صداي مخالف
آيا رفتار لاريجاني مغاير با دستور رهبري بود؟
با تصويب fatf در مجلس يك بحث مهم پديد آمد كه از همان جلسه رايگيري آغاز شد كه بر مبناي آن رسانهها و فعالان سياسي به دنبال كشف پاسخ اين سوال بودند: آيا رفتار لاريجاني مغاير با دستور رهبري در مورد بررسي اين لوايح بود؟
متنهاي زيادي در اين باره نوشته شده است. كيهان نيز به فراخور تلاش كرده تا به اين سوال و اين تناقض پاسخ دهد. خصوصا اينكه علي لاريجاني با اصرار دلواپسان (خصوصا نقويحسيني) ناچار شد، دست در جيب كتش كرده و در حالي كه ميگفت: «فكر ميكردم بعد از بيان نظر حضرت آقا در جلسه غيرعلني شما ديگر اين بحث را اينجا مطرح نميكنيد. اما حالا كه طرح شده ناچار بايد اين نامه خوانده شود.» او سپس نامه بيت رهبري در پاسخ به استمزاج خود را خواند كه ايشان از عدم مخالفت با بررسي اين لوايح گفته بودند.
كيهان در صفحه 10 روز شنبه خود به قلم علي اكبري سعي كرد به اين چالش پاسخ دهد. نويسنده ذيل عنوان «تفسير راي رهبري! اجتهاد در مقابل نص» معتقد بود كه دستور رهبري لازمالاجرا بوده است: «مشخص است كه نميتوان اعلام كرد آنچه رهبر معظم انقلاب در جلسه با نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در خصوص كنوانسيونهاي بينالمللي و لزوم عدم انفعال در مواجهه با اين مجامع مطرح كردهاند، يك نظر و موعظه بوده است بلكه آن سخن، يك سخن لازمالاجرا بوده است و از سوي ديگر نميتوان گفت كه رهبري از آنچه گفتهاند، عدول داشتهاند، چرا كه تضاد و منافاتي بين سخن ايشان در خفا و علن نيست. البته منش و راهبرد وليفقيه چه در دوره حضرت امام(ره) و چه اكنون همواره اين بوده است كه جز در موضوعات بسيار اساسي و راهبردي كه هويت و اصل نظام را نشانه و آماج خود قرار ميدهد، در ديگر موارد به نشان دادن راه و مسير صحيح ميپردازند و مبادي رسمي و قانوني كشور را مرجع پيگيري و اعلام نظر و راي ميدانند، چرا كه تفاوت مردمسالاري ديني در ايران است.» نويسنده معتقد است كه «رهبري مسير را تبيين كرده و راه را مشخص فرموده بودند و توقع اين بود كه مجلس با راي منفي حداكثري به اين لايحه، آن را از دستور كار خارج كند.»
اصلاحطلبان فرصتطلبند
روزنامه رسالت دو هفته پيش و درست در آستانه ديدار روحاني و اصلاحطلبان سرمقالهاي را با عنوان مروت سياسي منتشر كرد كه در آن به روحاني خطاب شده بود كه جريان اصولگرايي به دنبال حمايت از اوست. حالا روزنامه صبح نو نيز اين مساله را به عنوان يك موضوع براي گزارش انتخاب كرده و با چند نفر از فعالان سياسي اصولگرا در اين باره به گفتوگو نشسته است. لطفالله فروزنده در اين گفتوگو به اصلاحطلبان كنايه زده و ميگويد: «آنها آدمهاي فرصتطلب هستند. با آقاي روحاني سنخيت فكري و جرياني نداشتند و به اقتضا از ايشان حمايت كردند. آنها خواستند در پوشش وي هويت خودشان را حفظ كنند. الان كه مردم به دولت نقد دارند، ميخواهند از روحاني جدا شوند و از آب گلآلود ماهي بگيرند و صفشان را جدا كنند تا هزينه ندهند.»
انبارلويي نيز گفته است: «اصلاحطلبان از اول بر اساس طمع و حرص براي دستيابي به قدرت از آقاي روحاني حمايت كردند و همين را بهانهاي براي فشار به دولت و كسب امتيازات بيشتر قرار دادند، حتي تهديدها و تحقيرهايي كه در تحليلهاي روزنامههاي دوم خردادي نسبت به آقاي روحاني ميبينيم براي كسب امتيازات بيشتر از دولت است.»
صداي مردم را بشنويد
روزنامه جوان در يادداشتي به مساله تهديد پيامكي نمايندگان پرداخته و معتقد است كه نمايندگان بيدليل سروصدا ميكنند. كبري آسوپار در اين يادداشت مينويسد: «روزهاي دي ماه 96 را به خاطر بياوريد كه كشور در آشوب ضدانقلاب بود. اموال عمومي را آتش ميزدند و به كلانتريها حمله ميكردند. نمايندگان ليست اميد آن روزها با مردم ناميدن آشوبگران، مسوولان را به شنيدن صداي آنها دعوت ميكردند. محمود صادقي از لزوم شنيدن صداي مردم ميگفت.»
نويسنده معتقد است كه منتقدان از تنها ابزارشان يعني پيامك براي رساندن صدايشان استفاده كردهاند. او البته بدون اشاره به اينكه اين اتفاق توسط مردم عادي انجام نشده بود بلكه از سوي كانوني (كه سرنخ آن در مشهد) بود سازماندهي شده بود، مينويسد: «عدهاي از مردم، درست يا غلط در مورد طرح و لايحهاي نظري مخالف نظر نمايندگان حامي دولت دارند و به اين نمايندگان دسترسي ندارند كه نظر خود را به آنها بگويند. آنها فقط پيامك زدهاند. نه اردوكشي خياباني كردهاند؛ نه بانك و اتوبوس آتش زدهاند؛ نه به كلانتريها حملهور شدهاند؛ نه ماشين آتشنشاني را از بالاي پل روي مردم خلاص كردهاند و نه با اتوبوس از روي ماموران تامين امنيت رد شدهاند. آيا دعوت به شنيدن صداي اعتراض مردم معنايش اين بود كه با هر پيامك، فرياد من تهديد شدم و توهين شد و به استخر نميروم و چرا وزارت اطلاعات و دادستاني با اين افراد برخورد نميكند، سر داده شود؟ يا مردمي كه بايد صدايشان شنيده شود فقط اهالي آشوب و اغتشاش هستند؟!»