ادامه از صفحه اول
تله امريكا براي چين
هرچند كه ميتوانند منافع قابلتوجهي داشته باشند. هرچند كه آنها هدف خود را رشد و توسعه مناسبات اقتصادي با ساير كشورها قرار دادهاند اما عملا وارد هيچ نوع رقابتي براي تعيين حوزه ژئوپولتيكي و جغرافيايي نميشوند و در اين مورد نيز با ماهيت جنگ سرد اختلاف وجود دارد. نكته سوم اين است كه جنگ سرد يك نوع اختلاف عقيدتي ميان امريكا و شوروي بود. از يك طرف امريكاييها سردمدار نظام فكري ليبراليسم بودند و شورويها نيز طرفدار نظام سوسياليسم بودند. در حال حاضر عملا چنين دعوا، رقابت و اختلاف فكري و عقيدتي بين چين و امريكا وجود ندارد. بنابراين ميتوان گفت كه رقابت تنش و تخاصم ممكن است ميان امريكا و چين وجود داشته باشد ولي عملا اين رقابت و تخاصم به معناي جنگ سرد نيست. چينيها و امريكاييها هرچند اختلافات فراواني به ويژه در حوزه منافع اقتصادي داشتند، البته اختلافاتي هم در مباحث مرتبط با شرق آسيا داشتند كه همچنان هردوي اينها پابرجا باقي ماندند و به نظر نميرسد در كوتاهمدت اين اختلافات رفع شود. اما اگر بخواهيم بگوييم اين اختلافات به معني شروع جنگ سرد است بنا به دلايلي كه در بالا اشاره شد چندان به واقعيت و مفهوم جنگ سرد نزديك نباشد. اما در اينكه اختلاف نظر در بحثهاي اقتصادي و رقابت براي توسعه نفوذ در منطقه شرق آسيا وجود دارد موضوعي غير قابل انكار است.
اما به نظر ميرسد امريكاييها به دنبال ايجاد تلهاي براي چينيها هستند و تمايل دارند كه چينيها را وارد يك بازي رقابتي كنند. موضوعي كه چينيها به آن واقف هستند و ميدانند كه نبايد وارد تله امريكاييها شوند و به همين دليل است كه مشاهده ميكنيم كه در بحرانها و مناقشههاي مهم بينالمللي كه يك طرف آن امريكاييها قرار دارند چينيها چندان وارد معادلات امنيتي، جغرافيايي و ژئوپولتيكي آن نميشوند. هرچند ممكن است در مناطق پيراموني خود اين موضوع را با حساسيت بيشتري دنبال كنند اما اينكه بخواهند آن را در كليه بحرانهاي موجود در نظام بينالملل تسري دهند و وارد بحرانها در ساير مناطق جهان شوند، چينيها آگاهانه از اقدام در اين حوزه خودداري ميكنند، زيرا معتقد هستند كه اين تلهاي است كه امريكاييها درست كردند و اگر چين در تله بيفتد سرنوشت شوروي نيز در انتظار اين كشور خواهد بود. بنابراين چينيها به خوبي ميدانند كه نبايد وارد چنين درگيريهايي شوند يا در صورت اجبار نبايد چنين تنشهايي را بيش از حد گسترش دهند. علاوه براين نكته ديگري كه چينيها به آن واقف هستند آنها سعي ميكنند در اكثر موضوعات جهاني نهادسازي كنند و به صورت يكجانبه با امريكا مواجه نشوند. بهطور مثال مشاهده ميكنيم كه چينيها سعي كردند هم ساختارهاي اقتصادي خود را در منطقه شرق آسيا شكل دهند و هم ساختارهاي امنيتي خود را در قالب شانگهاي در پيرامون خود شكل دهند و قدرتي مانند روسيه را نيز وارد آن كردند. حتي در سطح بينالمللي با شكل دادن به گروههايي مانند بريكس عملا نظام مالي و اقتصادي كه تاكنون به