به بهانه چلهنشيني سوگ حميدرضا صدر
ساحتهاي حضور
فاروق مظلومي
كلمه ساحت را در لغتنامهها در معاني مختلف از قبيل عرصه، محوطه، فضا و... آوردهاند اما در دريافت عمومي ساحت همان محل حضور فكري است. وقتي از ساحت انسان، انسان تكساحتي -One Dimensional-
و چندساحتي - Several Area- حرف ميزنيم دقيقا منظورمان چيست؟
براي پاسخ به اين سوال ميتوان به سخنراني معروف دكتر حسن عشايري، عصبشناس و روانشناس عصبي اشاره كرد كه انسان تكساحتي را متخصص در يك امر و بياطلاع از امور ديگر خصوصا حوزه مطالعات علوم انساني معرفي ميكند. در اين سخنراني ايشان با نقدي به سيستم آموزشي ايران و امريكا هر دو را به توليد انسانهاي تكساحتي متهم ميكند كه بدون مطالعه و تحليل در كليتي خردافكن نظر ميدهند. صد البته در قطعيت و صحت اين نظر بايد بيشتر تامل شود، از سوي ديگر نوام چامسكي (1928) زبانشناس، فيلسوف و نظريهپرداز امريكايي در سخنراني فوريه سال ۲۰۱۴ كه براي جمعي از اساتيد دانشگاههاي امريكا، از طريق اسكايپ، ايراد كرده است به بنگاه تجاري شدن دانشگاههاي امريكا اشاره ميكند. اين متن را «رابين سوردز» آماده و پروفسور چامسكي آن را ويرايش كرده است. متن مذكور را در سايت ترجمان علوم انساني با ترجمه ميلاد محمدي ميشود خواند. از ديدگاه بسياري از نظريهپردازان خروجي اين دانشگاهها كه بيشباهت به خيلي از دانشگاههاي ما-خصوصا از نوع غيردولتي- هم نيست، انسانهاي تكساحتي است كه جز به موفقيت و ارتقا در كار به چيز ديگري نميانديشند. بيسبب نيست كه جريان تحصيلكردههاي عقبافتاده همه جاي دنيا را در بر گرفته است. بخشي از سخنراني چامسكي را بخوانيم: «استفاده كردن از نيروي كار ارزان و آسيبپذير امري است كه سابقه آن به درازاي عمر بنگاههاي خصوصي ميرسد و اتحاديهها و سنديكاها در پاسخ به همين مساله ظاهر شدهاند. در دانشگاه كاركنان حقالتدريس و دانشجويان مقاطع عالي همان نقش نيروي كار ارزان و آسيبپذير را دارند.»
هربرت ماركوزه (1898- 1979) فيلسوف و جامعهشناس آلماني اين وضعيت را در كتاب «انسان تكساحتي» One Dimensional Man اينگونه توضيح ميدهد: «سرمايهداري و مصرفگرايي مدرنيته، انسان مدرن را از نهادهاي اجتماعي، تفكر، فلسفه و انديشههاي جدي جدا كرده و او را به انساني تكبعدي و اسير در دست نظام سرمايهداري تبديل كرده است. انسان مدرن همان كار را ميكند كه نظام سرمايهداري ميخواهد.»
اگر غرب از نوع امريكايياش مولد انسانهاي تكبعدي باشد، عجيب نيست. اما براي شرق كه محضر فكر و خردورزي است تكساحتي بودن پذيرفته نميشود. چه بر سر ما آمده است كه وسعت جامعهمان از محل كار و خانوادهمان بيشتر نيست؟ وقتي اغلب مديران فقط به فكر آب و نان خودشان و خانواده عزيزشان هستند و اوج موفقيت را موفق شدن در فتح ردههاي مديريتي ميدانند وضعيت آب و نان همين ميشود كه هست.
روزهاي گذشته كسي ما را ترك كرد كه ديدارش باعث ميشد بوي بهبود از اوضاع جهان بشنويم. حميدرضا صدر از گونه انسانهاي چندساحتي بود. اقتصاد و شهرسازي خوانده بود. فوتبال تفسير ميكرد و رمان مينوشت. ترجمه ميكرد و نقد سينمايي هم مينوشت. اين همه كار را مثل خيليها براي جلبتوجه يا فتح قلههاي فضاي مجازي انجام نميداد او واقعا مفسر خوب فوتبال بود و خوب هم مينوشت. سابقه آشنايي من با ايشان كوتاه بود و اتفاقي در يك جمع دوستانه با هم آشنا شده بوديم.
در اولين ديدار به خاطر علاقه من به نوشتن يكي از كتابهايش را با نام «تو در قاهره خواهي مرد» برايم تقديمنويسي كرد و هديه داد. با هيجان مخصوص خودش دويد به كوچه و از ماشينش كتاب را آورد. اين فروتني در اغلب افراد معروف ديده نميشود. بعد از ترجمه رمان «speak» از لاوري هالس اندرسن با عنوان «يه چيزي بگو» جلسه نقدي با حضور من به عنوان منتقد و آقاي صدر به عنوان مترجم در كتابفروشي «هنوز» برگزار كرديم كه ايشان با همان تسلطشان به طنز و كلام صاحب جلسه شدند.
حميدرضا صدر تماشاچي حرفهاي تئاتر و كافهنشين محبوب كافههاي كريمخان هم بود. يك بار كه به دعوت ايشان براي تماشاي تئاتر به خانه هنرمندان رفته بوديم بيشتر از زمان تئاتر وقتمان صرف معاشرت ايشان با هوادارهايش شد، جوانهايي علاقهمند به فوتبال و تئاتر. احتمالا آقاي صدر بعد از شنيدن مصاحبه فوتباليهايي كه دو نفر نويسنده را نميشناختند، دلگير شده بود.
نكته عجيب در فرهنگ ما اين است كه اگر يك نفر با شغل مهندسي مثلا به مطالعه تئاتر يا خوشنويسي هم علاقه داشته باشد اغلب مايه تعجب و گاهي هم مايه تمسخر است. دوستي داريم كه مهندس است و در زمينه ادبيات هم فعاليت ميكند. مديرعامل شركتشان به ايشان تاكيد كرده بود اگر در جلسهاي شما را به عنوان نويسنده شناسايي كردند لطفا بگوييد تشابه اسمي است و شما نيستيد، چون براي وجهه مهندسيتان خوب نيست نويسنده هم باشيد.
حالا حميدرضا صدر به ساحت بزرگ مرگ پيوسته و چهل روز از اندوه رفتنش گذشته است. اما او نمرده است هزاران علاقهمند به ادبيات و ترجمه و شهرسازي و اقتصاد و فوتبال در ساحتهايي كه او آفريد، زندگي ميكنند.
جهان از تو كم داشت حميدرضا خان. كاش كم نميشدي.