• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4931 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت

اميرعلي ابوالفتح در گفت‌وگو با «اعتماد»:

راديكال‌شدن فضا شرايط را براي اسراييل سخت‌تر مي‌كند

افكار عمومي امريكا نمي‌تواند كودك‌كشي را ناديده بگيرد

محمدحسين لطف‌الهي| ايالات متحده در روزهاي اخير سياستي عجيب و ناكارآمدي را در قبال مساله درگيري‌هاي فلسطين و اسراييل اتخاذ كرده‌؛ مقامات دولت بايدن ضمن «سرزنش هر دو طرف» مدام بر به رسميت شناختن «حق دفاع مشروع اسراييل» تاكيد مي‌كنند و اين شرايط باعث شده نه تنها گرهي از مساله فلسطين و اسراييل باز نشود، بلكه انتقادات شديدي هم از سوي افكار عمومي و برخي اعضاي حزب دموكرات عليه دولت مطرح شود. «اعتماد» در گفت‌وگو با اميرعلي ابوالفتح كارشناس مسائل امريكا به بررسي اين موضوع پرداخته است. ابوالفتح معتقد است جريان ليبرال در امريكا به ويژه ترقي‌خواهان حزب دموكرات نمي‌توانند اين رخدادها را در قرن بيست‌ويكم ناديده بگيرند. وقتي قوانين در اسراييل به صورت ناعادلانه نوشته مي‌شود و نژادپرستي سيستماتيك در اين رژيم وجود دارد، كاملا طبيعي است كه شاهد واكنش افكار عمومي و جريان ليبرال در امريكا باشيم. اين گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد.

معمولا اسراييل موضوعي نبود كه بتواند ساختارهاي سياسي را در امريكا دچار اختلاف نظرهاي چشمگير كند اما اين‌بار به نظر مي‌رسد ماجرا متفاوت است. چه تغييراتي باعث شد امروز شاهد بلند شدن صداي انتقاد از اسراييل در كنگره باشيم؟

به نظر من دو اتفاق همزمان يكي در درون اسراييل و ديگري در درون ايالات متحده رخ داده كه در نهايت نتيجه آن شاهد بلند شدن صداي انتقاد از اسراييل در امريكا هستيم. به عنوان يك ناظر بيروني معتقدم در اسراييل جريان‌هاي راست، چه راست مذهبي و چه راست سياسي روز به روز بر قدرت خود افزوده‌اند و تفكرات اين گروه‌ها و رفتار آنها با فلسطيني‌ها باعث شده شكل و شمايل آپارتايد بسيار آشكارتر از قبل بروز و ظهور پيدا كند. اگر تا چند سال پيش آنها كمي و فقط كمي متفاوت از امروز رفتار مي‌كردند و برخي جنايت‌ها را به صورت آشكار و در روز روشن انجام نمي‌دادند، امروز شرايط تغيير كرده و تل‌آويو هيچ ابايي از انجام برخي جنايات و اقرار به آن ندارد. جملاتي نظير اينكه اعراب اسراييل بايد بيرون انداخته شوند، اسراييل بايد خانه انحصاري يهوديان باشد يا اينكه كشور يهود بايد تشكيل شود نشان مي‌دهد كه جريان‌هاي متعصب و احزاب راست تا چه اندازه در سياست داخلي اسراييل رشد كرده‌اند. زماني كه اين تغييرات را در كنار نگاه ليبرال‌هاي امريكايي به مساله دين و سياست قرار دهيم مشخص مي‌شود چرا به مرور زاويه بين آنها و سياستمداران اسراييلي بيشتر مي‌شود. از نگاه آنها تداخل دين و سياست اشتباه است؛ چه شيعه و سني باشد چه مسيحي و چه يهودي. خيلي‌ها در غرب نسبت به اين موضوع انتقاد دارند و رفتارهاي افراط‌گرايان اسراييل آنها را نگران مي‌كند.

