حميدرضا جلاييپور ضمن تاكيد بر التزام خود به جمهوري اسلامي
از لزوم اصلاحات ميگويد
جهتگيري حاكميت
بيش از هر چيز «اقتدارگرايانه» است
حميدرضا جلاييپور، كنشگر سياسي اصلاحطلب كه اخيرا روبروي دوربين «راديكال» نشسته، بهطور مفصل با پايگاه خبري-تحليلي اعتمادآنلاين به گفتوگو پرداخته است؛ گفتوگويي كه از روزهاي كودكي او آغاز شده و تا به امروز و آنچه اكنون در آستانه سيزدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري با آن روبروييم، ادامه مييابد و در اين مسير به طرح مسائلي از زبان اين استاد دانشگاه و كنشگر سياسي درباره فراز و فرود اين سالها ميپردازد. حوادثي كه شايد مهمترينشان به رويدادهاي مهم در برهه حساس و تاريخي پيروزي انقلاب اسلامي و سالهاي نخست پس از آن، سالهاي جنگ و در ادامه دوران سازندگي، روزهاي پر شر و شور اصلاحات و حوادث تلخ و شيرين آن، همچنين اتفاقات مهم سياسي پس از دولت اصلاحات، چه در زمان رياستجمهوري احمدينژاد و چه اين سالهاي اخير در دولت روحاني اختصاص دارد. آنچه با اين مقدمه در ادامه ميخوانيد، نخست خلاصهاي است از 7 بخش نخست اين گفتوگوي مفصل كه طي روزهاي گذشته روي خروجي اعتمادآنلاين رفته و با واكنشهايي گسترده نيز روبرو شده و در پايان، بخش هشتم و پاياني اين گفتوگو كه همزمان با انتشار در اعتمادآنلاين، بهطور كامل پيش روي شما مخاطبان محترم روزنامه «اعتماد» قرار گرفته است.
ما بچههاي مطبوعاتي
ليست مجلس ششم را بستيم
حميدرضا جلاييپور در بخشي از اين گفتوگو از راي مردم به سيد محمد خاتمي در سال ۷۶ گفت. او روايت كرده كه در مورد پاسخ به اين پرسش كه «علل حضور مردم در خيابان چيست؟ چرا مردم به خيابانها ميآيند؟» كار ميكرده و متوجه شده است «در برابر «جامعه تودهاي» مفهومي به نام «جامعه مدني» داريم كه نهاد مدنيمحور است.» همين موضوع هم باعث شده كه نام روزنامهاي كه آن سالها منتشر ميكرده را «جامعه» و نه مثلا كلمهاي چون «جماعت» بگذارد. او در بخش ديگري در مورد اخذ مجوز روزنامه توضيح داد: «براي مجوز رفته بودم وزارت ارشاد، ميرسليم به خودمان كه نگفت به آقاي مسجدجامعي گفته بود كه چي؟ روزنامه كار دولت است. مجوز را ندادند ولي ما تقاضا را انجام داديم تا اينكه سال ۷۶ و دوم خرداد شد، احمد بورقاني شد معاون مطبوعاتي وزير فرهنگ و ارشاد. بورقاني شجاعت داشت و مجوز را داد.» جلاييپور در مورد خط قرمزهاي اين روزنامه گفت: «آقاي گنجي مقالاتش را به روزنامه جامعه نميداد، چون ما چاپ نميكرديم. ما در روزنامه جامعه خط قرمز داشتيم؛ مثلا ميگفتيم مطالب تخريبي عليه رهبري و آقاي هاشمي چاپ نميكنيم.» او با تاكيد بر اينكه حاكميت تصميم به برخورد با روزنامهها گرفت و مجري آن هم «سعيد مرتضوي» بود، گفت: «در روزنامه جامعه به دنبال تقويت جامعه مدني بودم. ضمنا من اصلاحطلب بودم نه انقلابي. ما دنبال تخريب دستگاه حكومتي نبوديم، دنبال اصلاح آن بوديم، هنوز هم هستيم.» جلاييپور در مورد بازداشت و بازجويياش كه توسط «سعيد امامي» انجام شده بود نيز توضيح داد: «شروع كرد از سه هزار سال پيش، خطر يهود را گفت. از آنجا شروع ميكرد، جلو ميآمد تا به دوم خرداد برسد. ميخواست توجيه كند كه چه توطئههايي هست.» او در مورد نقلقول عطاالله مهاجراني، وزير ارشاد وقت كه گفته بود من هم جاي حاكميت بودم اين روزنامهها را توقيف ميكردم، گفت: «الان كه آقاي مهاجراني نيست، مرتضوي او را هم آواره كرد. يعني اذيتش كردند. اين مرتضوي متخصص پروندهسازي بود. آن موقع مهاجراني خيلي تحت فشار بود. وزير ارشاد بود و تحت فشار آن حرفها را زد...»
حميدرضا جلاييپور همچنين در مورد حضورش در حزب مشاركت نيز توضيح داد و گفت: «پس از تعطيلي محل كار روزنامه تصميم گرفتم به حزب مشاركت بروم. وقتي آخرين برخوردها را با من كردند، رفتن به حزب را جدي پيگيري كردم. البته با موسسان حزب مشاركت از قبل رفيق بودم، اصلا ما بچههاي مطبوعاتي ليست مجلس ششم را بسته بوديم و ليستمان كه اغلبشان مشاركتي بودند در تهران كامل راي آورده بود.» او با تاكيد بر اينكه «يك مشكل اساسي در كشور ما وجود دارد و آن اينكه حاكميت هنوز اعتقاد به حزب ندارد»، ادامه داد: «مشكل اصلي انتخابات ما همين است كه حزبي نيست و احزابمان هم براي رشد و تقويتشان محدوديتهاي زيادي دارند... ميتوانيم مثل موشك خوب حزب خوب هم داشته باشيم.»
اين عضو حزب مشاركت در بخشي از مصاحبه به مجلس ششم و انتخابات آن اشاره كرد و در مورد دستاورد اين مجلس كه در واقع دستاورد اصلاحطلبان بود، گفت: «دستاورد مجلس ششم اين بود كه معلوم شد مجلس خوب فقط مجلس اول نيست. مجلس اول در مجلس ششم و هر مجلس ديگري كه صداي جامعه ميشود و شهروندان را نمايندگي كند ميتواند تكرار شود.» او البته تاكيد كرد «يك جاهايي تند رفتيم، حاكميت ترسيد و مقابله كرد» و ادامه داد: « من هم نميخواهم بگويم اصلاحطلبها تند نرفتند، يك جاهايي تند رفتند يا در مطبوعات كسي تند نرفته، يك جاهايي تند رفتند. مگر عرصه سياسي فقط جاي انجام كارهاي بيخطاست؟!»
جلاييپور در بخش ديگري از اين مصاحبه روايت كرده كه سال ۷۶ در نماز جمعه از در مدح حكومت طالبان و مدل حكومت اسلامي تاكيد و در مورد آن سخنراني ميشد. او معتقد است كه گرچه امام به «جمهوري» باور داشت اما بعد از جنگ، به تدريج آن بخش حاكميت كه به جمهوريت كمتر اعتقاد داشت قويتر شد و لذا نظارت استصوابي راه افتاد و تشديد شد. او همچنين در تحليل شرايط امروز گفت كه معتقد است «شرايط ما شبيه سال ۵۷ نيست، شبيه سال ۶۷ و پايان جنگ است.» او همچنين در مورد «توسعه» صحبت و تاكيد كرد كه «يك نيروي مهمي درون حاكميت همچنان مخالف توسعه است... مخالفان امر توسعه فكر ميكنند توسعه يك راه وابستگي و فروختن ايران است در حالي كه توسعه راه نجات ايران است.»
بيش از ۱۰ سال است كه ديگر در ايران حجاب برتر فراگير نداريم
«اين وضعيت فعلي قابل تداوم نيست.» اين ادعاي حميدرضا جلاييپور در بخشي از مصاحبه است. او در اين مورد توضيح داد: «حالا هر دفعه يكجور. بعضي از تندروها ميگويند خبري نيست، بحراني نيست، ما اين پيچ ترامپ را رد ميكنيم، همه آن نكاتي كه شما گفتيد. كسي هم نفس زيادي بكشد نفسش را قطع ميكنيم. يعني خوب دارد پيش ميرود. بعد ميگوييم كجا ميرويد؟ انگار كه ميخواهند بروند تمدن جهاني شيعي درست كنند (فكر ميكنند تمدنسازي يك كار مهندسي است! نميدانند ظهور تمدنها پيامد ناخواسته نه طراحيشده انباشت تلاشهاي ملتها در صدها سال بوده).» او همچنين معتقد است: «ما در سال آينده به طرف تغيير وضعيت ميرويم بدون اينكه اعلام كنند كه ما اشتباه كرديم» و تاكيد دارد: «يك نوع مصلحتگرايي يا عملگرايي دقيقه نودي در كشور حاكم شده است... ايران يك عملگرايي دارد، ولي متاسفانه ديرهنگام است. ما خيلي دوست داشتيم زودهنگام بود؛ يعني همان گرايشي كه در آقاي هاشميرفسنجاني بود. ميدانيد كه آقاي هاشميرفسنجاني يك عملگرايي بهنگامي داشت.»
جلاييپور در ادامه به انتخابات خرداد ۱۴۰۰ اشاره و تحليل كرد: «انتخابات ۱۴۰۰ يك مقدار بهتر از انتخابات مجلس يازدهم برگزار ميشود.... رفتار انتخاباتي مردم در چهار دهه گذشته نشان ميدهد مشاركت در انتخابات رياستجمهوري از ۵۰درصد كمتر نبوده. ما تا هفته آخر بايد مدام نظرسنجي كنيم ببينيم چه ميشود. علم غيب كه نداريم. ولي پيشبيني من اين است كه احتمالا مشاركت در ۱۴۰۰ بيشتر از ۹۸ است و فضاي رقابت كمي بازتر.»
اين استاد دانشگاه توضيح داد: «اگر ميبينيد تا حالا مردم ناراضي هستند به خاطر اين است كه خود حاكميت در برابر اصلاحات مقاومت كرده است. حالا اگر يك مقدار كمتر مقاومت كند، اولا كف مشاركت مردم از ۵۰درصد بالاتر ميرود.... ما بايد چه كار كنيم؟ برويم انقلاب كنيم؟ كه نميكنيم. برويم سرنگونيطلبي كنيم كه نميكنيم. همچنان اصلاحات را دنبال ميكنيم.» او همچنين به آسيبشناسي رفتار انتخاباتي سال ۸۴ اصلاحطلبان پرداخت و توضيح داد: «در ۸۴ خود اصلاحطلبان خطاي بزرگي كردند كه با چند كانديدا آمدند و اگر با يك كانديدا آمده بودند همان دوره اول ميبردند. خود ما فكر نميكرديم دوره دوم آقاي احمدينژاد ۱۷ ميليون راي بياورد. آن ۱۰ ميليون از كجا آمد؟ آن ۷ ميليون كه پايگاه سنتي بود، آقاي ناطق هم آورده بود.»
جلاييپور با تاكيد بر اينكه «همچنان صندوق راي «هم» مهم است. ولي كافي نيست. نهادهاي مدني و پايگاه اجتماعي اصلاحطلبان را هم بايد تقويت كرد»، گفت: «طور كلي جريان اصلي اصلاحطلبان كه آقاي خاتمي نمادش است دلسوزانه معتقدند كه حاكميت بايد تن به اصلاحات بدهد. تغيير سياستهاي داخلي و تغيير سياستهاي خارجي به شكل تدريجي، مسالمتآميز، قانوني و كمهزينه. راه نجات كشور اين است. يادتان باشد ما در جريان انقلاب و پس از آن فهميديم تغيير رژيم تغيير كفش نيست كه شما دايم عوضش كنيد. دولت را كه عوض ميكنيد در يك دوره بيدولتي ميافتيد كه ميتواند پيامدهاي سهمگيني داشته باشد، از جمله سالها ناامني و جنگ.»
اين عضو حزب مشاركت در مورد سياست خارجي جمهوري اسلامي معتقد است: «حاكميت به سمت حلوفصل مسائل سياست خارجي خواهد رفت» و تاكيد دارد: «اگر امريكا بخواهد به ايران حمله كند ما زيرنظر همين مقام رهبري به جبهه ميرويم.» او همچنين بر اين باور است كه «اگر سياست خارجي دولت آقاي خاتمي ادامه پيدا ميكرد كشور زير بار تحريم نميرفت» و البته در مورد كنشگري جمهوري اسلامي در مقابل ترامپ نيز تاكيد دارد: «مقاومت ۲ سال و نيم گذشته در برابر ترامپ درست بود.» جلاييپور در ادامه گفت: «ناسيوناليسم خفتهاي در ايران وجود دارد كه به وقت خطر نعرهاش جهان را تكان ميدهد... جمعيت تشييعكننده پيكر سردار سليماني از جمعيت تشييع امام بيشتر بود... فكر نكنيم چون مردم ناراضي هستند هر كاري ميكنند.» او كه راهحلهايي چون انقلاب را قبول ندارد، تاكيد كرد: «سرنگونيطلبها به دنبال دموكراتيك كردن امور نيستند، آنها نشستهاند تا تقّش در برود. تق كشور، نظام. يعني نشستهاند ببينند كي مردم ميريزند در خيابان...»
او در پاسخ به اين سوال كه آيا نظام سياسي را اصلاحپذير ميداند يا نه، گفت: «اصلاحپذير است، اما ميزان و سرعتش بستگي به عوامل متعددي از جمله قوت عملكرد نيروهاي اصلاحطلب دارد. اين حاكميت و اين جمهوري اسلامي جلوي اصلاحطلبان ميايستد، ولي نميتواند جلوي «اصلاحات» بايستد. ... اصلاحات جاهايي رخ ميدهد كه حكومت جلويش نايستد.» جلاييپور كه از جمله كساني است كه در حوزه جامعه مدني پژوهشهاي بسياري انجام داده، در مورد جامعه مدني در ايران گفت: «زنده شدن جامعه مدني را در قضيه فوت آقاي شجريان با تمام وجودم ديدم.» او همچنين در ورد بحث حجاب معتقد است: «ميدانيد كه شايد بيش از ۱۰ سال است كه ديگر در ايران حجاب برتر فراگير نداريم.... سوپروايزر من از انگليس آمده بود و با تعجب ميگفت چرا خانمها در خيابان اينطوري هستند؟»
اين استاد دانشگاه در مورد تغيير وضعيت ايران گفت: «راه نجات كشور اين است كه نظام و جامعه مدني با هم بروند به سمت توسعه مشاركتي عادلانه.» او معتقد است كه يكي از جديترين مشكلات كشور اين است كه گروههاي بزرگ اجتماعي نماينده ندارند و تندروها بايد اصطلاحا «فيتيله را پايين بكشند.» جلاييپور همچنين در اغلب بخشهاي مصاحبه تاكيد كرده كه تغيير نظام سياسي چاره كار نيست چراكه «سوري شدن ايران دم در است» و «نسلي كه انقلاب كرده زنده است و ميداند انقلاب چه پيامدهاي پرهزينهاي دارد.»
اصلاحطلبي و تحولخواهي
با براندازي يكسان نيست
جلاييپور در ادامه اين مصاحبه با اشاره به اينكه بهزاد نبوي هم پيش از انقلاب مبارز بوده و هم پس از انقلاب در تمام صحنهها و تجربههاي بعد از انقلاب بوده، او را فردي داراي تقريبا ۶۰ سال تجربه زنده از واقعيت سياسي ايران عنوان كرد و با تاكيد بر اينكه ديدگاه خود را از اين حيث كه بهزاد نبودي همچنان راه نجات كشور را اصلاحات ميداند، به او نزديك دانست و ادامه داد: «بهرغم همه مشكلاتي كه وجود دارد. بهرغم ۲۰ سال موانعي كه براي اصلاحات بوده، [با] مشكلاتي كه در راه اصلاحات وجود دارد همچنان راه نجات كشور نه «سرنگوني» است و نه «انقلابي ديگر» بلكه راه «اصلاحات» است. بهرغم اينكه دايم بر سر راه اصلاحات مانع ايجاد ميشود.» اين چهره سياسي اصلاحطلب آخرين نمونه از اين مانعها را هم مانع شوراي نگهبان در مجلس يازدهم خواند و اينكه ۳۰ نفر از نمايندگان تهران، پشتوانه ۱۰ درصد از آراي تهران را دارند، به اين معني دانست كه اصلاحات از طريق مجلس فعلا با بنبست روبرو شده است. جلاييپور معتقد است كه بحث فقط اين نيست كه راه باز است يا نه، بايد ببينيم چه راهي ممكن است، چه راهي كمهزينه است و با اشاره به چند دهه تجربه تاكيد دارد كه همچنان راه تدريجي، قانوني و خشونتپرهيزانه است و راه بيگبنگي نيست.» او سياست بيگبنگي را چنين توصيف كرد: «در اين دوره ترامپ يك اتفاقي افتاد. يك عده نشستند گفتند اين ترامپ گردنكلفت آمده، اين ديگر تكليف را با يك زدوخورد كوتاه يكسره ميكند. من اسم اين را ميگذارم سياست بيگبنگي.» به عقيده جلاييپور اما اين راه نجات كشور نيست و در اين خاورميانه آشوبناك، راه پيگيري، راه اصلاحي و تدريجي و آرام است. او با وجود اشاره به اين نكته كه سياست خارجي حاكميت از سال ۸۴ به بعد خيلي پرهزينه بود اما تاكيد دارد كه جمهوري اسلامي نميتوانست جلوي ترامپ زانو بزند پس مقاومتش درست بود.
جلاييپور همچنين پيروزي بايدن را فرصت خوبي براي تحريمشكني ايران عنوان اما در عين حال اذعان كرد كه حالا اتفاقي كه در كشور ما افتاده اين است كه يك بخشي احساس ميكنند اگر اين تحريمشكني اتفاق بيفتد ممكن است در نتايج انتخابات ۱۴۰۰ اثر بگذارد، بنابراين نميگويند با مذاكره و تحريمشكني مخالفيم.
جلاييپور اگرچه اذعان دارد كه سقف مقاومت ما 3 سال نبوده اما با اشاره به تورم دورقمي و رشد اقتصادي منفي چند سال اخير تاكيد دارد كه بايد صداي محروميت را از دورن اعتراضات ۹۶ و ۹۸ شنيد. او در پاسخ به اين پرسش كه آيا ميان اصلاحطلبان نيز برانداز داريم، گفت: «بين بعضي اصلاحطلبان وقتي با تداوم موانعي كه براي اصلاحات به وجود آوردند، مشكلاتي به وجود آمد. مردم مرتب در انتخابات شركت ميكردند ولي بهخاطر مقاومت دولت موازي نتيجه نميگرفتند. آنوقت يك فضايي فراهم شد كه اسمش شد تحولطلبي؛ يعني ميگويند در اين سازوكار موجود در حاكميت نميشود به روش اصلاحي تغيير داد و كاري كرد. ديگر اين اصلاحطلبان نميتوانند براي مردم كاري كنند، اصولگرايان هم نميتوانند؛ لذا بايد يك فكر اساسيتر كرد. آنها از تغييرات ساختاري صحبت ميكنند. اينها لزوما برانداز نيستند. برانداز كه ميدانيد در كانتكست ايران چه كسي است؟ برانداز كسي است كه ميخواهد رژيم را با هر روش تغيير دهد و اتفاقا اگر نيروي خارجي هم به كمك بيايد به او ايول ميگويد. او برانداز است. از اين نظر در بين اصلاحطلبان برانداز نداريم. همه اصلاحطلب هستند يا كمي پيشرو يا كمي پسرو يا فوقش تحولطلب هستند.» جلاييپور در بخش ديگري از اين گفتوگو با تاكيد بر اينكه اصلاحطلبان حتما انتخابات را جدي ميگيرند، ميزان فعاليت و نوع اثرگذاري را مشروط به شروطي ميداند كه مهمترينش، نوع و نحوه برگزاري انتخابات است. او مهمترين منشأ قدرت ايران را ميزان مشاركت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ ميداند و معتقد است كه اگر انتخابات رقابتي باشد، بهرغم اين بحران اقتصادي، بحران كرونا و اين مشكلات و يأسي كه مردم دارند، مشاركت ميتواند بالاتر برود و همه كساني كه منتقدند و به جمهوري اسلامي كنايه ميزنند، همچنان كنايه بزنند اما راي هم بدهند. حميدرضا جلاييپور همچنين چرايي پنهان ماندن مساله جانشين رهبري را مسالهاي مهم و باعث نگراني مردم خواند و تاكيد كرد: «اگر همه شهروندان كشور بدانند مسير انتخاب جانشين رهبر چيست، مگر اشكالي دارد؟ مثلا الان همه مردم ميدانند سال ۱۴۰۰ انتخابات رياستجمهوري است. مگر اشكالي دارد بدانند؟ من به ياد دارم دهه ۶۰ همه ميدانستند كه قائممقام رهبري چه كسي است. كاري نداريم سال ۶۷ اختلاف شد، ولي همه ميدانستند. لذا نگراني نبود. چرا الان اينطوري برخورد ميشود؟» به عقيده او، نميشود حساسترين مسائل كشورداري را از چشم ۸۰ ميليون نفر پنهان كرد.
جلاييپور در ادامه گفت كه سال ۹۲ و سال ۹۶ كه امكان انتخاب فراواني نداشتند، براي همين روحاني را انتخاب كردند اما در عين اينكه اذعان دارد كه ميتوان عملكرد روحاني در دور دوم را نقد كرد، معتقد است كه اصلاحطلبان كار درستي كردند. جلاييپور اگرچه قبول دارد كه دولت روحاني عيبهايي دارد اما تاكيد دارد كه كار خوب هم شده و ضمنا معلوم نيست اگر جاي روحاني تندروها ميآمدند چه كار ميكردند.
راه نجات كشور تغييرات اصلاحطلبانه است
حميدرضا جلاييپور كه معتقد است توسعه اينترنت در دولت روحاني كم از رونق مطبوعات دوران اصلاحات نيست، در بخش ديگري از سخنانش گفته است: «اتفاقات مهمي افتاده، در آن هستيد متوجه نميشويد؛ آنهم «حوزه عمومي نقد» است كه تقويت شده حتي بيشتر از دوره اصلاحات. درست است كه در جامعه واقعي ايران «عرصه عمومي نقد و بررسي» با مشكلات روبروست، ولي در جهان مجازي عرصه عمومي نقد و بررسي شكل گرفته است.» به گفته اين چهره سياسي اصلاحطلب در حال حاضر اتفاقي كه افتاده اين است كه مهمترين مسائل كشور در فضاي مجازي بحث ميشود. البته در فضاي مجازي جعل هم وجود دارد، اتهام، دروغ و... هم وجود دارد، اما «نقد امور عمومي» هم هست.
