خرافه يا بيماري؟
اگر نفس چنين اعتقادي را خرافه بدانيد، محل بحث و تأمل خواهد بود. زيرا فارغ از درستي يا نادرستي آن، در بسياري از متون تاريخي و ديني آمده است. در اين صورت همه معتقدان آن را بايد ببريد كلينيك و درمان كنيد كه صد البته منحصر به اين موضوع نيست هر موضوع ديگري را ميتوان مصداق آن قرار داد و خواهان درمان شد. اين گزاره نتيجه بسيار خطرناكي دارد. به علاوه اگر نفس اعتقاد ايراد نداشته باشد، چرا عمل به آن را موجب بيماري ميدانيد؟ خب اگر چيزي به عنوان يماني يا ساير موضوعات مشابه وجود دارد، طبيعي است كه مردم براي آن مصداق تعيين كنند. اين موضوعي است كه براي ساير موعودها نيز وجود دارد. چه كسي يا كساني مرجع تشخيص موعود واقعي از بدلي هستند؟ اگر مرجع معيني وجود ندارد. چگونه حق داريم كه مانع از پيروي عدهاي از موعود مورد نظر خودشان شويم؟
از سوي ديگر كي گفته كه در جوامع پيشرفته خرافه وجود ندارد؟ شواهد فراواني از وجود خرافه در آن جوامع هم هست. البته هنوز در تعريف آن جاي بحث و جدل است، ولي خرافات هم كاركردهاي خاص خود را دارد و در مقاطعي كه استيصال و نااميدي افزايش پيدا ميكند، برخي از افراد جامعه با مراجعه به خرافات تسكين پيدا ميكنند. اينها به معناي آن نيست كه من يا شما اينگونه عقايد و رفتارها را تأييد كنيم. ولي فاصله زيادي است ميان تأييد نكردن تا بيماري دانستن آنها و تجويز به درمان كردنشان. كافي است بسياري از شيوههاي طبابت كه در جامعه ما حتي ترويج ميشود را با عقل سليم و منطق مقايسه كنيم تا به عمق وجود چنين افكارها و رفتارهايي در جامعه پي ببريم.
ممكن است پرسيده شود كه مرز ميان كلاهبرداري، رمالي و خرافه و... چيست و كجا بايد با آنها برخورد كرد؟ هرچند پاسخ صريح دادن سخت است، ولي تا هنگامي كه حقوق عمومي و نظم اجتماعي در خطر قرار نگرفتهاند، نميتوان هرچه را كه نميپسنديم خرافه بدانيم. فراموش نكنيم مخالفت با ايدههاي درست نيز از همين زاويه آغاز ميشود، كه صاحبان قدرت آنها را نادرست و حتي خرافه قلمداد و معرفي ميكنند.
اينگونه برچسبزنيها ميتواند منشأ قومگرايي داشته باشد. در روابط ميان قومي چنين برچسبهايي بسيار رواج دارد. ما ممكن است قرباني كردن گوسفند را در عيد قربان عملي معنوي و اخلاقي و... و قرباني كردن گوسفند بهجاي اسماعيل بدانيم، ولي همزمان قرباني كردن حيوانات را در ميان بوداييان نپال توحش توصيف كنيم. نتيجه اين نوع داوريها، تشديد شكافهاي فرهنگي و خشونت است. اين نوع داوري ميتواند در داخل كشور و نسبت به افكار و عقايد ديگران نيز انجام شود و موجب دور شدن آنان از يكديگر ميشود.