توپ روي تور به دستان سعيد معروف رسيده...
آيا با نابغه واليبال خداحافظي ميكنيم؟
علي ولياللهي
امروز ميتوان بابت رفتارهاي عجيب و غريب سعيد معروف در تيم ملي از او انتقاد كرد. ميتوان مرموز بودن او و اينكه سالها مقابل هيچ خبرنگاري قرار نگرفت را به چالش كشيد. ميتوان به شايعاتي كه ميگفت او در تيم ملي باند تشكيل داده دامن زد. ميتوان به پستهاي اينستاگرامي پرحاشيهاش پرداخت. حتي ميتوان او را مقصر حذف تيم ملي از الميپك دانست. ميتوان اين سياهه را بيدليل طولاني كرد اما آخرش مجبوريم اعتراف كنيم واليبال ايران روز سهشنبه يك نابغه به تمام معنا را از دست داد. سعيد معروف پاسور تيم ملي بعد از سالها افتخارآفريني روز سهشنبه با انتشار پستي اينستاگرامي از بازيهاي ملي خداحافظي كرد. آنطور كه مشخص شده او به امريكا رفته و از اين پس قصد دارد در رده باشگاهي به كارش ادامه دهد. خداحافظي معروف هم مثل تمام دوران ورزشياش عجيب و غريب بود. قبل از اينكه پاسور سابق تيم ملي پست خداحافظياش را منتشر كند خبري جنجالي از او منتشر شد. يكي از مجريان راديويي مدعي شد معروف در گفتوگوي خصوصي به او گفته: «سلطانيفر ورزش ايران را فداي گلات يك تيم باشگاهي كرد.» اين ادعا در حالي كه سالها ميشود وزير ورزش به رنگي بودن متهم شده مثل يك زلزله بين اهالي فوتبال عمل كرد و همه را به جان هم و پرسپوليسيها را به جان سعيد معروف انداخت. معروف ساعاتي بعد اين مساله را تكذيب كرد و بلافاصله با خبري به مراتب مهمتر در صدر اخبار قرار گرفت. معروف در اينستاگرامش نوشت خداحافظ! در پست اينستاگرامي معروف آمده: «خيلي تلاش كردم كه تو پايان قصه، بتونم زير اين پست حرفاي دلمو بزنم ولي آنقد زياد بود كه شايد كسي حوصله نميكرد بخونه. اين صفحه تنها جايي هستش كه تا الان توش حرفام زده شده و خواهد شد. قطعا به احترام همه دوستداران واليبال و بنده حقير، در اولين فرصت سوالاي همه رو جواب خواهم داد و حتما سعي خواهم كرد كه مثل هميشه كاملا شفاف و واضح صحبت كنم. البته بيشترش در جهت قدرداني از زحمات علاقهمنداني خواهد بود كه تو اين چند سال فعاليت ورزشيم لطفشون شامل حالم بوده. هر چند دوست داشتم كه تو سكوت از واليبال خداحافظي كنم ولي خوب، زمان خوبيه واسه صحبت. به زودي ميبينمتون.» اولين سوالاتي كه در مواجهه با اين پست به ذهن مخاطب ميآيد، اين است كه حرفهاي دل سعيد معروف چيست؟ مگر اين حرفها چقدر است كه در يك پست اينستاگرامي و چند تا كامنت جا نميشود؟ چرا ميخواست در سكوت خداحافظي كند؟ معروف چطور ميخواهد پاسخ سوالات هواداران و رسانهها را بدهد؟ كي قرار است ما را ببيند؟
همين وضعيت باعث شد بعد از انتشار اعلام خداحافظي كاپيتان سابق تيم ملي هر كس از ظن خودش به توضيح آن بپردازد. برخي گفتند معروف عصباني است و برخواهد گشت و برخي ديگر نوشتند او به ستوه آمده و ديگر قصد ادامه ندارد. برخي مدعي شدند كاپيتان تيم ملي خواسته بار فشار انتقادات را از دوش خودش بردارد و برخي ديگر هم قصههاي ديگري پيش كشيدند كه چندان اهميتي ندارد.
به هر حال تا اين لحظه كه اين نوشته را ميخوانيد سعيد معروف از تيم ملي خداحافظي كرده است. با كولهباري از عناوين تيمي و فردي در رده ملي و باشگاهي. با تبديل شدن به نماد موفقترين نسل واليبال ايران. با آن مو و ريش جوگندمي كه چهرهاش را در هر سالن مسابقهاي در هر سرزميني يگانه ميكرد. حالا ميتوان برگشت به چندين سال پيش و جايي كه او براي نخستينبار در تيم ملي جاي امير حسيني به عنوان يار ذخيره به ميدان آمد. با صورتي جوان و تراشيده. آن زماني كه هنوز گزارشگرها به او ميگفتند «ميرسعيد معروف.» و چه كسي تصورش را ميكرد آن جوان ناشناس كه در اندك فرصتي نبوغ خودش را به رخ تماشاچيان تلويزيوني كشيد در آينده ميشود محبوبترين واليباليست دنيا؟ ميشود اعجوبهاي كه تفاوتها را براي واليبال ايران رقم خواهد زد؟ خداحافظي معروف مثل خودش است؛ پرابهام، تاويلپذير و گيجكننده. انگار همين حالا وسط بازي توپ در لبه تور به دستانش رسيده و همه در انتظار پاس او خشكشان زده باشد. انتظار براي اينكه ببينند معروف چه پاسي خواهد داد. از آن پاسهايي كه هميشه تا لحظه آخر معلوم نيست براي چه كسي ارسال ميشود. پاسهايي كه يك عمر مدافعين حريف را گيج كرد و از او يك پاسور نمونه ساخت. پاسهايي كه گاهي اوقات تبديل به حمله شد و همه را غافلگير كرد؛ حتي خوديها را.