او در ادامه به موضوع ورود نظاميان به انتخابات اشاره كرد و گفته است اگر «كسي كه نظامي يا سپاهي بوده لباسش را گذاشته كنار و خودش ميخواهد برود كانديدا شود، خب، برود بشود» اما بهزعم او آنجا محل نگراني است كه «يك سازمان نظامي در امر انتخابات بيايد و با ابزار يك سازمان نظامي در انتخابات دخالت كند.» جلاييپور البته در ادامه با تاكيد بر اينكه «بعيد است خودِ حاكميت و روحانيت زير بار چنين كاري برود»، گفت كه كانديدايي نبايد حواس همه ما را از مساله اصلي كه تحريمشكني است پرت كند و بايد «اين تحريم را شكست.»
اين تحليلگر سياسي معتقد است اين فضاي دوقطبي كه در فضاي رسمي سياستورزي كشور، در فضاي مجازي، در رسانه، بين سياستمداران و در جامعه به وجود آمده، اصلا به نفع كشور نيست. او درباره راهحل عبور از اين فضاي دوقطبي نيز گفته است: «يكي دست حاكميت است. شما مطمئن باشيد اگر انتخابات آينده سالم و تا حدودي آزاد برگزار شود، بخشي از اين دوقطبي ضعيف ميشود، بخش ميانه و عاقل جامعه قوي ميشود. به نظر من عمده اين كار، كار حاكميت است. دوم تاكيد بر گفتار اصلاحي نه ادبيات تخاصمي [است]. ادبيات تخاصمي شكاف را بيشتر ميكند و به ضرر همه هم هست.»
پيشنهاد حميدرضا جلاييپور براي برونرفت از وضعيت موجود، «اصل حركت به سوي توسعه همهجانبه، عادلانه و پايدار» و همچنين تاييد نكردن «انحصار سياسي» موجود در حاكميت است. او به پرسشي درباره اينكه شخصا چه ماموريتي و تكليفي را براي خود ترسيم كرده، چنين پاسخ ميدهد: «اولين كاري كه بايد بكنيم اين است كه توهم نداشته باشيم و خودشيفته نباشيم؛ مثل احمدينژاد كه از مديريت جهاني حرف ميزد ولي ايران را انداخت توي تحريمها، از اين توهمات نداشته باشيم.» او ادامه داد: «دومين كار اين است كه روي مسائل عمومي كشور روشنگري كنيم. سوم اينكه حركت جمعي انجام دهيم. ديگر وقت نشد بحث كنيم. من خيلي خوشحالم كه در ۲۲ سال گذشته در حزب مشاركت و در حزب اتحاد فعاليت ميكنم. ميتوانستم از دانشگاه به خانه بروم. اصلا كار نكنم و بيخودي خودم را به دردسر نيندازم و بارها احضار نشوم، مشكل هم پيدا نكنم، ولي راه ديگري نيست. مگر ميشود دموكراسي را بدون نظام رقابتي حزبي پيش برد؟ مگر شما شب ميخوابيد صبح بيدار ميشويد يك حزب درست ميشود؟ دههها طول ميكشد تا جريانهاي سياسي بافت پيدا كنند و متمايز شوند تا ما به طرف يك نظام حزبي برويم.» او معتقد است كه «اگر قانون انتخابات كشور را طوري تنظيم كنند كه انتخابات در كشور حزبي شود، حزب هم در ايران تقويت ميشود. حزب يكي از مولفههاي شرايط دموكراتيك كشور است.»
به عقيده او، كشور با مشكلات اساسي روبروست ولي راهحلش سياسي و اصلاحطلبانه است. همه نيروهايي كه گفتيد اگر به اين روش كمك كنند، به تدريج اثر ميگذارد تا ما به يك شرايطي برسيم كه همه باشند، نه يك عده پيروز شوند و يك عده شكست بخورند. همه باهم [بايد] در راه ساختن ايران همزيستي داشته باشند.
جلاييپور اصلاحات در ايران را پاسخ به بحران دستاورد انقلاب اسلامي ميداند و ميگويد: «مردم به اميدي انقلاب كردند، بعد جنگ شد، بعد آقاي هاشمي گفت بايد كشور را بسازيم، بعد دوران اصلاحات شد كه پاسخ به همين بحران دستاورد بود؛ يعني مطالبات دموكراتيك انقلاب اسلامي در دستور كار قرار گرفت. هنوز اين بحران دستاورد سر جايش هست و اين چيزي است كه حاكميت ما نبايد [با آن] شوخي كند.» او با اشاره به اينكه در كشور ما انواع نارضايتيها وجود دارد، تاكيد دارد كه «اينها بايد تخليه شود نه [اينكه] تجميع شود. تجميع شود كار دستمان ميدهد. ۸۸ ديديم، ۹۶ ديديم، ۹۸ ديديم، حالا هم كروناست، ولي عقلايي اين است كه تخليه شود. تبديل به قانون شود. تبديل به سياستهاي عدالتطلبانه شود. مردم حرفشان شنيده شود، نمايندگيشان به رسميت شناخته شود.» اين چهره سياسي اصلاحطلب بار ديگر تاكيد ميكند كه «راه نجات كشور اصلاحات است؛ يعني در راه اصلاحات مشكل وجود دارد. نميشود به شيوه اصولگرايان گفت انشاءالله گربه است! نخير بايد تغيير كند، ولي اصلاحطلبانه.»
حميدرضا جلاييپور، كنشگر سياسي اصلاحطلب ميگويد: من به جمهوري اسلامي التزام قانوني و عملي دارم و وظيفه جمهوري اسلامي است كه شرايط مشاركت برابر همه شهروندان را در همه زمينهها براي ساختن ايران فراهم كند. جمهوري اسلامي كه ملك شخصي فردي يا گروه خاصي نيست. ما انقلاب كرديم كه ايران در مالكيت شاه و يك شخص نباشد.
نسبت شما با جمهوري اسلامي چيست؟ آيا به جمهوري اسلامي و قانون اساسي اعتقاد داريد؟
پاسخ به اين سوال از لحاظ شخصي زياد اهميت ندارد، ولي به نظر من هم جمهوري اسلامي و هم قانون اساسي نيازمند بازبيني و درسآموزي از چهار دهه گذشته است. هر دو نيازمند «اصلاحات» هستند و اين دو پديده وحي منزل نيستند.
آيا جنابعالي به نظام جمهوري اسلامي مبتني بر ولايت فقيه اعتقاد داريد؟ يا به ولايت فقيه التزام عملي داريد؟ اگر نداريد چرا حاكميت بايد اين مجوز را براي فعاليت سياسي و مدني به شما و جريان سياسياي كه به آن منتسب هستيد، بدهد؟
من به جمهوري اسلامي التزام قانوني و عملي دارم و وظيفه جمهوري اسلامي است كه شرايط مشاركت برابر همه شهروندان را در همه زمينهها براي ساختن ايران فراهم كند. جمهوري اسلامي كه ملك شخصي فردي يا گروه خاصي نيست. ما انقلاب كرديم كه ايران در مالكيت شاه و يك شخص نباشد.
