پسر زاندام مقهور قساوت بلوگرانا
كسي براي كلنل نامه نمينويسد!
اميد مافي
۱- لبخندهايش سوز داشت. مثل شادي پس از برف در حومه خانه پدرياش در زاندام. او در آستانه ۵۸ سالگي با چمداني پر از تجربه به آشيانهاي قديمي برگشته بود تا اتفاقات نوستالژيك سالهاي هاشور خورده را
تكرار كند. سالهايي كه در نقش يك دفاع مركزي بيبديل به مهره مار كرايف كبير بدل ميشد و يك تنه زير برگه خوشبختي بلوگرانا را امضا ميكرد.
هنوز خاطره آن فينال تاريخي و آن شليك ديوانهكننده و عشق فوتبالهاي كاتالان با او بود. شليك مرگباري كه سبب شد، سقف آرزوهاي سامپدوريا در فينال باشگاههاي اروپا ترك بردارد و براي آبياناريها در خيابانهاي بارسلون فرش قرمز پهن كنند. 29 سال هم كه از آن شب باراني گــذشته بـــاشد، رونالد ثانيه به ثانيه بال گشايياش را محال است فراموش كند.
۲- سه دهه پس از آن اتفاقات دلربا فاتح تام و تمام جامهاي رنگارنگ به لاليگا بازگشت تا در ازدحام آدمها دوباره بال بگشايد و آسمان را طي كند. كومان بزرگ برگشته بود تا وقتي گلولهاي از بيخ گوش سربازانش رد ميشود، نقش سپر را براي آنها ايفا كند و گلولهها را به جان بخرد.
دنيا اما به شكل دهشتناكي عوض شده بود. فرمانده ۵۸ ساله وقتي پيش از نبرد با آتلتي در خلوت پر رمز و راز خود به كليساي ساگرادا در آن سوي بارسلون رفت هرگز فكر نميكرد دعايش مستجاب نشود و با توقف در ايستگاه آتلتي كلاغها را ميهمان بزم شبانهاش كند. اين اتفاق اما به بدترين شكل افتاد تا فاتح م ملتهاي اروپا در سال ۱۹۸۸ با پاهاي لرزان از خانه ويلايياش در كنار مديترانه بيرون رود و با دستان خالياش به خانه برگردد.
شليك تير خلاص به آرزوهاي كومان و ناكامي بارسا در مسير فتح لاليگا كاري كرد كه سوگلي ديروز كاتالانها در طرفهالعيني به سكاندار منفور امروز بدل شود و نتايج بر جاي ماندهاش فضيحتي را به همراه بياورد و ديگر كسي براي كلنل نامه ننويسد!
۳- حالا رونالد با چشمهاي هميشه نگران به درهاي خروجي مينگرد. انگار آنجا در آندلس سرزمين خوابها و روياها ديگر هيچ كس سطري عاشقانه به عشق او نخواهد نوشت. حتي لوركاي مغموم در پهن آب گوآدل كوير بيدفاع... .
۴- او مرد بازيهاي بزرگ نيست. اين تيتر دواگلي رنگ را يك روزنامه ورزشي نثار لحظههاي خزاني مردي كرد كه روزگاري كنار فان باستن و رود گوليت پنجرههايي زيبا رو به چمنزار ميگشود و ميليونها نفر را در 90 دقيقههاي بهتآور به ابرها سنجاق ميكـرد. مردي كه ديگر آنقدر پير شده كه زورش به زيبايي ابدي يك جامه آبياناري نرسد. حتي اگر خودش با اين رخت خيس بارها روي دست مرگ بلند شده باشد. ژاوي پشت در منتظر است و با اشارهاي روي صندلي هلندي خسته جان خواهد نشست. بله فوتبال ميتواند در پلك به هم زدني كاري كند كه رونالد با آن كت و شلوار زغالي شيك براي هميشه از ياد بلوگرانا برود.
۵- مقصد بعدي كجاست آقاي كومان؟ وقتي قرار است كفشهايت جفت شوند شايد بد نباشد دوباره به ارديويسه فكر كني. آنجا در سرزمين مادري بوي خون كمتر به مشام ميرسد.