متولد ماه مهر
حسن لطفي
گمان نميكنم، بيست و دوم مهرماه هفتادونه سال پيش كه به دنيا آمد، مادرش عذرا خانم جوادي و پدرش سيد اشرف مجابي هم فكر كرده باشند، وجود آقا جوادشان سالها بعد بهانهاي ميشود براي بعضيها كه با آن، مشكلات و ناملايمات زندگي كمرشان را خم نكند. بعضيهايي كه يا به كرات در كوي نويسندگان زنگ خانهاش را به صدا در ميآورند يا از سر اتفاق در خياباني او را ميبينند و سرخورده از آنچه او و همنسلانش نوشتند و وعده دادند، سراغ ميگيرند. دكتر جواد مجابي با آنكه ظاهري جدي و متشخص دارد (و اين تشخص در اغلب مواقع در ديگران مساوي با غرور و تكبر است) لب كه باز ميكند آدم شوخطبع، مهربان و واقعبين درونش بيرون ميآيد و دست در گردن مخاطبش مياندازد. دست در گردن انداختني كه اگر چه ذهني است اما كم از درآغوش هم شدن از سر مهر ندارد. نمونه اين دست در گردن شدنهاي ذهني را بارها در كوي نويسندگان ديدهام و ديدهاند. اما هيچ كدامش برايم جالبتر از آن دست در گردن شدن ذهني خيابان انقلاب نيست. در اينكه آن روز آنجا نبودهام تا خشم پسر جواني را نسبت به مرد هميشه آرام ادبيات و نقاشي ايران ببينم، شكي نيست؛ اما نميدانم چرا فكر ميكنم، بايد آن روز صبورانه كنارشان ايستاده و منتظر پايان ماجرا باشم؛ ماجرايي كه ميتوانست پايان ناخوشي داشته باشد. پسر تند و درهم از وعدههايي ميگفت كه قرار بود با تحقق انقلاب برآورده شود. وعدههايي كه جواد مجابي و همنسلانش در نوشتههايشان به آنها اشاره كرده بودند. پسر گفت و گفت و گفت. حرفهايش كه تمام شد، جواد مجابي سعي نكرد با بحث، جدل، استدلال و منطق پاسخ خشم پسر را بدهد. دستش را گرفت و او را به كافهاي در آن حوالي برد. با هم قهوهاي خوردند. از سر مهر درد دلي كردند؛ درد دلهايي كه بوي سياست نميداد. وقتي بيرون آمدند، دوستاني بودند كه فقط يكبار همديگر را ملاقات ميكنند. اينكه چرا آن اتفاق و آن ملاقات برايم مهم است، لابد به راز و رمزي برميگردد كه جذابيت جواد مجابي را با آن معنا كردهام. راز و رمزي كه براي كشفش هيچ اصراري ندارم. برايم همين ارزش دارد كه نويسنده كتابهاي خواندني تاريخ طنز ادبي ايران، سفرهاي ملاح رويا، شب ملخ، باغ گمشده، روايت عور و... فقط نويسنده سختكوش و خلاقي نيست. بلد است، چطور زندگي كند تا براي بعضيها بهانه خوبي باشد تا با آن در مقابل مشكلات و ناملايمات سر خم نكنند و زانو به زمين نزنند. عمرش دراز و چراغ خانهاش به مهر روشن باد.