چرا با فروپاشي رژيم پهلوي همه مشكلات كشور حل و فصل نشد و چرا همه ساحات آيندهخواهي نسل انقلابي كه امروز نسل جديد را اسير و گروگان گرفته است به سيادت نرسيد؟
پاسخ خيلي روشن است. فرآيند توسعه و آباداني پايدار و عادلانه كشور «يك علت» كه ندارد و آن علت هم فقط سياسي نيست. البته يكي از علل حركت به سوي توسعه پايدار، حركت به سوي حكمراني دموكراتيك و خوب و كارا نيز هست.
چه راههايي را در اين 40 سال پشت سر گذاشتهايم كه اشتباه بوده و چه راههايي را نرفتهايم كه بايد ميرفتيم و نرفتيم؟
به اين سوال شما به دقت در كتاب «جامعهشناسي سياسي» (منتظر مجوز وزارت ارشاد) پاسخ دادهام. نسل انقلاب پس از چهل سال با بحران دستاورد روبهروست و تا تحقق توسعه پايدار و همهجانبه و عادلانه راه زيادي در پيش داريم.
آيا با جبران نواقص و اصلاحات استراتژيهاي عصر انقلاب، ميتوان ايران آباد و ايران آزاد داشت؟
اگر حاكميت در برابر اصلاح سياستهاي داخلي و خارجي مقاومت نكند، ميتوان به طرف ايران آبادتر و آزادتر حركت كرد.
علت تعارض بين گفتمان مسلط و گفتمان جامعه و تضاد منافع موجود چيست؟
ما نه در بالا (در حاكميت) و نه در پايين (در جامعه مدني) يك گفتمان نداريم. تعارض بين گفتمانها وجود دارد و تعارض بين گفتمانها علل گوناگون دارد كه 2 علت آن منفعت و هويتيابي گروههاي بالادستي است.
چه بايد كرد تا اصطكاك و تجادل در قدرت منجر به تضعيف بنيه ملي نشود؟
همه نيروهاي اصلي قبول كنند كه در ساختن جامعه همه نيروها بايد بتوانند مشاركت كنند؛ يعني دوري از انحصارطلبي. همه نيروها به حاكميت برابر قانون احترام بگذارند. همه نيروها به امنيت كشور حساس باشند. همه نيروها قبول كنند كه ما براي ايران عزتمند به جامعه مدني زنده و دولت توانا (دولت توانا يعني دولتي كه بتواند امور روزمره مردم را مثل معيشت، بهداشت، درمان و اعمال قانون به صورت كارا و به دور از فساد سازمان دهد) نياز داريم. روشن است با نيروي انساني استخدامي و تاييد صلاحيت شده مبتني بر تبعيض ما به دولت توانا نميرسيم.
آيا انقلاب و آرمانهاي انقلابي از ريل خارج شد؟ يا آنكه توان نسل انقلابي از چپِ چپ تا راستِ راست، از بالا تا پايين، همين بود؟
انقلاب را به عنوان يك امر انساني و اجتماعي با يك امر مكانيكي مثل در «ريل بودن» نميتوان مقايسه كرد. ميتوان گفت و در طول مصاحبه اشاره كردم كه نسل انقلاب هنوز به اهدافي كه در جريان انقلاب داشت، نرسيده است.
براساس نظريات علوم سياسي، كارآمدي يا كارايي هر رژيم سياسي براساس عواملي همچون ميزان دستيابي به اهداف كلي حكومت، اجراي كارويژههاي عمومي همچون ايجاد همبستگي، حل منازعه و كشمكش، تطبيق با شرايط جديد، دستيابي به آرمانها و اهداف اعلامشده، سنجيده ميشود. با اين تفسير از كارآمدي يك رژيم سياسي آيا انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي به عنوان محصول درجه يك آن در رسيدن به اهداف، آرمانها، ايجاد همبستگي و تحقق آرزوهايش موفق بوده يا خير؟
جمهوري اسلامي هم از لحاظ مشروعيت، هم از لحاظ مشاركت و هم از لحاظ كارايي، با مشكل روبهروست.
كتاب بزرگ تجربه نسل انقلابي چه پيام و محصولي براي نسل امروز دارد؟
يكي از درسهاي مهم تجربه انقلاب اين است كه براي تغيير ابعاد نامطلوب جامعه از راه «اصلاحات» اقدام كنيد، زيرا پيامدهاي انقلابها پرهزينه است.
جنابعالي به اصلاحپذير بودن نظام باور داريد يا به تغييرات اساسي؟
من به «حركت اصلاحي» براي درمان ابعاد تبعيضآميز نظام سياسي اعتقاد دارم كه ميتواند تغييرات اصلاحي ساختاري را هم شامل شود.
جهانبيني حاكم و مسلطي كه زندگي دنيوي را عزيز و مهم نميداند، ميتواند كشور را به سمت توسعه و رفاه پيش ببرد يا خير؟
در يك تفسير از اسلام چنين نگاهي هست و اين نگاه در ايران روزبهروز ضعيفتر شده.
هر چند براساس مباني ديني آخرت، مهم و عزيز و حق است، اما آيا زندگي دنيوي اهميتي دارد يا خير؟ نقش حكومتها چيست؟
آخرت مهم است، ولي اعتقاد به مهم بودن آخرت به معناي مهم نبودن دنيا نيست. اتفاقا ما تا زندهايم بايد در آباداني دنيا بكوشيم و اجر اخروي هم دارد.
جهتگيري ايدئولوژيك حاكميت ما چقدر دنيوي است و چقدر اخروي؟
جهتگيري حاكميت ما بيش از هر چيز «اقتدارگرايانه» است و از دين استفاده ابزاري ميكند.
زندگي براي مردم با اين شرايط و اين دستفرمان حكومتي ميتواند به تعالي دنيوي و اخروي برسد؟
در بالا گفتم جمهوري اسلامي نيازمند «اصلاحات» است.
چرا در نظام ما واعظان كين جلوه در محراب و منبر ميكنند در خلوت زندگيشان آن كار ديگر ميكنند؟ پيام اين زيست دوگانه چيست؟
كساني كه در اقتدارگرايي و انحصارگري به حاكميت كمك ميكنند امكان دورويي آنها بيشتر است.
جوهره گفتمان حكومت ما چيست؟
حكومتي فقهي است، نه حتي حكومتي اخلاقي.
اهداف حاكميت و بينش حكومت براي حكومت چيست؟ آيا مردم رهبري و رييسجمهور و مجلس انتخاب ميكنند تا اهل بهشت شوند يا اينكه مسائل زندگيشان حلوفصل شود؟
بخشي از حكمرانان به خطا حكمراني خود را الهي ميدانند در صورتيكه كاملا بشري هستند.
به نظر جنابعالي تفاوت گفتمان حاكميت و ملت در چه ساحات و نقاطي است؟
سوالتان خيلي كلي است. بخشي از حكومت از حكمراني اقتدارگرايانه فقهي دفاع ميكند و بخشي ديگر توسعهگراتر است. در جامعه مدني هم گفتمانهاي اصولگرايانه، اصلاحطلبانه و تحولطلبانه و براندازانه است.
چه نقاط و خطوطي فضاي رواني حاكميت و نخبگان سياسي و جامعه را ساخته است؟
هويتيابي از طريق اسلام سياسي به وسيلهاي براي كسب قدرت و منفعت در ايران تبديل شده.
با اين بينشي كه حكومت از مردم براي خودش ترسيم كرده و مردم از حكومت و هر طرف از خود، حاكميت و مردم از چه مسائلي رنج ميبرند؟ چرا هم حاكميت از مردم رنج ميبرد و هم مردم از حاكميت؟
مردم به حاكميت بياعتمادند و براي ساختن آينده خود از حاكميت نااميدند. حاكميت هم نسبت به مردم مظنون است و مردم را آلت دشمن ميداند، لذا معمولا در آمادهباش بهسر ميبرد. حاكميت از 88 به بعد دايم در حال آمادهباش است.
آيا قانون اساسي ما توانسته حافظ و پاسدار حقوق اساسي ملت باشد؟ با تفسير استصوابي شوراي نگهبان قانون اساسي ما خاصيت و كارايي دارد يا خير؟ آيا با اين شوراي نگهبان ميتوان به دموكراسي و انتخاب آزاد ملت رسيد؟
منابع قدرت در قانون اساسي ما دوگانه است و نيازمند بازنگري و اصلاح است.
به نظر جنابعالي زندگي كردن و لذت بردن از زندگي با حكمراني ايدئولوژيك امكان دارد؟
حكومت ما در ادعا ايدئولوژيك است و از مردم سبك زندگي خاصي را انتظار دارد، ولي مردم در يك پيشروي آرام سبك زندگي خود را در عمل دنبال ميكنند.
مساله اصلي ايران و جامعه ايران در اين دوران چيست؟
اول از همه انحصارگرايي سياسي كه به نام دين صورت ميگيرد. دوم مخالفت با توسعه پايدار، همهجانبه و عادلانه.
دستاوردهاي جمهوري اسلامي در 40 سال گذشته چه بوده است؟ چه موفقيتهايي داشته و چه شكستهايي را با خود حمل ميكند؟ آيا به اهداف و آرمانهاي انقلاب رسيدهايم يا خير؟
در بالا به آن پاسخ دادم. انقلاب و جمهوري اسلامي استقلال سياسي و امنيت ايران را تامين كرده و شكاف درآمدي را كاهش داده و ناخواسته شهرونداني مطالبهگرتر ساخته و زنان و خصوصا زنان مذهبي را به حوزه عمومي كشانده و دسترسي به آموزش و بهداشت را بسيار گسترش داده، اما توسعه ايران را عقب انداخته، در ساختن دولت توانا و كاهش انواع تبعيض ناكام بوده و جلوي بسط دموكراسي و آزاديهاي اجتماعي را گرفته است.
اهداف حاكميت و اهل سياست در اين كشور و تصميمگيريهايشان تا به امروز به نفع ايران و نظام و مردم تمام شده است يا خير؟
از جهت استقلال و مشاركت بله به نفع بوده و از جهت حركت موفق به سوي توسعه پايدار، همهجانبه و عادلانه كارنامه ضعيف است.
آيا جمهوري اسلامي يك حكومت رو به جلو و پيشبرنده است يا خير؟
الان جمهوري اسلامي عامل پيشروي در جهت توسعه همهجانبه و عادلانه نيست.
حاكميت در اين شرايط براي رسيدن به نقطه مطلوب خودش و جامعه براي رسيدن به آرمانهاي خودش چه موانع و دستاندازهايي پيش رو دارند؟ مطلوب حكومت چيست؟ مطلوب جامعه چيست؟
حاكميت به خطا دنبال يك «روياي جهاني مذهبي» است و به فرآيند توسعه در درون كشور كمتوجه است.
به نظر شما منتقدان و مخالفان وضع موجود كه ايران را دوست دارند بايد مبتني بر چه شاخصهايي اساس سياستورزي خود را تدوين كنند؟
من به «اصلاحات» قانوني، تدريجي و دايمي توصيه ميكنم.
تجادل و تنازع قدرتهاي جهاني چه اثري بر وضعيت ايران گذاشته و خواهد گذاشت؟
ايران 15 همسايه دارد. 10 همسايه بودجههاي نظاميشان در بالاي جدول كشورهاي جهان است. براي ايران راست افراطي در امريكا، اسراييل و عربستان نقشه دارند، روسيه، چين و تركيه هم در برابر ايران بينقشه نيستند، ايران بايد خيلي حواسش را جمع كند. ما به سياست خارجي خادم مصالح ملي نياز داريم.
اگر قدرتهاي جهاني به اين نتيجه برسند كه چين به عنوان جديترين و اصليترين شريك راهبردي ايران بايد زمينگير شود و بر سر اين تصميم به نتيجه واحد برسند، چه اثر وضعي و چه تبعاتي براي ايران و ما خواهد داشت؟
از همه مهمتر اين است كه سياست خارجي ما خادم مصالح ملي ما باشد. سياست خارجي مبتني بر «امريكاستيزي» هم نامتوازن است و هم هزينهاش بالاست و ايران را به كارت بازي روس و چين در برابر امريكا تبديل ميكند. اما چين هم يك قدرت جهاني است كه قويتر خواهد شد و ميتواند در مسير توسعه شريك راهبردي ايران باشد.
منظومه فكري مديريت ايران نياز به تغيير دارد؟ آيا با يك مغز كل و يك داناي كل ميتوان به سعادت دنيا و آخرت رسيد؟ يا آنكه عصر داناي كل تمام شده و بايد به سمت حكمراني نتوركي و شبكهاي و تيموركي برويم؟
ما براي اداره كشور به مشاركت همه نيروهاي كشور نياز داريم. الان 15درصد جمعيت ايران در حاكميت نماينده دارند. گروههاي بزرگ اجتماعي مثل حقوقبگيران، معلمان، كارگران و زنان در حاكميت به قدر كافي نماينده ندارند.
جهانبيني و گفتماني طي 40 سال گذشته در كشور مسلط بوده است. دولتها و مجالس منبعثشده از راي ملت سعي كردهاند كارهايي بكنند، اما همگي با بنبست مواجه شده و با بحران و چالش و سرخوردگي كارشان تمام شده است. چگونه بايد از اين بنبستها خارج شد؟
با التزام مستمر به اصلاحات.
اين بخش از گفتوگو قابل انتشار نيست]....
عزت ملي به نظر شما تامين منافع مردم و تحقق آرزوهايشان براي مسكن و آموزش و بهداشت است يا تنازع با قدرتهاي ستمگر روزگار؟
هدف جامعه در سطح ملي بايد حركت به سوي توسعه و آباداني پايدار، همهجانبه و عادلانه باشد و براي اين كار ما به سياست خارجي خادم منافع ملي، دولت توانا و جامعه مدني زنده و قواي امنيتي ملي نياز داريم.
داراييهاي ايران و نظام سياسي ايران در حال حاضر در حوزه سختافزاري و نرمافزاري و اجتماعي چيست؟
تمام ميراث فرهنگي و طبيعي و منابع انساني و زيرساختهاي آموزشي و سلامت و شهري ايران ميتواند سكوي ايران براي حركت به سوي توسعه عادلانه باشد.
كلونيهاي قدرت كه هر كدام بخشي از اركان قدرت ملي را دراختيار دارند، چگونه ميتوانند بر سر منافع ملي ايران به تفاهم در بينش برسند؟ آيا اصلا امكان وحدت در بينش و تفسير مفاهيم ملي همچون منافع ملي، امنيت ملي و... وجود دارد؟
با پذيرش تكثر گروههاي اجتماعي و سياسي، مذاكرات اجتماعي و تن دادن به سازوكارهاي دموكراتيك.
چگونه ميتوان اين فهم و ادراك را در ساختار سياسي كشور ايجاد كرد كه در صورت برطرف نكردن نارضايتيها و معايب ساختاري/ رفتاري درون حاكميت اين امكان وجود دارد كه نه از تاك نشاني باقي بماند و نه از تاكنشان؟
نشانههاي نگراني در اعتراضات مردمي دي ماه 96 و آبان 98 ديده شد. در افت ارزش پول ملي (تا 10 برابر) و تداوم تورم و رشد منفي اقتصادي نيز ديده ميشود.
