خاطرات سفر و حضر (64)
اسماعيل كهرم
«تبريك ميگم دكتر كهرم» اين جملهاي است كه چهار سال تمام منتظر شنيدن آن بودم و در يك روز مطبوع بهاري، بالاخره از زبان ممتحن خارجي آن را شنيدم. صدايش در گوشم است وقتي كه ايشان كه عضو هيات علمي دانشگاه آكسفورد بود به من گفت كه ورقه بنده را در قطار و هنگام آمدن به دانشگاه ما امضا كرده بود. سفر چهارساله من به عنوان كانديداي دوره دكتري، چهار سال قبل آغاز شده بود. از زماني كه من را به عنوان كانديد پذيرفته بودند، با ارسال مدارك به دانشگاه. متاسفانه، نامه بنده به عراق رفته بود ! IRAQ به جاي IRAN. همين موجب تاخير در ارسال پذيرش من شد. قدم بعدي رفتن به انگلستان و اخذ ويزاي انگلستان بود و خلاصه دو سه روز قبل از اكتبر و شروع سال تحصيلي، به اسكاتلند و شهر ابردين رسيدم. Aberdeen يك شهر نفتي بود با سكوهاي نفتي و هزاران امريكايي كه در آن زندگي ميكردند. هليكوپترها در هوا زيگزاگ ميكردند ولي اين شهر از نظر محيط زيست، يك شهر سرسبز و زيبا بود. بزرگترين سكوهاي فرود هليكوپتر در جهان در ابردين قرار داشت. چند نفر از دانشجويان ايراني به اين دانشگاه 500 ساله رفته و فارغالتحصيل شده بودند. مطالعات مربوط به پرندگان بسيار ريشهدار بود و پايگاه Culterty بسيار فعال بود و من آنجا خيلي ياد گرفتم. در انگلستان دانشگاهها بسته به مطالعاتي كه انجام ميدادند طبقهبندي ميشدند ....