• ۱۴۰۳ جمعه ۳۰ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4930 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۸ ارديبهشت

ويليام والاس سينمايي

مرتضي ميرحسيني

فيلم «شجاع دل» كه سال 1995 در چنين روزي اكران شد، روايتي است- سينمايي- از زندگي ويليام والاس اسكاتلندي كه اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم ميلادي مي‌زيست و در جنگ با انگليسي‌ها، نام و اعتباري براي خود دست‌وپا كرد. او سلطه پادشاهي انگليس(ادوارد يكم) را نپذيرفت و اسكاتلندي‌ها را در نخستين جنگ‌هاي استقلال كشورشان رهبري كرد. در فيلم «شجاع دل» مل گيبسون اين نقش را بازي مي‌كند هر چند كارگردان اين فيلم هم خود اوست. فيلم با بودجه‌اي حدود 70 ميليون دلار ساخته شد-كه آن زمان رقم بسيار بالايي بود- و 3 برابر اين عدد فروخت و در فهرست پرفروش‌ترين فيلم‌هاي آن سال در رتبه سيزدهم قرار گرفت. همچنين نامزد دريافت 10 جايزه اسكار شد كه 5 تا از اين جوايز- از جمله بهترين فيلم- را برد. فيلمي بود كه در آن زمان بسيار تحسين شد و نقدهاي مثبت زيادي برايش نوشتند. هر چند نظر پژوهشگران و متخصصان تاريخ درباره پايبندي فيلم به واقعيت‌هاي تاريخي چنين نبود و بيشترشان «شجاع دل» را تحريف بدي از يك مقطع مهم تاريخي مي‌ديدند. از نظر آنان سازندگان «شجاع دل» براي خلق روايتي حماسي، تاريخ را به پاي جذابيت قرباني كرده بودند. حتي مجله تايم از اين هم فراتر رفت و اين فيلم را يكي از نادرست‌ترين فيلم‌ها در بازآفريني گذشته توصيف كرد. رندل والاس فيلمنامه‌نويس اين فيلم كه پاسخي براي اين انتقادها نداشت، گفت درباره صحت و سقم منابع روايتم چيزي ندارم كه بگويم اما درباره خودم مي‌گويم كه داستان ويليام والاس را نه مثل پژوهشگري سخت‌گير كه با قلبم نوشتم. اينها به كنار اگر به تاريخ برگرديم، آنچه از سال‌هاي زندگي ويليام والاس مي‌دانيم چنين است كه ادوارد يكم شاه انگليس مي‌كوشيد تا كشور اسكاتلند را به ايالتي از ايالت‌هاي انگليس تبديل كند و از اين ‌رو بعد از اشغال بخش‌هايي از اين سرزمين، چند خاندان بزرگ اسكاتلندي را ريشه‌كن كرد. خاندان‌هاي قوي و با نفوذ ديگر نيز برخي به ميل و برخي به اكراه سيطره انگليسي‌ها را پذيرفتند و تسليم ادوارد شدند. اما مردم ناراضي و خشمگين بودند و رفته‌رفته به مقابله با تسلط خارجي برخاستند. اين وسط ويليام والاس-كه خودش هم از انگليسي‌ها زخم‌خورده بود- ظهور كرد و از خشم و نارضايتي مردم، جنبشي ملي و ميهني شكل داد. او در آغاز پيروزي‌هايي هم كسب كرد و واقعا امكان «كشور مستقل اسكاتلند» را به همه نشان داد اما تابستان 1305 نزديك گلاسكو شكست بدي خورد و به اسارت افتاد. او را مثل رعيتي شورشي(و نه رهبر استقلال يك كشور) جلوي پاهاي ادوارد يكم انداختند و چندي بعد با زجر و شكنجه كشتند. اما نامش همچون قهرماني ملي در ياد مردم اسكاتلند باقي ماند. روايت‌هايي كه از او به جاي ماند نه مستندات تاريخي كه شعر و حماسه بود و از اين ‌رو نسل پشت نسل، داستان زندگي‌اش بيشتر و بيشتر از واقعيت فاصله گرفت و به اسطوره‌ها پيوند خورد. حتي روايت سينمايي مل گيبسون و همكارانش هم در همين چارچوب جاي مي‌گيرد و بيشتر درامي حماسي است تا قصه‌اي تاريخي. ناگفته نماند كه اين فيلم دنباله‌اي هم دارد به نام «رابرت بروس» كه از اكران آن دو سال هم نمي‌گذرد و با وجود امتياز نسبتا پايينش در اغلب سايت‌هاي سينمايي(در آي‌ام‌دي‌بي 5.4 است) فيلمي جالب با پاياني تلخ است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون