موراكامي، نويسندهاي جهاني
مهدي غبرايي
بارها گفتهام چرا دنياي موراكامي بيش از ديگر نويسندهها براي من جذاب است؛ زير نواي همه آثارش شادي و عيش زندگي است. يعني با وجود توضيح تمام مسائل و بدبختي و خيانت و جفا و جور و... لايه زيرين تمام اين مسائل ميل به زندگي موج ميزند و نشاط زندگي در آنها ديده ميشود. حتي در لايه زيرين كتابي همچون «چوب نروژي» كه داستان رابطه عاشقانه بسيار پيچيده و غمناكي را نقل ميكند و شخصيت زن داستان بيمار ذهني است كه همين نكته دردآوري و غمناكي بيحد و حصري را القا ميكند، باز هم سماجت در عشق و ميل به زندگي چنان موج ميزند كه هر خوانندهاي را به خود جذب ميكند. اين موضوع براي من بسيار مهم است. حالا اينكه موراكامي واقعيت را با خيال در ميآميزد، رسمي است كه از يك سو به رئاليسم جادويي كه به نام «گابريل گارسيا ماركز» ثبت شده، متصل ميشود؛ البته ديگر نويسندگاني نيز پيرو اين مكتب شدهاند و خاستگاه رئاليسم جادويي به زعم من به «هزار و يك شب» بازميگردد. در «هزار و يك شب» با روايتي مواجه ميشويم كه در آن نه زمان مطرح است و نه مكان و نه به قول امروزيها پيرنگ داستان. يعني داستان يكباره از جايي به جاي ديگر ميرود، مثلا از ايران يا بغداد به چين ميرود و نويسنده به شيوهاي اين روايتها و درهم آميختگيها را به هم گره ميزند كه مجموع داستان براي خواننده باورپذير و ملموس ميشود. يا جانوران عجيب و غريبي مثل «رخ» در «هزار و يك شب» ظاهر ميشود كه براي بچهاش فيل شكار ميكند. امثال اين دست افسانه، چراغ جادو، سندباد و مثالهاي زيادي از اين دست در اين داستان وجود دارد. چنين نگاهي را نويسندهاي مانند موراكامي روي جامعه امروزي شهري پياده ميكند و با آن در ميآميزد. موراكامي يكي از استادان سبك تلفيق عين و ذهن است. اين نوع روايتها كشش و جذبهاي دارد كه خواننده را به خود جذب ميكند. به همين دليل است كه موراكامي به عنوان نويسندهاي جهاني مطرح شده است.