برخيز و اول بكش (53)
فصل ششم
مجموعهاي از مخاطرات- روح زنده قيصريه
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
تمام اين مخاطرات، فرماندهان آژانس و عليالخصوص قيصريه را گيج و منگ كرده بود. آميت، كميته بازرسي تشكيل داد تا به تحليل اين موضوع بپردازند كه كجاي كار اشتباه بوده است.
چهره حاكم بر اجراي اين بازرسيها، مايكل يا «مايك» حراري بود. زماني كه كار آنها تمام شد، حراري از سوي آميت به عنوان معاون كل قيصريه منصوب شد. حراري در اين سمتش براي 5 سال خدمت كرد، اول تحت رياست يوسف ياريو و سپس تحت رياست زوي آهاروني، اما در عمل او روح زنده اين واحد بود و در واقع آن را فرماندهي ميكرد. در سال 1970 او رييس واحد قيصريه شد و اين سمت را براي 10 سال حفظ كرد. در مدت 15 سالي كه او اين واحد را هدايت ميكرد مهمترين و پرآشوبترين تاريخ قيصريه بود. نام مستعار حراري، قيصر و موثرترين و نافذترين چهره عمليات ويژه موساد در جهان شد.
حراري درسال 1927 در تلآويو به دنيا آمد. او گفت، «دو اتفاق زندگي مرا شكل داد.» در سال 1936 و در حالي كه بچه بود شاهد شورش شديد عربهاي فلسطين عليه يهوديها و بريتانياييها بود كه اين شورش بعدا به انقلاب فلسطين مشهور شد. او گفت: «من انبوه مردم شورشي و يك جيپ سوخته شده بريتانيايي را ديدم كه در آن جسد يك گروهبان تكه تكه شده هنوز لابهلاي چرخهاي آن بود.» زماني كه او ديد عربها و يهوديها با هم ميجنگند، عقب ننشست بلكه به نزديكترين مغازه رفت تا ببيند بهترين سلاحي كه ميتواند انتخاب كند چه هست. يك چماق سنگيني را برداشت و رفت تا به نبرد عليه عربها ملحق شود. دومين تجربه تعريفي او در سال 1942 روي داد، زماني كه او داشت به سمت پايين خيابان ميرفت تا بازي كند و به صحنهاي رسيد كه چند دقيقه پيش از آن افسران پليس بريتانيا، آبرهام اشترن، فرماده گروه افراطي زيرزميني لهي را كشته بودند. «من آنها را ديدم كه جسد را به پايين ميآوردند. سپس من به بالاي پلهها رفتم، پسربچه بودم و هيچكس مانع من نميشد. من به داخل آپارتمان رفتم و كمدي را كه او در آن قايم شده بود را ديدم ... اينها چيزي است كه بر شما اثر ميگذارد.»
او در سال 1943 درباره سن خود دروغ گفت تا به پالماچ، ارتش سري يهودي «ايشوو» در فلسطين ملحق شود. «اين ارتش سري بود، زيرزميني بود، من را جذب كرد.» او در بسياري از عمليات شركت كرد، از جمله خرابكاري در خطوط راهآهن و پلها، حمله به ايستگاههاي پليس بريتانيا و جمعآوري اطلاعات. او چندين بار توسط بخش بررسيهاي جنايي بريتانيا بازداشت شده بود. بعد از جنگ جهاني دوم و زماني كه فرماندهي حقانه متوجه شد كه حراري به چندين زبان حرف ميزند او را به اروپا فرستاد تا در نقل و انتقال پناهجويان زنده مانده يهودي به اسراييل كمك كند. او در كسب اطلاعات سري كشتيها و در پشتيبانيهاي پيچيدهاي كه در انتقال اين مهاجران غيرقانوني از طريق خرابههاي اروپا به قايقها و سپس قاچاق آنها به فلسطين آن هم زير دماغ بريتانياييها درگير بود. «اين دورهاي بود كه من در طي آن معيار و روشي را خلق كردم كه در فعاليتهاي پوششي من در ديگر كشورها استفاده كردم. ابزاري كه بعدها در موساد مورد استفاده قرار گرفت.» سررشته قصور قيصريه، حراري را به اين نتيجه رساند كه قيصريه بايد از پايين بازسازي شود، اهدافش، وظايفش و افرادش دوباره بازتعريف شوند.
بعد از چندين ماه كار او دكترين خودش را به رييسان موساد داد: «از نگاه جهاني من، معتقدم كه هر كشوري كه ميخواهد زنده بماند بايد قيصريه خودش را داشته باشد، مخفي و جمع و جور، بدنه نخبهاي كه قادر باشد خارج از مرزهاي كشورش، عمليات اجرا كند، كاري كه هيچ آژانس ديگري در كشور قادر به انجام آن نيست. اين يك ابزار بينظير رهبري ما است كه ميتواند براي عمليات عليه دشمنان كشور استفاده كند.»