در صورت تشديد بحرانهاي سياسي و مدني و اجتماعي، چه گروه و جريان و قطب سياسياي ميتواند مانع از ايجاد ابربحراني خطرناك براي نظام سياسي و ايران شود؟ آيا كسي باقي مانده كه مردم به او اعتماد و اطمينان و از او حرفشنوي داشته باشند؟
همه ميليونها نفري كه در تشييع جنازه مجازي استاد شجريان شركت كردند.
چرا پس از 40 سال و با برگزاري 12 دوره انتخابات رياستجمهوري و 11 دوره مجلس، مردم پس از مدتي كوتاه از راي خود پشيمان ميشوند؟ پشيماني مردم به نفع كدام جريانهاي سياسي است؟ گروههاي سياسي داخلي يا اپوزيسيون برانداز؟
گفتم جامعه ايران مطالبهگر و ناراضي است و حاكميت تا روي پاست كاهش اين نارضايتيها را بايد جدي تلقي كند و براي درمان آن به اصلاحات نهادينه تن بدهد. حاكميت با پشت كردن به مردم مثل قصه تشييع جنازه ميليوني و مجازي شجريان از جامعه سيلي ميخورد.
به نظر شما عدالت مهمتر است يا آزادي يا استقلال؟
هر سه مهم است.
به نظر شما كدام يك مهمتر است: نان يا مسكن يا آزادي؟
هر سه مهم است.
به نظر شما چگونه ميتوان حاكميت و اركان قدرت را امر به معروف و نهي از منكر كرد، به گونهاي كه آمر به معروف و ناهي از منكر به سوژه امنيتي و سياسي تبديل نشود؟
كار سختي است. در حاكميت نگاه امنيتي از نگاه توسعهاي قويتر است.
آيا شكست اصلاحطلبي در ايران به معناي تقويت بنيه انقلابيگري و اصولگرايي است؟
اصلا و ابدا. شكست اصلاحطلبي يعني لاغر شدن و بيپناه شدن جمهوري اسلامي.
تكليف سياسي-اجتماعي و ديني اصلاحطلبان باتوجه به عسرتها و دستاندازهاي موجود چيست؟
پايداري و تاكيد مستمر بر روشهاي اصلاحي. خصوصا اينكه اصلاحطلبان با برنامه موثر و جامع بايد وارد مبارزات انتخاباتي رياستجمهوري 1400 شوند.
آيا اصلاحطلبان ميتوانند راهحلي براي تفاهم با حاكميت جهت پيشبرد اهداف حاكميت پيدا كنند؟ همراهي با حكومت چه وضعيتي در بدنه اجتماعي باقيمانده براي اصلاحطلبان ايجاد ميكند؟ با توجه به پالسهاي مخابره شده از سوي نظام و عدم تمايل نظام براي همكاري با اصلاحطلبان، تكليف فعاليت مدني و سياسي از دوش اصلاحات و اصلاحطلبان برداشته شده است؟ آيا اصلا اصلاحطلبان توان و انگيزه كمك به حاكميت را دارند يا خير؟
اين موضوع بيشتر به خواست حاكميت مربوط ميشود وگرنه اصلاحطلبان هميشه براي تعامل سازنده و مبتني بر حفظ هويت حاضرند.
اصلاحطلبان مامور به تكليفند يا مامور به نتيجه؟
هر دو در جاي خود مهم است، اما وظيفه يك نيروي سياسي در درجه اول اين است كه در چارچوب اخلاق بهترين «نتيجه» در جهت بسط خير همگاني حاصل شود.
رفتار تحقيرآميز و ادبيات تحقيرآميز با اصلاحات و اصلاحطلبان چه بازتاب و سرشت و سرنوشتي را به دنبال خودش خواهد آورد؟
بُعد مردمي جمهوري اسلامي را ضعيف ميكند.
از صادق خرازي تا محمدرضا عارف، از سعيد حجاريان تا عليرضا علويتبار، از مجيد انصاري تا عباس عبدي در اردوگاه اصلاحطلبان حضور دارند. چرا جريان سياسياي كه منتقد وضع موجود است و نسبت به ساختار سازمان اداره كشور گلايه دارد خودش قابليت طراحي يك سازوكار دموكراتيك براي اداره خودش را ندارد؟
درست است، جبهه متنوع اصلاحات به بازسازي گفتماني و تشكيلاتي نياز دارد. البته سازوكار درون حزب اتحاد نسبتا دموكراتيكتر است.
چرا بايد پاي اصلاحات ايستاد؟
چون راه درمان معضلات كشور نه اقتدارگرايي مورد نظر اصولگرايان است نه راه براندازي مورد نظر سرنگونيطلبان، راه نجات كشور همچنان اصلاحات است.
با توجه به شرايط فعلي آيا به نظر شما هنوز فرصتي براي شركت در انتخابات براي اصلاحطلبان وجود دارد يا خير؟ دلايلتان را هم بفرماييد.
بله. به نظر من جبهه اصلاحات بايد با قوت وارد كارزار انتخاباتي شود. مجلس يازدهم چه گلي به سر مردم زد، علي مطهري مجلس دهم بهتر از اين مجلس دناپلاس يازدهم است. اصلاحطلبان با كاهش ضعفهايشان ميتوانند دستاوردهاي بيشتري داشته باشند.
اصلاحطلبان و اصولگرايان چند درصد مردم را نمايندگي ميكنند؟
اصولگرايان و اصلاحطلبان هر كدام حدود 15درصد مردم را نمايندگي ميكنند. سرنگونيطلباني كه حاضرند براي تغيير به خشونت تن بدهند هم كمتر از 2درصد را نمايندگي ميكنند. لذا حدود 70درصد مردم در حكومت نماينده ندارند و از نمايندگان مستقر ناراضياند.
چرا اصلاحات و اصلاحطلبان براي مديريت كشور مثل غده سرطاني بدخيم محسوب ميشود؟
اين حرف تندروهاي حاكميت و براندازان است.
وضعيت اصلاحطلبان شبيه كيست؟ خاتمي (ممنوعالتصوير)، بهزاد نبوي (قد خميده)، صفاييفراهاني (بريده)، سعيد حجاريان (ترور شده) يا مصطفي تاجزاده (راديكال)؟
به خاتمي شبيهتر است. مبارزه سياسي محروميت هم دارد. هميشه پيروزي نيست.
چالش اصلي پيش روي ملت و ايران در شرايط فعلي و آينده چيست؟ مدل حكمراني است؟! يا اينكه مردم برايشان اهميتي ندارد چه كسي آن بالاست و فقط اقتصاد و معيشتشان اهميت دارد؟
چالش اصلي شكاف بين حاكميت و مردم است.
حكومت تكصدايي در برابر جامعه چندصدايي و مطالبهگر ميتواند موفق باشد؟ جامعه مدني تا چه زماني واكنشي نشان نخواهد داد؟ اين امكان وجود ندارد كه جامعه مدني هم خسته شود و از آگاهي دست بردارد و براساس تنفر و خشم ورود كند؟
هيچ حكومت تكصدايي در هيچ جامعهاي موفق نبوده. جامعه مدني هم ميتواند بالكل از حكومت نااميد شود. اين پديده در سال 57 در ايران اتفاق افتاد و شاه با توفان انقلاب روبهرو شد.
