• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4973 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۹ تير

خاطرات سفر و حضر (15)

اسماعيل كهرم

يك دره مقابل ما بود. مردي نشسته بود و سنگ مي‌شكست. آفتاب بالا آمده بود و گرما شروع شده بود . از مرد سنگ‌شكن نام دره را پرسيدم. گفت:« كفتار.» 
به ژان پير گفتم دره كفتار. گفت:« كفتار چيه؟» او زمين‌شناس بود. قدم در دره گذاشتيم. دره زنده بود . شاخ شكسته قوچ و ميش، فضله پرنده، لانه زنبور عسل (نام عسلويه را به خاطر داريد؟) يك قورباغه زير سنگ و يك عقاب طلايي روي لانه ! پشم قوچ و ميش و سم شكسته كل وبز، اينها همه دره كفتار‌ها را زنده كرده بودند! داغ آب روي ديوارهاي دره نشان از سيل‌هاي عظيمي داشت كه روزي در دره روان بود. زمين‌شناس ما، يك تكه سنگ تخت را از زمين برداشت، نگاهي به آن كرد و گفت:« اين سنگ حتما ده هزار سال به همين صورت كف دره بوده!» دليل؟ قسمت بالا كه در معرض باران و عوامل فرسايش بوده، آبله‌گون شده ولي قسمت مانده در خاك، صاف و دست نخورده مانده بود! پرنده چنداني نديديم. فصل و دامنه كوه! زمان بازگشت بود. آب كم آورده بوديم و هوا سريع تاريك مي‌شد. ناگهان نگاه من به يك كفتار خيره شد كه به دنبال يك شغال جوان روان بود. تقريبا انتهاي بدن شغال را به دندان گرفته بود كه متوجه حضور من شد. (ادامه دارد) 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها