ادامه از صفحه اول
امتناع تفاهم و گفتوگو
در واقع تنها وزيري كه در كابينه روحاني مورد حمايت آنان بود، وزير بهداشت و درمان است. البته اين نوع دوگانگيهاي رفتاري در سياست و رقابتهاي سياسي در همه جا معمول است ولي نه تا اين حدي كه در ايران ميبينيم. به ويژه در مسائل مهم مثل برجام و واكسن كه با جان و زندگي مردم در ارتباط است نبايد تا اين حد غيرمسوولانه رفتار كرد. اين امر موجب ميشود كه نسبت به همه مواضع اعم از درست يا غلط، بدبيني ايجاد شود و شكلگيري سياستورزي مفيد را غيرممكن ميكند.
اين تفاوت در موضوع برجام برجستهتر بود. همين چند مدت پيش بود كه توافق دولت قبلي را با آژانس محكوم ميكردند و آن را خلاف قانون مجلس ميدانستند و اكنون همان را تاييد ميكنند. ظاهرا اين نيروها براي طرفداران خود نيز احترام چنداني قائل نيستند و الا چگونه ممكن است كه تا اين حد از بيثباتي را توجيه كرد. البته ما از مواضع اخير حمايت ميكنيم و كاري هم نداريم كه در گذشته چه كسي چه موضعي گرفته است. اين سياستها به نفع مردم و جامعه است بايد از آن حمايت كرد در حالي كه اين رفتارها نوعي تخريب ذهنيت سياسي و تخريب فضاي عمومي را نيز رقم ميزند كه مهم است.
نمونه ديگر درباره طالبان است. طرفين بيش از آنكه بر مواضع واقعي يكديگر انگشت بگذارند، ذهنخواني ميكنند. مثلا ميگويند كه اصلاحطلبان خواهان دخالت نظامي به نفع پنجشير هستند!! در حالي كه معلوم نيست چه كسي چنين حرف بيربطي را زده است. بعد هم روي اين گزاره غلط و غيرواقعي ايدهپردازي ميكنند كه يك تيپ يا گردان از آنان تشكيل دهند، بروند پنجشير! گويي كه خودشان خط مقدم جاهايي بودهاند كه دخالت نظامي كردهاند! يكي نيست از آنان بپرسد كه وزن شما در جنگ و انقلاب يكپنجم اصلاحطلبان هم نميشود، ولي اين ارجاع دادن وقت و بيوقت به اين سوابق و آن را تبديل به عاملي براي كاسبي كردن جزو خصلتهاي گروههاي داراي شخصيت و اعتبار نيست. آنان نميدانند يا ميدانند و اشاره نميكنند كه بخش مهمي از بدبينيهاي موجود نسبت به گذشته و انقلاب و جنگ و دين محصول تبديل شدن ارزشها به ماديات و امتيازات است. براي ورود به دانشگاه يا كسب پست و مقام، يا هر چيز ديگري به اين سوابق ارجاع داده ميشود. در حالي كه ميدانيم اين نوع تبعيضها مخالف فرهنگ شيعي است. شواهد تاريخي نشان ميدهد كه پيش از امام علي(ع) منطق بهرهمندي و سهم افراد از بيتالمال بر اساس امتيازبندي بود كه براي افراد حضور در جنگها و مهاجرت و نزديكي و دوري به پيامبر(ص) متفاوت بود، ولي با آمدن امام علي(ع) اين تبعيضها برداشته شد. چنين تمايزگذاريها در حقيقت ارزشزدايي از سابقههاي ارزشمند آنان است. نكته جالب اينكه به رخ كشيدن اين افتخارات و تبديل آنها به امتيازات مادي و قدرت، بيشتر از طرف كساني است كه خودشان يا در آن نبودهاند، يا خيلي صوري و ظاهري شركت داشتهاند. در هر صورت اصلاح و تغيير اينگونه رويكردها براي بهتر شدن فضاي سياسي ضروري است.
نقطه، سرخط!
خود بخش عظيمي از اين ناكار آمدي را در تشريح دستاوردهاي دولتها بيان خواهيم كرد. تجربه نشان داده است زماني دولتها موفق عمل كردهاند كه استراتژي و سياستگذاري آنها متناسب و همسو با شرايط حاكم بر جامعه در زمينههاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي باشد در غير اين صورت به «رويگرداني عمومي» از سياست مواجه خواهند شد. حاصل اين رويگرداني در واقع همان بيتوجهي و نبود مداخله و اشتراكگذاري عموم در موضوعاتي است كه براي دولتها جنبه حياتي داشته و حيات سياسي آنها را تحتالشعاع قرار ميدهد و اين درست محل تلاقي منافع دوجانبه دولت و ملتي است كه هيچگاه به «فهم مشترك» نايل نميآيند و اين تازه آغاز مسيري دوجانبه است كه در آن بسياري از نارضايتيها در دستاندازهاي بر آمده، به توقفهاي ناخواسته ميانجامد. از اين منظر «توقف» را ميتوان همان خلأ به وجود آمده در جريان«سياستگذاري» دولت در بستر اجتماعي دانست كه هر ازگاه از منافذ چالشبرانگيز خودنمايي كرده و زمينه ساز بسياري از تعارضات اجتماعي ميشود. شوربختانه مفهوم تعارض در ادبيات سياسي بعد از انقلاب به گونهاي از آن تعريف و نمادسازي شده كه كمتر كسي از آن شناخت كامل دارد. تعارض تا زمانيكه جنبه رويارويي به منظور تخريب شخصيت و فرهنگ و همچنين آسيب به زيرساختهاي موجود فردي و اجتماعي را در خود ايجاد نكند و به شكل كاملا منطقي از طريق مناظره ومباحثه به نتايج مطلوب برسد، در يك جامعه آزاد نهتنها پذيرشگر نيست كه موجب رشد و ارتقاي فرهنگ و سياست نيز ميباشد.به همين سبب بجا وشايسته است دولتي كه با هر روش و ابزاري قدرت را در دست ميگيرد بايدچنان با تعارض و رفتارهاي سياسي برخورد كند كه در مواجهه با آن از شيوههاي تحليلي نه تنبيهي استفاده كرده تا از طريق شفافيت و خروجي و تحليل دادهها هر گونه پيچيدگي، ابهام و نايقيني را در صحنه نبرد منافع و اهداف كنشگران اجتماعي رسوب زدايي و سپس سهمالمنفعت نمايد. بديهي است با چنين روشي مقدمات ظهور و وقوع پايههاي دموكراسي، شايستهسالاري در يك جامعه برابر مهيا و ساختارمند ميشود در غير اين صورت انتقال قدرت تنها در چارچوب «عادت سياسي» بر پيشاني نظام اداري كشورتنها با تغيير نام و بدون هيچ نشاني حك ميگردد و جريانسازيهاي اداري در پوشش مكاتبات نانوشته از مكتبخانههاي سياسي و مذبح خانههاي اقتصادي سر در ميآورد.