كاسبان ايرانهراسي
در مذاكرات وين، الان ديگر فقط مناقشه ايران با اروپا و امريكا مطرح نيست، بلكه مذاكرات به محل مناقشهاي ميان روسيه و چين و طرفهاي غربي هم تبديل شده است. درست شبيه به وضعيتي كه پيشتر در مساله سوريه رخ داد. الان وضعيت پيچيده شده و طرفين سعي ميكنند كه اگر قرار باشد به مذاكرات برگردند، پيش از آن طرف مقابل را تحت فشار قرار دهند و روي ميز مذاكره از موضع قويتري برخوردار باشند.
نقش بريتانيا درخصوص اطلاعرساني، فضاسازي و جنگ رواني در دو مورد اخير حادثه كشتيراني در درياي عمان، پررنگتر از همه طرفهاي ديگر بود. اين موضوع دو دليل دارد؛ نخست اينكه در قضيه حمله به كشتي مرسر، منتسب به يك مالك اسراييلي، يك شهروند بريتانيايي كشته شد. در نتيجه لندن انگيزه بيشتري براي پيشبرد اين قضيه و قصد دارد مشابه آنچه در مساله سلمان رشدي اتفاق افتاد آن را به يك مساله اروپايي و بينالمللي تبديل كند. علاوه بر اين امريكاييها هم از اينكه كشور ديگري به جاي آنها مسووليت رويارويي با ايران در منطقه را برعهده بگيرد، استقبال ميكنند. اين موضوع در چارچوب سياستهاي جديد آقاي بايدن در قبال خاورميانه قرار ميگيرد كه ترجيح ميدهد امريكا مستقيما دخالتي در تنشهاي منطقه نداشتهباشد و از دور بتواند به عنوان هماهنگكننده، مسائل جاري را هدايت كند.
علاوه بر بريتانيا، برخي كشورهاي منطقه هم هستند كه از افزايش فشار به ايران استقبال ميكنند. كشورهايي مانند امارات متحده عربي، بحرين و عربستانسعودي، علاقهمند هستند كه موضع ايران در منطقه ضعيفتر شود و بتوانند امتيازهاي بيشتري را از ايران اخذ كنند. شرايطي پيش آمده است كه بخش عمدهاي از متحدان منطقهاي امريكا و متحدان بينالمللي اين ابرقدرت از ايرانهراسي منفعت ميبرند يا اينكه دستكم با وانمود كردن اينكه تحت تهديد ايران هستند، از امتيازها و حمايتهاي بيشتري بهرهمند ميشوند. توجه داشتهباشيم كه حوادث اخير در نزديكي امارات رخ داده است، اماراتيها هم نسبت به تماميت ارضي ايران ادعاهاي بيپايهاي دارند كه علاقهمند هستند بتوانند با تشكيل جبههاي از حاميان، پشتيباني بينالمللي براي ادعاهاي بيپايه ارضي خود نسبت به ايران ايجاد كنند. علاوه بر امارات، بحرين دولتي است كه مدعي ميشود امنيت و حاكميتش از سوي ايران تهديد ميشود و عربستان هم ايران را به عنوان يك رقيب براي سلطه خود بر منطقه ميداند. امارات و بحرين، در دوران رياستجمهوري دونالد ترامپ، روابط خودشان را با اسراييل عاديسازي كردند و اسراييل هم علاقهمند است كه رابطه اين كشورهاي عربي با ايران تخريب شود. فراموش نبايد كرد كه ابوظبي و منامه، براي توجيه عاديسازي روابط با اسراييل مدعي ميشوند كه تحت تهديد فوريتر و بزرگتري از سوي ايران هستيم و شايد آنها هم از اين وضعيت سود ميبرند و براي تشديد جوسازي عليه ايران تلاش ميكنند.
بايد توجه داشت كه يك نوع ابهام ميان ايران و طرفهاي مذاكرهكننده غربي ايجاد شده است. از زمان وقوع حادثه كشتي اسراييلي، اگرچه نه عامل آن مشخص است و نه اساسا شواهد و مدارك روشني در مورد آن منتشر شده است، اما به عنوان يك واقعه، تنها توجيهي كه از طرف اتهامزنندگان به ايران مطرح ميشود اين است كه تنها طرفي كه ممكن است از اين اقدام منفعت ببرد ايران است. طرفهاي اروپايي و امريكايي به اين فكر افتادهاند كه ايران ممكن است تا پيش از بازگشت پاي ميز مذاكره، دست به اقدامهاي شديدي بزند تا آنها را وادار كند كه در صورت ندادن امتيازهاي بيشتر به تهران و عدم انعطاف، با فضاي جديدي مواجه خواهند شد و حوادث اينچنيني تكرار خواهد شد. اينكه اين تصور صحيح است يا نه، كاملا مقال جدايي ميطلبد.
به هر حال در آستانه بازگشت به مذاكرات وين، مساله بازگشت امريكا به برجام، براي طرف ايراني حياتيتر محسوب ميشود. طرفهاي مقابل نگرانيهايي مانند احتمال خروج ايران از برجام، انپيتي يا تلاش ايران براي توليد سلاح هستهاي را به عنوان انگيزه احياي برجام ميدانند. در اين چارچوب نگراني متقابلي ميان ايران و طرفهاي غربي وجود دارد. ايران احساس ميكند كه به دليل شرايط نامساعد اقتصادي و معيشتي بايد مساله احياي برجام به شكلي آبرومند با درنظر گرفتن برخي خواستههاي طرف ايراني سريعتر صورت بپذيرد، هم در طرف مقابل اين احساس وجود دارد كه بايد براي تسريع در روند احياي تعهدات ايران در برجام، براي جلوگيري از پيشرفت بيشتر برنامه هستهاي ايران، زودتر زمينه به نتيجه رساندن مذاكرات را فراهم كنند. به هر حال وضعيت پيچيده شده است. هم طرف ديگر براي اينكه ايران را پاي ميز مذاكره بكشاند ممكن است دست به اقدامها يا تهديدها و فشارهاي بيشتري بزند و هم طرف ايراني ممكن است براي اينكه براي جلوگيري از اتلاف وقت توسط طرف مقابل دست به اقداماتي بزند كه منافع آنها را تهديد بكند؛ معادلهاي است كه در حال حاضر بسته شده است.
طبيعي است در كنار همه آنچه گفتهشد، علاوه بر معادلات خارجي، دولت جديد ايران اگر بخواهد به برجام برگردد، با موانعي در داخل كشور مواجه است. ازجمله اين موانع مصوبه مجلس و سياستي است كه خواهان برداشتهشدن يكجاي همه تحريمهاي امريكا عليه ايران است. اينها موانع جدي هستند كه حتي اگر عملي باشند، زمان بسيار زيادي ميبرد كه طرف مقابل آنها را بپذيرد و البته ديپلماسي از آنجايي كه محل داد و ستد است، اگر ايران خواستههاي بزرگتري مطرح كند، طرف مقابل هم در مقابل خواستههاي ايران خواستههاي بزرگتري را مطرح خواهد كرد. اين تصاعد در مطالبات، ممكن است رسيدن به توافق را ناممكن بكند؛ توجه داشتهباشيم كه بازه زماني اجراي برجام محدود است و اگر قرار باشد مذاكرات تا دو سال ديگر طول بكشد و طرفين به تعهداتشان بازنگردند، آنگاه دايمي شدن بندهايي كه در برجام پيشبيني شدهبود، غيرممكن ميشود و هم تهران و هم واشنگتن بايد به فكر يك توافق جديد باشند.