جامعه ايران در حال حاضر جامعه پيشاانقلابي است يا جنبشي؟! آيا مطالبات جامعه را ميشود كنترل و محدود كرد؟
جامعه ايران يك جامعه مطالبهگر و جنبشي است. جامعه در شرايط سال 67 و پايان جنگ است. من اميدوارم در ماههاي آينده گشايشهايي براي رفع تحريمها رخ بدهد. به زودي جهان و ايران از شر ترامپ راحت ميشوند.
كدام بخش از جامعه از انرژي و انگيزه بيشتري براي اعتراض كردن برخوردار است؟ معلمين، بازار، كسبه، كارمندان و...؟
جمعيت بينماينده و نااميد از آينده و تحت تبعيض و فقير.
اين بخش از گفتوگو قابل انتشار نيست]...
آينده ايران و ايران آينده محل بحث و جدال و جنگ پوزيسيون و اپوزيسيون است. هر دو سمت با ادبيات منحصر به خود سخن از اين دارند كه ايران به بنبست رسيده. چگونه بايد از اين بنبستها خارج شد؟ آنهم خروجي كه توالي فاسد امتحان پسدادهشده را نداشته باشد؟
راه خروج از تنگناها پذيرش اصلاحات در سياست داخلي و خارجي از سوي حاكميت است.
نسل جنابعالي براي رسيدن به آرزوهايش انقلاب كرد و به هر قيمتي كه بود به خواستهاش رسيد. اگر بخش كثيري از نسل امروز بخواهند به آرزوهايشان برسند و حكومت مانع تحقق مطالبات و خواستههاي آنان باشد چه بايد بكند؟ بايد بگويد چشم؟ بايد تبعيت كند؟ بايد سكوت كند و سرخورده شود يا بايد رفتاري مثل نسل شما داشته باشد؟
نسل ما انقلاب كرد، ولي هنوز به خواستههايش نرسيده. لذا از دو دهه پيش نسل انقلاب دست به اصلاحات زد. نسل شما بايد از تجربه ما درس بگيرد و نبايد از اصلاحات دست بردارد.
استمرار وضعيت فعلي چه تبعاتي خواهد داشت يا چه اثراتي بر جامعه و نظام خواهد گذاشت؟
مهمترين تبعاتش كندي ايران در راه توسعه است؛ مثلا در چهار دهه گذشته متوسط رشد ايران بين 2 تا 3درصد بوده، اين ناكامي بدي است. تراز ايران، تركيه و كرهجنوبي بوده، نه وضعيت فعلي.
با توجه به شرايط فعلي بايد انتظار چه آيندهاي را داشته باشيم؟ آينده مطلوب، آينده خطرناك يا آينده ترسناك و دور از ذهن؟
به عملگرايي دقيقه نودي حاكميت ايران اميدوارم. به تدريج در ماههاي آينده تغييراتي رخ خواهد داد. احتمالا اين تغييرات از سياست خارجي شروع خواهد شد. دهنكجي به مردم جواب نميدهد، اگر جواب ميداد كه ميليونها نفر از مردم ايران به صورت مجازي شجريان را تشييع نميكردند.
چرا معترضان سال 98 را «كركس» خوانديد؟
من به هيچ عنوان مردم معترض را كركس نخواندم و از قضا از حقشان براي اعتراض مسالمتآميز دفاع كردم. روزنامه گاردين يك كاريكاتور منتشر كرده بود كه در آن ترامپ و بنسلمان مثل كركس دور ايران ميچرخند و منتظر فرصتند براي ضربه به ايران. من فقط محتواي اين كاريكاتور را نقل كردم. ولي بخشي از رسانهها و چهرههاي برانداز در اقدامي غيراخلاقي به دروغ گفتند كه من به مردم معترض گفتهام كركس. بارها هم تكذيب كردم ولي دروغشان را تكرار ميكنند.
به جمهوري اسلامي التزام قانوني و عملي دارم
نسل انقلاب پس از 40 سال با بحران دستاورد روبهروست
بين حاكميت و جامعه مدني گفتمان نداريم
جهتگيري حاكميت ما بيش از هر چيز «اقتدارگرايانه» است
جمهوري اسلامي از لحاظ مشروعيت، مشاركت و كارايي با مشكل روبهروست
پيامدهاي انقلابها پرهزينه است
حاكميت به خطا دنبال يك «روياي جهاني مذهبي» است
هم جمهوري اسلامي و هم قانون اساسي نيازمند اصلاحات هستند
جمهوري اسلامي ملك شخصي يا گروه خاصي نيست
يكي از علل حركت به سوي توسعه پايدار حركت به سوي حكمراني دموكراتيك است
نسل انقلاب پس از 40 سال با بحران دستاورد روبهروست
اگر حاكميت در برابر اصلاح سياستهاي داخلي و خارجي مقاومت نكند ميتوان به طرف ايران آبادتر و آزادتر رفت
بين حاكميت و جامعه مدني گفتمان نداريم
همه نيروها بايد بتوانند در ساختن كشور مشاركت كنند
نسل انقلاب هنوز به اهدافش نرسيده است
جمهوري اسلامي از لحاظ مشروعيت، مشاركت و كارايي با مشكل روبهروست
پيامدهاي انقلابها پرهزينه است
تا زندهايم بايد در آباداني دنيا بكوشيم
جهتگيري حاكميت ما بيش از هر چيز «اقتدارگرايانه» است
جمهوري اسلامي نيازمند اصلاحات است
جوهره حكومت ما فقهي ديني است
مردم به حاكميت بياعتمادند و براي ساختن آينده خود از حاكميت نااميدند
حاكميت به مردم مظنون است
حاكميت از سال 88 به بعد دايم در حال آمادهباش است
منابع قدرت در قانون اساسي دوگانه است
انحصارگرايي سياسي و مخالفت با توسعه پايدار مساله اصلي ايران است
جمهوري اسلامي مردمي مطالبهگر درست كرده و زنان را به حوزه عمومي كشانده است
حاكميت به خطا دنبال يك «روياي جهاني مذهبي» است
به سياست خارجي خادم مصالح ملي نياز داريم
سياست خارجي امريكاستيز هم نامتوازن است و هم پرهزينه
به سياست خارجي خادم ملت، دولت توانا، جامعه مدني زنده و قواي امنيتي ملي نياز داريم
جامعه ايران مطالبهگر و ناراضي است
حاكميت با پشت كردن به مردم سيلي ميخورد
در حاكميت نگاه امنيتي از نگاه توسعهاي قويتر است
شكست اصلاحطلبي يعني لاغر شدن و بيپناه شدن جمهوري اسلامي
اصلاحطلبان با برنامه موثر و جامع بايد وارد انتخابات 1400 شوند
اصلاحطلبان هميشه براي تعامل سازنده با حاكميت حاضرند
جبهه اصلاحات به بازسازي گفتماني و تشكيلاتي نياز دارد
راه نجات كشور نه اقتدارگرايي است نه براندازي، بلكه اصلاحات است
مجلس يازدهم چه گُلي به سر مردم زده است؟
اصلاحطلبان و اصولگرايان هر كدام 15درصد مردم را نمايندگي ميكنند و براندازان كمتر از 2درصد را؛ چالش اصلي كشور شكاف بين حاكميت و مردم است
حكومت تكصدايي در هيچ جامعهاي موفق نبوده است
جامعه ايران در حال حاضر شبيه شرايط سال 67 و پايان جنگ است
راه خروج از تنگناها پذيرش اصلاحات در سياست داخلي و خارجي است
نسل ما انقلاب كرد اما هنوز به خواستههايش نرسيده است
تراز ايران، تركيه و كرهجنوبي بوده نه وضعيت فعلي
به عملگرايي دقيقه 90 حاكميت اميدوارم