تغيير دوم در امريكا رخ داد. ايالات متحده يك تغيير نسل را شاهد بوده كه طي آن نسل جوان ديگر اهميت چنداني براي آن ارزش‌هاي محافظه‌كارانه نظير ارزش‌هاي اخلاقي و خانوادگي قائل نيست. علاوه بر آن نسبت به موضوع هولوكاست كه موضوعي مهم براي اسراييل و يهوديان است حساسيت كمتري دارد؛ تغييري كه شايد ناشي از گذشت زمان باشد اما مهم اين است كه ديگر شهروندان خود را مديون هولوكاست نمي‌دانند. اتفاقاتي هم كه در اسراييل رخ مي‌دهد براي خيلي از جوان‌هاي ليبرال مايه تاسف است. اينكه شعائر ديني خيلي سفت و سخت اجرا مي‌شود، اينكه نگاه مذهبي سختي پيرامون موضوعاتي نظير روابط مرد و زن يا همجنس‌گرايي وجود دارد يا آزادي بيان و حقوق اوليه فلسطيني‌ها نقض مي‌شود براي آنها قابل پذيرش نيست. همه اين مسائل باعث شده ترديدهايي پيرامون دموكراسي بودن اسراييل در ميان آنها به وجود‌ آيد. جريان ليبرال در امريكا به ويژه ترقي‌خواهان حزب دموكرات نمي‌توانند اين رخدادها را در قرن بيست و يكم ناديده بگيرند. وقتي قوانين در اسراييل به صورت ناعادلانه نوشته مي‌شود و نژادپرستي سيستماتيك در اين رژيم وجود دارد، كاملا طبيعي است كه شاهد واكنش افكار عمومي و جريان ليبرال در امريكا باشيم.

اين تغيير روند در حزب دموكرات بسيار محسوس بوده و برخي تحليلگران انتقادات اخير را رقم زننده سخت‌ترين روزهاي چاك شومر پس از رسيدن به مقام رييس جريان اكثريت سنا توصيف مي‌كنند. از نگاه شما اين درگيري‌هاي درون حزبي چه تاثيراتي خواهد داشت؟

هرچند كه رشد جناح منتقد اسراييل در حزب دموكرات به نسبت سال‌هاي قبل بسيار زياد بوده اما اين جناح همچنان در اقليت است. درست است كه اكنون كسي در كنگره امريكا حضور دارد كه اصالتي فلسطيني دارد و در حال اشك ريختن بي‌محابا نتانياهو رييس يك گروه آپارتايد مي‌خواند، درست است كه تعدادي از نمايندگان اسراييل را اشغالگر و نتانياهو را جنايتكار مي‌خوانند اما واقعيت اين است كه آنها تعدادي محدود هستند. اگر روند به همين شكل ادامه پيدا كند يعني اسراييل راستگراتر و راديكال‌تر شود كه احتمالش هم زياد است زيرا راديكاليسم با خود راديكاليسم مي‌آورد، مي‌توان پيش‌بيني كرد كه تعداد منتقدين سياست‌هاي اسراييل هم در ايالات متحده افزايش پيدا كند اما الان تعداد آنها به آن اندازه نيست كه اين موضوع به چالشي بزرگ براي مسائلي نظير وحدت حزب يا حمايت از رييس‌جمهور هم حزبي مستقر منجر شود. انتقادات بي‌پرده از اسراييل كه از سوي جريان‌هاي ليبرال در امريكا مطرح مي‌شود مي‌تواند روي افكار عمومي تاثير داشته باشد اما در حقيقت تاثير پايگاه اسراييل روي ساختار حزب، بدنه حزب و اكثريت راي‌دهندگان به اندازه‌اي است كه عملا سخنراني‌هايي نظير سخنراني رشيده طليب يا ايلهان عمر نتواند تاثير بزرگي داشته باشد. اين روند در وضعيت كنوني با توجه به پول و لابي‌هاي موثر و فعال چندان خطرناك نيست؛ شرايط زماني براي اسراييل خطرناك خواهد شد كه فضا راديكال‌تر شده باشد و امكان دفاع از رفتارهاي اسراييل براي سياستمداران امريكايي وجود نداشته باشد. يعني همان اتفاقي كه براي آفريقاي جنوبي رخ داد.

