بينوايان؛ مناسبات نه چندان آشكار تئاتر تجاري
محمدحسن خدايي
گويا استناد به واژه نامتعين «مردم» راهگشاي مديران هنري دوران ما است كه نسبت خود را با وضعيت و آحاد مردمان روشن كنند. مردم همچون امري مقدس كه بايد تحت هر شرايطي به آنان خدمت كرد. حتي برنامه «شب تئاتر» شبكه چهار هم دغدغه اين نوع از خدمترساني را داشت. هر دو مهمان برنامه از مديران فرهنگي دولت بودند، بيجهت نبود كه در گفتوگوي آن دو نفر اگر كه قصدي براي اين گفتوگو وجود ميداشت، تنشي مشاهده نشد. در ظاهر امر قرار بود وضعيت ملتهب جامعه تئاتري، عادي نشان داده شود. اما پيام دهكردي وظيفه پرسشگري را به عنوان مجري برنامه بر عهده گرفت و سوالات خوبي هم پرسيد. پرسشها شفاف بود و مطالبهگرايانه؛ گو اينكه پاسخهاي جناب پارسايي چندان به شفاف شدن ماجرا كمكي نكرد و بيشتر به امور كلي منتهي شد با رويكردي سياستمدارانه در مديريت فضا. اين البته از خصلت مديران دولتي است كه در مقام پاسخگويي به مسائل كلي و هستيشناسانه بپردازند و ترجيحشان نقد سازنده به جاي نقد راديكال باشد. حسين پارسايي نه در جايگاه مدير فرهنگي، بلكه به عنوان كارگردان تئاتر بينوايان حضور يافته بود. اما پاسخها همان رويكرد مديران بروكراتيك دولت را داشت در بيان امور. پارسايي مدام بر شفاف بودن مناسبات مادي تئاتر بينوايان اشاره ميكرد و از سرمايهگذاري بخش خصوصي و اهميت اصل چهل و چهارم قانون اساسي در خصوصيسازي اقتصاد دولتي مثال ميآورد. اشاره به همان سياستگذاريهاي كلان اقتصادي اين سالها در فاصله گرفتن از اقتصاد دولتي و سپردن امور به دست «مردم». پارسايي بر نكاتي اشاره داشت كه تمامي دولتهاي پس از جنگ در ايران آن را با شدت و ضعف به اجرا گذاشته بودند. از اين منظر پارسايي ميتواند در پاسخ به توييت انتقادي وزير فرهنگ و ارشاد در باب مذمت تئاتر لاكچري به اين نكته اشاره كند كه بينوايان محصول نوعي از سرمايهداري مبتني بر سياست اقتصادي خصوصيسازي شده است كه حاكميت در پي آن بوده. در جايگاه منتقدان، كسي چون عباس جمالي معتقد بود كه منابع مالي تئاتر بينوايان را نه بخش خصوصي كه شركتهاي خصولتي ميپردازند. شركتهايي با مناسبات ناشفاف مالي كه به تئاتر هجوم آورده و خصلت انتقادي و رهاييبخش آن را به حاشيه بردهاند. از منظر منتقدان، بينوايان به فساد اقتصادي دامن زده و حتي سليقه و ذائقه تماشاگران را بيش از پيش به اموري سطحي، مسالهزدايي شده و فرهنگ لاكچري سوق داده. در مقابل پارسايي بر هزينههاي بالاي توليد اشاره كرد و منتقدان را به انصاف، واقعبيني و پذيرفتن روح زمانه دعوت كرد. نكاتي كه به هر حال بازنماييكننده هزينههاي گزاف توليد محصولات لاكچري است.
اما به راستي راز اين عدم تفاهم مابين منتقدان و عوامل بينوايان در چيست؟ چرا طرفين منازعه به مصالحه نميرسند؟ اين حجم از پرسشگري و مطالبهمحوري از كجا نشات گرفته و چرا پاسخها اقناع نميكند و فضا آرام نميگيرد؟ بيشك فقير شدن عرصه عمومي از نقد و پرسشگري به اين وضعيت عدم گفتوگو و وفاداري به حقيقت دامن زده. بدون رواداري و بازشناخت «ديگري»، امكان فهم مشترك مهيا نخواهد شد. از طرف ديگر با نوعي از سرمايهداري وطني طرف هستيم كه ميل چنداني به شفاف شدن مناسباتش ندارد و ترجيح ميدهد در فضايي پر ابهام به غايت نهايي خود كه انباشت بيشتر ثروت است، مشغول باشد. حتي تخفيفهاي مالياتي محصولات فرهنگي، وسوسهاي است براي توليد تئاتري با حضور سلبريتيها كه بازگشت سود و سرمايه را تضمين كند. بينوايان پرستيژ اجتماعي و سرمايه فرهنگي عوامل توليد آن را افزايش ميدهد. ميتوان بر اين نكته اشاره داشت كه چرا حسين پارسايي از توليد نمايشهاي آييني و مذهبي فاصله گرفته و به سمت اليور توييست و بينوايان رفت. اجراهايي كه با خلق فضايي شيك و فقرزدايي شده، نوع خاصي از زيباشناسي را عرضه ميكنند كه قرار است باب طبع فرادستان جامعه باشد.
بازنمايي باشكوه و نكبتزدايي شده جهان ديكنز و هوگو. اين البته كار هنر است كه بديلي باشد براي ملال زندگي روزمره، اما تقليل دادن مناسبات دروني بينوايان به روايت خنثي، سترون و موزيكال تقليل ماجراست تا جوابگوي ذائقه و سليقه ثروتمنداني باشد كه در به وجود آوردن تضادهاي شدت يافته طبقاتي، بيتقصير نبودهاند.
در نهايت برنامهاي چون «شب تئاتر» بهتر آن است كه با حضور منتقدان در برنامه زنده همراه باشد و شكل مناظره به خود بگيرد. محافظهكاري چندان به شفاف شدن فضا كمك نخواهد كرد. شهرام كرمي در مقام مديركل هنرهاي نمايشي، چندان نميتواند از جايگاه حقوقي و حاكميتي خود فاصله بگيرد و پرسشهاي صريح و چالشي بپرسد. پيام دهكردي به عنوان مجري بايد به مديريت برنامه و حفظ تعادل مشغول باشد و در برنامه شنبه شب، فراتر از حد انتظار ظاهر شد و توانست دقايقي بحراني بر اين پرسش و پاسخ مديريت شده، وارد كند. تنشهاي گاه و بيگاه او در مواجهه انتقادي با حسين پارسايي، به واقع يك اجراي تمام و كمال تئاتري بود؛ نكتهاي كه برنامهسازان شب تئاتر بايد به آن
توجه كنند.
اميد است برنامه «شب تئاتر» امكاني باشد براي طرح صريح و شفاف پرسشهاي چالشبرانگيز اين روزهاي تئاتر ما. مسائلي كه از اقتصاد تئاتر تا نظارت و ارزشيابي را در برميگيرد. وضعيتي كه نشان از بحراني شدن مناسبات مادي توليد تئاتر دارد و طبقاتيتر شدن امكان تماشاي آن. شب تئاتر ميتواند نوري بتاباند بر پيكره مجروح تئاتري كه دير زماني است ميان مردمي بودن و كالايي شدن، دست و پا ميزند و گويا در غياب حمايت مادي دولت، تمشيت امور به سرمايه و بازار سپرده شده است. «شب تئاتر» بايد همچون «شب كارگران»، «شب محذوفان»، «شب ما» باشد.