موسويلاري نسبت به خطرات پيگيري استراتژي انتخابات اسفند 98 توسط نهادهاي حاكميتي در خرداد 1400 هشدار داد
حاكميت و «لبه تيز» قهر مردم
رد صلاحيت حداكثري از يكسو و نوع برخوردهاي صورت گرفته با معترضان به افزايش قيمت بنزين و البته انهدام هواپيماي مسافربري اوكرايني ازسوي ديگر سبب شد تا انتخابات يازدهمين دوره مجلس شوراي اسلامي با ركوردشكني بيسابقهاي همراه باشد و كمترين مشاركت در تاريخ 40 ساله جمهوري اسلامي را به نام خود ثبت كند. انتخابات بهرغم دعوت همه جريانهاي سياسي داخل ايران به حضور در انتخابات شد زنگ خطري مبني بر قهر مردم با صندوقهاي راي و احزاب و البته مجموع نهادهاي تصميمگير در داخل ايران. زنگ خطري كه بارها و بارها ناظران از لزوم توجه مسوولان جمهوري اسلامي به آن تاكيد كردند و خواستار تغيير شرايط برگزاري انتخابات سيزدهمين دوره رياستجمهوري ايران و نوع مواجهه شوراي نگهبان و نظارت استصوابياش با كانديداها به واسطه آشتي دوباره مردم با صندوقهاي راي شدند؛ هر چند نابساماني اوضاع اقتصادي در يك سال اخير و تشديد فشارها بر اقشار مختلف جامعه دستيابي به اين هدف را در هالهاي از ابهام قرار داده ولي وزير كشور دولت اصلاحات پيشبيني ميكند جمهوري اسلامي در 1400 روشي متفاوت از آنچه را كه در 98 شاهد بوديم، پي بگيرد. عبدالواحد موسوي لاري، چهره سياسي اصلاحطلب كه تا چندي پيش نايب رييس شوراي منحل شده سياستگذاري اصلاحات و از اعضاي مجمع روحانيون مبارز بود در اظهاراتي كه خبرگزاري ايسنا آن را منتشر كرده، در مرحله اول به نهادهاي حاكميتي جمهوري اسلامي هشدار داده و گفته است: «اگر از حالا دستگاههاي مسوول به مردم نشان ندهند كه اين دو انتخابات با يكديگر متفاوت هستند؛ معلوم نيست كه يخ قهر مردم با انتخابات آب شود يا خير. اگر آب نشود فاصله مردم از حاكميت زياد ميشود و اين موضوعي خطرناك است.» او در بخش ديگري از اظهاراتش با بيان اينكه «شرايط هزار و چهارصد با هزار و سيصدو نود و هشت متفاوت است» از ديد خود به تشريح كنش و واكنشهاي سال آينده و نوع مواجهه نهادهاي انتصابي با انتخابات رياستجمهوري سيزدهم پرداخته و گفته است: «پيشبيني من اين است كه فضاي سياسي ۱۴۰۰ با مقداري گشايش روبهرو خواهد بود. به شكل 98 با انتخابات رفتار نخواهند كرد؛ چراكه هم شرايط انتخابات رياستجمهوري با انتخابات مجلس متفاوت است، هم جامعه سرخوردگي آن سال را بايد پشت سر بگذارد. مجموعه اين موضوعات، حوادث بينالمللي و مشكلات مردم اقتضا ميكند حكومت راه سال ۱۳۹۸ را نرود.»
اصلاحات و قهر مردم
قهر مردم با صندوق راي و البته احزاب و جريانهاي سياسي فعال در جمهوري اسلامي تاكنون و از ديد ناظران، بيشترين آسيب را متوجه اصلاحطلباني ميكرد كه از لزوم حضور فعال در قدرت براي اعمال اصلاحات ميگفتند ولي موسوي لاري از قرار معلوم با اين تحليل مخالف است و لبه تيز اين قهر را متوجه اصلاحطلبان نميداند. او تلويحا اين لبه تيز را متوجه نهادهايي دانسته كه راي مردم را بياثر و نمايشي ميدانند و به شكلهاي مختلف نسبت به مطالبات آنان بيتوجهي ميكنند: «من يك برداشت شخصي دارم معتقد نيستم الان لبه تيز قهر مردم متوجه جريان اصلاحات است. مردم از رفتار عمومي حاكميت نسبت به سرنوشت جامعه گلهمند هستند. در معيشت و اقتصاد، در شنيده شدن صدايشان و در نوع نگاه به انتخابات مشكل دارند كه اين مشكلات به همه دستاندركاران بازميگردد.» او البته قهر مردم با اصلاحطلبان را نيز كتمان نكرده ولي پيشينه آن را نه آبان 98، بلكه انتخابات رياستجمهوري 92 و حمايت بيچون و چراي اصلاحطلبان از حسن روحاني به عنوان كانديداي رياستجمهوري ميداند و با بيان اينكه «مردم به صورت طبيعي گلههايي هم از اصلاحات دارند»، گفته است: «مردم گله دارند كه گفتيد عارف برود و روحاني را حمايت كنيد، اما شرطي براي روحاني نگذاشتيد تا خرش از پل گذشت و الان رييس دفترش ميگويد پيروزي روحاني راي خودمان بوده است.»
راديكاليسم واكنشي
تفكيك ميان اصلاحطلبي و اصلاحطلبان ديگر نكتهاي است كه موسوي لاري بر آن تاكيد دارد. او گلايههاي مردم از برخي اصلاحطلبان را ميپذيرد و در بخش ديگري از اظهاراتش از لزوم اصلاح اصلاحات سخن گفته اما معتقد است كه مسير اصلاحات همچنان مسير صحيحي است. او نسبت به عواقب رفتارهاي بهزعم خود راديكال هشدار داده و گفته است: «راديكاليزم در ايران هزينههاي بسياري داشته است. جامعه ذهنيت مطلوبي از تند شدن فضا نميتواند داشته باشد؛ مردم ما ميدانند كه نتيجه رفتارهاي تندروانه و راديكال توسعه مضاعف مشكلات، نابودي منابع ملي و سرمايههاي اجتماعي را به دنبال دارد؛ جامعه ما اين شرايط را تجربه كرده است، نه حكومتگران تندرو و راديكال و نه واكنشهاي تندرويانه و اعتراضات همراه با خشونت مطلوب اكثريت ملت نيست و جامعه ديگر به آن سمت نميرود مگر خيلي تحت فشار بيش از حد باشد و فشارها افزايش پيدا كند.» او همچنين با تاكيد بر اينكه شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، ديگه تموم ماجرا»، شعار «عامه مردم» و اكثريت شهروندان نبوده و متذكر شده است: «حتما عدهاي به اين نتيجه رسيدند كه امور كشور از دست اصلاحطلب و اصولگرا خارج شده است، اما بگوييد چه كنيم؟ راديكاليزم كه جواب نميدهد، وضعيت فعلي اداره كشور مطلوب نيست. اپوزيسيون هم كه از آن طرف دنيا سر در آخور بيگانه دارد و هر روز فقط در شبكههاي اجتماعي كاري جز نفرتپراكني نميكند؛ بعضي از آنها 8 سال كنار صدام بودند و 4 سال كنار ترامپ. كسي كه كنار صدام و ترامپ بوده چه جايگاهي ميان مردم دارد؟ تنها رويكرد و مسير باقي مانده اصلاحات است؛ يعني رفع مشكلات از درون با نگاه واقعي.»