آيا فشار افكار عمومي و تظاهرات‌ها مي‌تواند در راستاي تعديل رفتار يك‌جانبه امريكا در قبال اسراييل موثر باشد؟

حتما مي‌تواند موثر باشد اما نه به آن اندازه‌اي كه انتظار مي‌رود. شايد اگر اكنون ما در دهه سوم قرن بيست‌ويكم نمي‌زيستيم اسراييلي‌ها مي‌توانستند حتي 50 روز هم اين خشونت را عليه فلسطينيان ادامه دهند اما اين روزها شايد نهايتا ظرف 15 – 10 روز سطح خشونت را كاهش دهند. شرايط جهان تغيير كرده و شبكه‌هاي اجتماعي لحظه به لحظه را گزارش مي‌كنند و همه‌چيز در برابر چشم جهانيان قرار مي‌گيرد. از طرفي ميزان خشونتي كه اسراييل به كار مي‌برد از حد تحمل اروپايي‌ها در موضوع فلسطين فراتر رفته و هرچقدر هم كسي در اروپا يا امريكا به تروريست بودن حماس اعتقاد داشته باشد، نمي‌تواند هضم كند كه ساختمان خبرگزاري آسوشيتدپرس مورد هدف قرار گيرد. بله دولت‌ها پرچم اسراييل را به اهتزاز در مي‌آورند و خيلي كارهاي ديگر هم مي‌كنند اما مردمي كه بسياري‌شان مسلمان هم نيستند، به خيابان مي‌آيند تا از انسانيتي كه در غزه لگدمال مي‌شود دفاع كنند. شايد براي خيلي از آنها اصلا مساله فلسطين موضوعيت نداشته باشد اما براي‌شان مهم است جناياتي نظير كشتن كودكان انجام نشود. فرقي هم نمي‌كند كودك فلسطيني باشد، ميانماري باشد يا اهل هر جاي ديگر جهان. يعني از نگاه آنها هرچقدر هم مساله اختلاف و درگيري‌هاي اسراييل و فلسطين قابل توجيه باشد و در اين خصوص سكوت كنند، حاضر نمي‌شوند كودك‌كشي نتانياهو را ناديده بگيرند. از اين رو نمي‌توان گفت نگاه افكار عمومي تاثيري ندارد و آنچه در رسانه‌ها و در ميان مردم مطرح مي‌شود قطعا شرايط را براي نتانياهو سخت‌تر مي‌كند اما دست‌كم امروز اين فشار به اندازه‌اي نيست كه تغيير محسوسي را در رفتار اسراييل و سياست امريكا در قبال تل‌آويو رقم بزند.

آيا موضوع فلسطين مي‌تواند به پاشنه‌آشيل سياست خارجي بايدن تبديل شود كه با شعار حقوق بشر كار خود را آغاز كرد؟

حقوق بشر در سياست خارجي امريكا صرفا يك ابزار است؛ اگر جايي نياز باشد كه اين ابزار مورد استفاده قرار گيرد حتما اين اتفاق خواهد افتاد اما زماني كه حقوق بشر منافع ايالات متحده را تامين نكند، واشنگتن خود را ملزم به پايبندي به آن نمي‌داند. تصور كنيد اگر يك دهم اين اتفاقات در روسيه، ايران يا ونزوئلا رخ مي‌داد، سياستمداران امريكايي چه غوغايي به پا مي‌كردند و چگونه شبانه‌روز در شوراي امنيت بسط مي‌نشستند تا قطعنامه‌اي عليه اين كشورها صادر شود اما اكنون مي‌بينيم نه تنها قطعنامه‌اي در كار نيست بلكه اجازه تشكيل جلسه هم داده نمي‌شود. من فكر مي‌كنم ديگر هيچ‌كس شعار حقوق بشر امريكايي‌ها را باور نمي‌كند، شايد 50 سال پيش و در نبود اطلاعات مي‌شد باور كرد كه ايالات متحده واقعا دغدغه حقوق بشر دارد اما طي اين سال‌ها اينقدر مثال‌هاي مختلفي از استانداردهاي دوگانه واشنگتن در مواجهه با مسائل حقوق بشري نمايان شده كه بعيد مي‌دانم كسي واقعا به شعارهاي امريكايي‌ها در اين حوزه باور داشته باشد.

