در باب حرفهاي اخير مارادونا درباره مسي
دُنديهگو عزيز، دوران شما تمام شده
بهرام سرگوسرايي
انگار نه انگار بزرگترين فوتباليست تاريخ است. انگار نه انگار او را ميپرستندش. پنداري يك جوان تازه از راه رسيده است كه ميترسد ديگران عنوانش را بدزدند. تو گويي مارادونا يكي بوده در حد اورتگا و حالا ميترسد در تاريخ فوتبال محو شود. صحبتها و رفتارهاي دنديهگو مارادونا تنه به تنه صحبتهاي ستارههاي تازه به ميدان آمدهاي مثل سردار آزمون ميزند. چطور به دلمان حالي كنيم آن كسي كه اينطور از سايه مسي هم ميترسد، بزرگترين فوتباليست تاريخ است؟ چطور قاب عكسش را روي ديوار خانه نگه دارم وقتي شأن و شخصيتش در حد منفورترينهاي تاريخ فوتبال است؟ كمي غرور داشته باش مرد! به خودت بيا. مگر تو هماني نيستي كه با توپ فوتبال انتقام توپهاي نيروي دريايي انگليس را كه به قلب مردم آرژانتين اصابت كرده بود را گرفتي؟ مگر تو فاتح جنگ فالكلند نيستي دنديهگو؟ مگر «ايگلسيا مارادونيانا» همان فرقهاي نيست كه تو را ميپرستند؟ مگر غسل تعميدشان گل دست خداي تو نيست؟ مگر همانهايي نيستند كه روز تولدت اگر صدايت را بشنوند از هوش ميروند؟ پس تو را چه به مسائل دنياي فوتبال امروز؟ از چه چيزي ميترسي دنديهگو؟ فكر ميكني مسي روزي جاي تو را در دنياي پيروانت خواهد گرفت؟ ميترسي مسي را به جاي تو بپرستند؟ به تو قول ميدهم كه چنين چيزي امكان ندارد. گوشهاي از دنيا براي خودت زندگيات را كن و هر چيزي كه دلت ميخواهد را امتحان كن. فقط مصاحبه نكن!
افشاي اين مساله كه مسي قبل از بازي بيست بار به دستشويي ميرود و استرس دارد چه چيزي به مارادونا اضافه ميكند؟ چه چيزي به فوتبال آرژانتين اضافه ميكند؟ چه چيزي به لئو مسي اضافه ميكند؟ هيچ. پاسخ همه اين سوالات هيچ است. تنها اتفاقي كه بعد از اين افشاگري ميافتد، اين است كه نسل جديد پيش خودش ميگويد اسطوره نسل قديم عجب انسان چيپ و دوزارياي بوده. كاش ديهگو مارادونا به خاطر دل ديوانههايش هم كه شده كمتر صحبت ميكرد. كمتر در انظار عمومي ظاهر ميشد و كمتر كاري انجام ميداد، چرا كه با هر قدمي كه برميدارد و با هر كلمهاي كه به زبان ميآورد، آجري از كاخ بزرگ امپراتورياش به زمين ميافتد. ديهگو مارادونا بايد بپذيرد كه ديگر دوره او گذشته است. كسي پيگير او نيست. دوران درخشش يك فوتباليست كوتاه است و من هم ميدانم كه از اين كوتاهي دلسرد است. به امير كاستاريكا هم گفت كه از اين كوتاهي دوران درخشش يك فوتباليست گله دارد. اما دنيا همين است. دوره او گذشته و حالا لئو مسي مرد اول فوتبال آرژانتين است. مسي حتي اگر قهرمان جام جهاني هم بشود به جايگاه بلند مارادونا نميرسد. اما ديهگو مارادونا شخصا در حال كوتاه كردن خودش است. او هر روز خودش را كوچك ميكند تا هر كسي بتواند به او ليچاري بار كند. مارادونا با هر خاطره بدي كه ميسازد يكي از خاطرات خوش گذشته را به زبالهدان تاريخ ميفرستد.
هيچكس چنين كمر به نابودي خويش نبسته بود كه ديهگو بسته است. كاش كمي حرف گوش ميكرد. كاش مشاوري در كنارش بود و مانند پله جايگاه قدسياش در فوتبال را حفظ ميكرد. مارادونا خودش را در مظان انتقاد قرار ميدهد. خودش را سيبل ميكند تا به او طعنهاي بزنند. انگار دوست دارد به هر قيمتي در رسانهها حضور داشته باشد. گويي بازيچه دست چند روزنامهنگار شده و چند وقت يكبار براي آنها سوژهاي جور ميكند. جايگاه خداي فوتبال اين نيست. حتما ميداند كه در هر گوشه دنيا ديوانههايي هستند كه روز و شبشان با مرور خاطرات خوش دوران بازي او ميگذرد و بعيد است، بداند اين حرفهاي سطح پايين چقدر از شكوه و جلال مارادونا، پيش عشاقش ميكاهد.
ديهگو مارادوناي عزيز، تو ديگر فرصت درخشش در زمين فوتبال و حتي در كنار خط را نداري. اين را باور كن و با اين واقعيت كنار بيا. با ليچار بار مسي كردن، عزيزتر نميشوي. مسي هم منفور نميشود. او رهبر نسل جديد فوتبال آرژانتين نيست. اما ابرستاره نسل جديد است و مانند تو عشاقي دارد كه ديوانهوار دوستش دارند. حتما خودت هم ميداني كه بسياري از عشاق مسي ديوانگان تو هستند و با اين حرفهايي كه ميزني، وجهه خودت را خراب ميكني، نه وجهه مسي را.