رهبري امريكا عمل ميكرد را به چالش ميكشند. چينيها از همين رو بهجاي اينكه يكجانبه با امريكا مقابله كنند سعي كردند اين مواجهه را به ويژه در خصوص مسائلي كه ممكن است بيش از حد تنشزا با امريكا شود تبديل به يك مواجهه گروهي با امريكا كنند تا هزينههاي امريكا را براي مقابله با هر اقدام چين به نحوي افزايش دهند. اين نكته را نبايد فراموش كرد كه اكنون امريكاييها رشد اقتصادي چين را يك خطر جدي براي خود ميبينند در نتيجه هر رييسجمهوري در امريكا بر سر كار باشد مجبور است به نحوي از اين رشد اقتصادي جلوگيري كند، حالا اين اتفاق ميتواند با اقدامات اقتصادي يا فشارهاي سياسي و امنيتي صورت گيرد. از همين رو اگر در اين بحران با توجه به حجم سنگين مبادلات ميان امريكا و چين، كنترل آن از دست طرف امريكاييها خارج شود، عملا امريكاييها از اين جريان بيش از چينيها متضرر خواهند بود.
در مسير شفافيت
ضمن آنكه اطلاعات مديران شهرداري نيز براي اطلاع عموم، در روي اين سايت بارگذاري شده است. اينها از جمله اقدامات شوراي شهر براي تحقق موضوع «شفافسازي» بوده است. در مورد شهرداري هم تا جاييكه ميدانم اقدامات خوبي در حوزه شفافسازي صورت گرفته كه البته بايد خود دوستان در شهرداري در اين زمينه توضيح دهند. اما نكته مهم بحث «پاسخگويي» در شهرداري تهران است. اگر بخواهيم صادق باشيم، بايد بگوييم كه براساس بررسيهاي انجام شده، عموم شهروندان رضايت خوبي از پاسخگويي در شهرداري ندارند. البته بخشي از اين نقيصه به ساختار ادارات و سازمانهاي ما برميگردد كه براساس آن اصولا ادارات و دستگاههاي اجرايي چندان تمايلي به توضيح دادن براي مردم ندارند! بخشي از اين نقصان نيز به قوانين و ضوابط ما برميگردد. يعني الان ما در شوراي شهر ميدانيم كه مثلا اگر در فلان مورد، شهروندي به شهرداري مراجعه كند، به احتمال زياد با مشكلاتي روبهرو خواهد شد. از سويي به نظر ميرسد كه شهرداري در دورههاي مختلف، اقداماتي در راستاي شفافسازي انجام داده است ولي واقعيت اين است كه اكثر اين اقدامات شعاري و نمايشي بوده است. به عنوان مثالي در اين مورد ميتوان به مصوبه «الزام شهرداري به رعايت حقوق شهروندي» اشاره كرد كه در دوره قبل به تصويب اعضا رسيد. اما در عمل اينها راهكار حل مشكلات شهروندان و پاسخگو بودن شهرداري نيست بلكه فقط نوعي «رويكرد» كلي در فرآيند مديريتي است. در همين خصوص به نظر ميرسد بهترين راه، بررسي محورهايي است كه شهروندان در مراجعه به شهرداري در مورد آنها به مشكل برميخورند. با مشخص شدن اين گرههاي كور، ميتوان آنها را دستهبندي كرد تا ببينيم كداميك از آنها راهكار مشخصي دارند و كداميك فاقد راهكارند و براي آنها راهكارهايي را طراحي و ترسيم كرد. اما در كل ميتوان ادعا كرد كه شهرداري و شوراي شهر عزم خود را براي پياده كردن پروسه شفافسازي و پاسخگو شدن شهرداري، جزم كرده است و اميدوار است با كمك كارشناسان و متخصصان و مديران و همفكري خود شهروندان به اين همه در آيندهاي نزديك نايل آيد.