تاكنون بيش از 1200 كارگر، قرباني جام جهاني 2022 شدهاند
كارگران قطر متحد شويد
علي ولياللهي
هر جا بحث كارگران و حق و حقوقشان مطرح ميشود، در پسزمينه ذهنها ميرود سمت ماركس و چپها و نظريات انتقادي در مورد نظام سرمايهداري. نظرياتي كه دويست سال قبل مطرح شد و گرچه با روي كارآمدن نظامهاي ماركسيستي و كمونيستي در شوروي و كوبا و چين و كره شمالي و ويتنام، ناكاميشان در عمل ثابت شد، اما نميتوان از تاثير شگرف تلاشهاي اتحاديههاي كارگري براي رسيدن به عدالت در توزيع سرمايه- هرچند كم- چشمپوشي كرد. همين حداقلها را نيز بيشك مرهون زحمات ماركس و همفكرانش هستيم. تلاشي كه نظام سرمايهداري را مجبور كرد به خواستههاي حداقلي كارگران تن بدهد و در كشورهاي پيشرفته شاهد اين هستيم كه كارگران ديگر آن آدمهاي رنجور و تكيدهاي نيستند كه روزي 18 ساعت كار ميكنند و در عين حال به نان شب محتاج هستند. با اين همه هنوز در گوشه و كنار جهان شنيده ميشود صداي مظلوميت كارگراني كه جانشان را در راه ساختن برجهاي بلند از دست ميدهند و زحماتشان به هيچ گرفته ميشود. اين قصه تلخ، فقط مربوط به زماني نيست كه فرعونيان مشغول ساخت اهرام بودند. اهرامي كه در لابلاي سنگهاي عظيمش بدنهايي مدفون شدهاند كه در كار ساختن همان بنا بودند. قصه تلخ مصر باستان گرچه كمتر، هنوز خيال پايان يافتن ندارد و حالا در جديدترين فصلش به قطر رسيده.
فوتبال و جام جهاني؛ واقعهاي كه تمام مردم دنيا را به وجد ميآورد و شور و شوق وصف ناشدني هواداران فوتبال را برميانگيزد. هر بار كه به موسم جام جهاني ميرسيم بسياري از نويسندههاي ورزشي در رثاي اين واقعه عظيم قلم ميزنند. هركس از نگاه خودش. آشتي ملتها با هم در كنار دميده شدن روح ميهنپرستي. اصالت دادن به تلاش و رقابت سالم در زمين ورزشي. اميدبخشي به مردم. پيشرفت و توسعه از طريق گردش سرمايه و هزاران فاكتور ديگر كه هر كدام در جاي خودش صحيح است و قابل تامل. اما جام جهاني 2022 كه فرابرسد، وقتي در كنار اين رويداد بزرگ قرار بگيريم، نبايد فراموش كنيم كه چه جانهايي در راه رسيدن به آنچه پيش چشم ما است فدا شدهاند. جام جهاني 2022 از همان لحظهاي كه با نام قطر براي ميزباني گره خورد، با خودش نحسي آورده. از ماجراي رشوه و فساد در فدراسيون جهاني فوتبال در پروسه انتخاب ميزبان بگيريد تا خبر شوكهكنندهاي كه همين چند روز اخير در محافل ورزشي شنيده ميشود. بيش از 1200 كارگر در جريان ساخت و ساز قطريها براي ميزباني جام جهاني جان خودشان را از دست دادهاند. كارگراني كه به اميد كار از كشورهاي خودشان كه همگي جزو كشورهاي محروم جهان هستند، راهي كشور كوچك اما پولدار منطقه خاورميانه شده بودند. غافل از اينكه فرعوني در آن سرزمين حاكم است كه جان ميطلبد براي ساخت بناهاي باشكوهش. از چند سال پيش انتقادات حقوق بشري نسبت به بيرحمي كارفرماهاي قطري بالاگرفت. كارفرماهايي كه پاسپورت كارگران را ضبط ميكنند تا آنها نتوانند فرار كنند! تا مجبور باشند به هر خواستهاي كه از آنان ميشود تن بدهند. روزي 18 ساعت در گرماي طاقت سوز قطر كار بكنند و انتظار مواجب درست و جاي خواب مناسب نداشته باشند. هياتهايي كه براي بازرسي و سركشي به محلهاي ساخت و ساز قطريها رفتهاند از وضعيت وحشتناك كارگران ميگويند. مردان و زناني از كشورهايي مثل هند و نپال. اما آمار تلفات يك چيز ديگر است.در حالي كه تيم نونان رييس كنفدراسيون بينالمللي اتحاديههاي كارگري، از آماري به مراتب بيشتر حرف ميزند، اما همين تعداد هم بسيار قابل تامل است، وقتي اين ارقام را با دورههاي سابق جامهاي جهاني و المپيك مقايسه ميكنيم. اينكه چند نفر از كارگران شاغل در كشورهاي ميزبان مسابقات جان خودشان را از دست بدهند امري طبيعي است، چرا كه مرگ واقعهاي است كه در هر شرايطي سراغ آدمها ميآيد. به عنوان مثال طبق نموداري كه روزنامه واشنگتن پست از ميزان تلفات در ميزبانيهاي سالهاي گذشته منتشر كرده، ميبينيم كه در جريان ساخت و ساز المپيك لندن تنها يك كارگر، در جام جهاني آفريقاي جنوبي 2 كارگر، در المپيك پكن 6 كارگر، در جام جهاني برزيل 10 كارگر و در المپيك سوچي كه ركورددار كشت و كار كارگران بوده، 60 كارگر جانباختهاند. حالا شما مقايسه كنيد با 1200 كارگري كه در قطر لاي سنگ بناهاي جامجهاني دفن شدهاند.