به موضوع شوراي امنيت اشاره كرديد. در دولت اوباما حتي قطعنامه هم عليه اسراييل صادر شد اما در دولت بايدن حتي اجازه صدور بيانيه هم در اين خصوص داده نمي‌شود. آيا بايدن نگاه متفاوتي نسبت به اوباما در اين موضوع دارد؟

ما در دوره اوباما يك مورد منحصر به فرد داريم كه طي آن ايالات متحده به قطعنامه‌اي عليه اسراييل راي ممتنع داد و اين راي باعث شد قطعنامه تصويب شود. اگر بازگرديم و به گذشته نگاه كنيم، اين اتفاق به خاطر سركوب فلسطيني‌ها رخ نداد. در آن زمان جنگي در كار نبود و موضوع قطعنامه هم شهرك‌سازي بود. امروز هم در دولت بايدن اين راهبرد مد نظر است كه حتما بايد دو كشور اسراييل و فلسطين وجود داشته باشد نه فقط يك اسراييل. در دوره اوباما هم همين نگاه وجود داشت و همين نگاه به راي ممتنع امريكا به قطعنامه عليه اسراييل منجر شد. اما اين به معناي آن نيست زماني كه حماس با راكت پاسخ حملات اسراييل را مي‌دهد، دولت امريكا طرف اسراييل را نگيرد. من تغيير معناداري در رفتار دولت بايدن با اسراييل در مقايسه با رفتار دولت اوباما در اين موضوع نمي‌بينم. اگر امروز هم در شرايط صلح بحث شهرك‌سازي مطرح شود ممكن است دولت بايدن نظير دولت اوباما مانع از صدور قطعنامه عليه اسراييل نشود. اگر به خاطر داشته باشيد در دوره اوباما زماني كه اسراييل غزه را آماج حملات خود قرار داد واشنگتن مثل همين روزها از حق دفاع اسراييل گفت. دولت اوباما همان‌گونه رفتار كرد كه امروز دولت بايدن عمل مي‌كند.

چه تفاوت‌هايي ميان نگاه جمهوري‌خواهان و دموكرات‌ها در اين زمينه وجود دارد؟

هر دوي اين گروه‌ها قسم خورده حفظ امنيت اسراييل هستند. يعني ذره‌اي نبايد ترديد داشت كه دموكرات‌ها متعهد به تهمين امنيت اسراييل نباشند. اختلاف آنجاست كه محافظه‌كاران مي‌گويند بقاي اسراييل در گروي سياست مشت آهنين و يك كشور يهودي خالص است و مشكل فلسطيني‌ها و اعراب به خودشان ربط دارد. دموكرات‌ها و ليبرال‌ها بقاي اسراييل را در گروي تشكيل دو كشور مي‌دانند. چون اگر اين اتفاق نيفتد، مسلمانان در سرزمين‌هاي اشغالي اينقدر زياد مي‌شوند كه به مرور زمان اسراييل نابود مي‌شود. آنها مي‌گويند آقايان يهودي آقاي نتانياهو دو دولت تشكيل دهيد و خودتان بمانيد و جامعه يهودي تا اسراييل نابود نشود.


   جريان ليبرال در امريكا به ويژه ترقي‌خواهان حزب دموكرات نمي‌توانند اين رخدادها را در قرن بيست‌و‌يكم ناديده بگيرند. وقتي قوانين در اسراييل به صورت ناعادلانه نوشته مي‌شود و نژادپرستي سيستماتيك در اين رژيم وجود دارد، كاملا طبيعي است كه شاهد واكنش افكار عمومي و جريان ليبرال در امريكا باشيم.

   هرچند كه رشد جناح منتقد اسراييل در حزب دموكرات به نسبت سال‌هاي قبل بسيار زياد بوده اما اين جناح همچنان در اقليت است.
   تصور كنيد اگر يك دهم اين اتفاقات در روسيه، ايران يا ونزوئلا رخ مي‌داد، سياستمداران امريكايي چه غوغايي به پا مي‌كردند و چگونه شبانه‌روز در شوراي امنيت بسط مي‌نشستند تا قطعنامه‌اي عليه اين كشورها صادر شود اما اكنون مي‌بينيم نه تنها قطعنامه‌اي در كار نيست بلكه اجازه تشكيل جلسه هم داده نمي‌شود.
   شايد براي خيلي از منتقدان غربي اصلا مساله فلسطين موضوعيت نداشته باشد اما براي‌شان مهم است جناياتي نظير كشتن كودكان انجام نشود. فرقي هم نمي‌كند كودك فلسطيني باشد، ميانماري باشد يا اهل هر جاي ديگر جهان. يعني از نگاه آنها هرچقدر هم مساله اختلاف و درگيري‌هاي اسراييل و فلسطين قابل توجيه باشد و در اين خصوص سكوت كنند، حاضر نمي‌شوند كودك‌كشي نتانياهو را ناديده بگيرند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون