت ايرانيمان را.
امروز بزرگترين تهديد هويت ماست. به نوجوانان و جوانانمان بنگريد. هيچ ميدانيد كه بسياري از نوجوانانمان از راه ديدن فيلمهاي كرهاي و موسيقي كرهاي، زبان كرهاي ياد گرفتهاند؟ هيچ ميدانيد كره بعد از جنگ تنها آهك براي صادرات داشت و از تاريخ هيچ! ببينيد با جومونگ و يانگوم خيالي چه كردهاند! داستان تلاش صنعتي آنها نيز كه ديگر جاي گفتن نيست. - شايد وزير خارجه ما با تكيه بر اين اطلاعات تهديد كرده ديگر سريال كرهاي پخش نميكنيم! هر چند يادش رفته كه دارد تماشاگران ايراني را تهديد ميكند نه كرهايها!!-
حتي نتوانستيم داستانهاي شاهان بزرگ خود از جمله كوروش و داريوش و اردشير را روايت كنيم. هركه گفته اينها در تعارض با ديانت ما است غلط گفته است. ايراني تركيبي از تاريخ ملي و هويت مذهبي خويش بوده است. راه غلط را نرويد. كاري كه سلسله پهلوي كرد را تكرار نكنيد. آنها هويت اسلامي ما را انكار ميكردند، شما هويت ملي ما را انكار نكنيد. ايراني به هردوي اينها نياز دارد. به شوكت تاريخي گذشته خويش و دين و مذهب متعالياش. ايراني در نوروز آيينهاي باستاني را گرامي ميدارد، در محرم براي حسين و اولادش تعزيت برپا ميكند. ما براي تقويت روحيه وطنپرستي كه نصفالايمان است، به تكريم گذشته نيازمنديم. به سرود ملي كشورها بنگريد. چرا ايتالياييها به روم مينازند؟ چرا فرانسويها به تاريخ انقلاب خويش، چرا انگليسيها مبناي سرود مليشان سلطنت است؟ چرا مصريها به فراعنه و تاريخ باشكوهشان؟ آيا ميدانيد كه يونانيها آتن را ارج مينهند و به فرزندانشان از آن گذشته باشكوه ميگويند! فرزندان ما به اين حس نياز دارند. سيد عزيز! دسته دسته فرزندانمان در حال ترك وطن و مهاجرت هستند. برخي حتي حسي به نام وطنپرستي ندارند. نگذاريم با تفاسير و برداشتهاي غلط و فريبي به نام مبارزه با طاغوت به دست خود ريشههاي هويتمان را نابود كنيم. ايران خانه همه ماست. با همه گذشته خوب و بدش. اصلا چه كسي گفته كه تختجمشيد را شاهان ساختهاند! تختجمشيد و هر اثر معظم ديگر را مردم آن سامان ساختهاند. قدرتها نماد و اراده حاكم مردان شان هستند. تختجمشيد را مردم ساختهاند. تختجمشيد نماد اراده و قدرت و شكوت پدران و مادران ماست. آن را انكار نكنيم. اسكندر مقدوني فكر ميكرد با آتش زدنش ميتواند آن قدرت بزرگ را انكار كند اما نتوانست. همانگونه كه شاهان هخامنشي با به آتش كشيدن آتن نتوانستند شكوه يونان را ضايع كنند.
ميدانم شما به ايران بزرگ علاقهمنديد و ميدانم به اين سخنان منصفانه خواهيد نگريست. اما يادمان باشد، هم لنين و استالين به عنوان انقلابيون روسيه و هم مائو تسهدونگ و بعدها دنگ شيائوپينگ در چين، هيچگاه از ارزشهاي ملي و سرزميني خود به نام انقلاب گذر نكردند. شما نيز چنين نكنيد.