عدهاي از كارشناسان كه معلوم نيست چه ساخت و پاختي دارند، در دفاع از آمار منتشرشده ميگويند كه قطر كشوري در حال پيشرفت است كه ساخت و سازهايش صرفا مربوط به استاديومها و اماكن ورزشي نميشود. اين كشور در حال توسعه مترو، زيرساختهاي آب و فاضلاب و ساخت هتل نيز هست و طبيعتا كارگران بيشتري را به خدمت گرفته و هرچه كارگران بيشتر باشند، ميزان مرگ و ميرشان نيز به نسبت افزايش پيدا ميكند. سوال مهمي كه از اين آدمها بايد پرسيد اين است كه مگر كشورهاي ديگر زيرساختهايشان را توسعه ندادند؟ آيا كارگري كه در حال ساخت مترو جان ميدهد متفاوت است با كارگري كه حين ساخت استاديوم ميميرد؟ اينكه قطر ميخواهد كشور پيشرفتهاي جلوي ميهمانانش به نظر بيايد بايد بهانه كشتار كارگران شود؟ برخي مسوولان فدراسيون جهاني فوتبال با گفتن اين جمله كه مرگ و مير كارگران در قطر ربطي به فوتبال ندارد، ميخواهند خودشان را از پاسخگويي معاف كنند. مشخص است كه 1200 جنازه ربطي به فوتبال ندارد. چرا كه كشورهاي ديگر هم ميزباني جام جهاني را قبلا به عهده داشتنداما خبري از اين همه مرده نبوده. مشكل دقيقا سر كشور قطر است. كشوري كه با آن وضعيت ميزباني را به دست آورد و هيچ نهادي نتوانست يا نخواست با وجود اين همه ادله مبني بر رشوه دادن قطريها به رايدهندگان فيفا ميزباني را از اين كشور پس بگيرد. كشوري كه سال 2013 اعلام شد با كارگرانش مثل برده رفتار ميكند اما باز هم واكنشي نسبت به آن صورت نگرفت و حالا هم كه اين رسوايي بزرگ براي بشريت مقابل چشم همه مردم دنياست. مسوولان فيفا بايد بابت قطر پاسخگو باشند، نه فوتبال.
اگر ماركس امروز زنده بود، همين الان در حال سفر به قطر بود. ميرفت آنجا تا كارگران بدبختي را كه فرقي با يك برده ندارند متحد كند و از زير ستمها نجات دهد. همانطور كه رفت به پاريس تا از كمون اين كشور دفاع كند. تا آمار 1200 نفر كشته در روزهاي منتهي به آغاز جامجهاني آنقدر زياد نشود كه مجبور شويم با شرمساري و پرچمهاي سياه، جام جهاني را شروع كنيم. گرچه همين الان هم بايد جام جهاني قطر را يكي از شرمآورترين جامهاي جهاني تاريخ از لحاظ ميزباني دانست. اما متاسفانه اين روزها آدمهاي عملگرا مثل «ماركس» و «چه» كم پيدا ميشود. همه نهادهاي ذيربط صرفا به دادن بيانيه و انتقاد كردن اكتفا ميكنند. مثلا رييس اتحاديه كارگري نروژ گفته، اگر قرار باشد به ازاي هر كارگري كه در قطر جان خودش را از دست داده، 1 دقيقه سكوت كنيم، بايد 44 بازي جام جهاني در سكوت كامل برگزار شود. گرچه بعيد است در جريان مسابقات كسي يادش بيايد چند نفر در اين راه مردهاند. مردم شاد هستند و عكسهاي يادگاريشان را مياندازند، همانطور كه توريستها با چشماني از حدقه درآمده اهرام مصر را ميبينند و غرق لذت ميشوند.