ادامه از صفحه اول
ديپلماسي و كيش شخصيت
اندرو برانسون، كشيش امريكايي ساكن تركيه، دو سال پيش به اتهام ارتباط با گروههاي تروريستي و در پي كودتاي نافرجام ارتش تركيه بازداشت شدهبود. اين مبلغ مذهبي به دليل نسبتش با مسيحيان انجيلي يا اواآنجليستهاي امريكايي، بسيار براي دولت امريكا اهميت داشت، به خصوص كه مايك پنس، معاون اول رييسجمهور امريكا شخصا از اين فرقه مذهبي است و همچنين بخش مهمي از پايگاه راي دونالد ترامپ در ميان پيروان تندروي اين فرقه مسيحيت ريشه دارد. همانگونه كه بهبود روابط با امريكا در جايگاه رجب طيب اردوغان در تركيه موثر خواهد بود، در آستانه انتخابات مياندورهاي پارلماني در امريكا، آزادي كشيش اندرو برانسون هم براي بهرهبرداري تبليغاتي دولت ترامپ بسيار اهميت دارد.
تصميم تركيه براي پايان بازداشت خانگي و رفع ممنوعالخروجي كشيش برانسون، به صورتي تنظيم شدهبود كه در بهترين زمان و بهترين موقعيت همزمان با حفظ محكوميت او، هم جايگاه دستگاه قضايي تركيه را حفظ كند و هم امريكاييها را راضي كند. به قول مشهور تركيه به شكلي رفتار كرد كه «نه سيخ بسوزد و نه كباب.» آزادي كشيش برانسون، مهمترين مانع كوتاهمدت و بلافاصله در روابط دو كشور را برميدارد. اما به صورت مشخص برداشتهشدن اين مانع ميتواند عملا باعث توازن مجدد در روابط دوطرف شود و مسائل كلانتر مانند نقش تركيه در خاورميانه و مساله سوريه، ميتواند در ميانمدت به عنوان اولويت بعدي در روابط واشنگتن و آنكارا بر اساس همكاريهاي جديد بازتعريف شود.
ترامپ تلاش ميكند تا از همه فرصتهاي موجود در روابط بينالملل به صورت متعادل به نفع خود بهرهبرداري كند و ميان طرفهاي درگير به شكل هوشمندانهاي توازن ايجاد كند. همانگونه كه شاهد بوديم بعد از موضعگيري مبهم او در سفر به عربستان سعودي در مورد قطر، دولت امريكا نهايتا بيطرفي را برگزيد. ترامپ مواضع خود را به سرعت بازتعريف ميكند و هر بار سعي ميكند منعطفانه در شرايط جديد سياست تازه اتخاذ كند، به همين دليل هم در مسائل مربوط به متحدان امريكا در خاورميانه سعي ميكند هيچگاه موضع مستقيم و قاطعي له يا عليه هيچيك از كنشگران ابراز نكند. همانطور كه بعد از آنكه در مورد قطر اظهارنظري منفي داشت، بلافاصله موضع بيطرف در تنش ميان قطر و عربستان اتخاذ كرد. منطق ترامپ در اين موضع تعادلي منطقي مبتني بر روحيه تاجرمآبانهاش است كه در واقع تلاش ميكند تا هيچ يك از مشتريان پولساز امريكا را از دست ندهد. سياست ترامپ اين است كه در شرايط سردي روابط تندترين مواضع را تا جايي ادامه دهد كه منجر به قطع روابط نشود و در شرايط صميميت روابط به گونهاي مناسبات را تنظيم كند كه تمامي هزينهها بر عهده طرف مقابل باشد و امريكا مجبور به هزينه براي مناسبات نباشد يا دست كم بيشتر از آنكه هزينه ميكند از رابطه درآمد كسب كند. مادامي كه اين منطق سود در رابطه دوجانبه با كشورها وجود داشتهباشد كه پول از سوي شريك خارجي و حفظ امنيت و تجهيزات نظامي از سوي امريكا در جريان باشد، با هر طرفي روابط ادامه خواهد داشت، چه تركيه و چه عربستان سعودي.
روابط تركيه و امريكا در شرايطي قرار دارد كه دوطرف تلاش ميكنند تا به سمت نوعي عاديسازي (Normalization) حركت كنند و در مجموع سعي خواهند كرد كه روابط نه دچار فراز جدي شود و نه دچار فرود جدي. بر خلاف مسائلي مانند آزادي كشيش برانسون كه براي پرستيژ شخص رييسجمهور امريكا، امري مهم و حياتي تلقي ميشد و يك مانع بلافاصله جدي در روابط دوجانبه بود، مسائل ديگر اولويتي تا اين حد بلافاصله در رابطه دو كشور ندارند، از جمله مسائلي مانند قرارداد فروش موشكهاي اس400 روسي به آنكارا كه در شرايط تنش ميان دو كشور تاكيد زيادي روي آن شدهبود، از اهميت كليدي در اين رابطه برخوردار نيستند.
پيامدهاي قتل خاشقجي براي عربستان
ترامپ با افتتاح دور سفرهاي خارجياش ابتدا به رياض رفت و يك سنت قديمي كه طبق آن رييسجمهور جديد ايالات متحده اولين سفرها را به همسايگان كانادايي و مكزيكياش اختصاص ميداد، شكست. اين سفر نشاندهنده قائل شدن ارجحيت براي عربستان در مقابل چين، ناتو و حتي متحد سنتي انگليسي ايالات متحده از سوي دونالد ترامپ است.
پس تعجببرانگيز نيست اگر ميبينيم وليعهد عربستان خود را مجاز به اِعمال هر جنايت و باجگيري ميداند. او همه كار كرده است؛ از ربودن نخستوزير لبنان كه براي آزادياش نيازمند پادرمياني رييسجمهور فرانسه شدند، تا جنگ كشنده و تراژيك يمن و گروگانگيري شخصيتهاي برجسته عربستان و اخاذيهاي بعد از آن يا حتي محاصره يمن. عملكردهاي او حقوق بينالملل و حقوق بشر را در سايه سكوت تمامعيار ايالات متحده و اروپا پايمال كرده است.
از زماني كه حتي كشورهاي اروپايي هم دربرابر خشم سعوديها به خاطر مطرح كردن مسائل حقوق بشري مورد تهديد واقع ميشوند، سكوت اروپا ديگر مايه شرمساري است. قضيه آلمان در ماه مه گذشته يا مساله سوئد به اندازه كافي مبين اين مطلب است. در هر دو مورد وزراي امور خارجه اين دو كشور در نهايت جرات كردند تا در مورد رفتار سعوديها صحبت كنند. با وجود همه مطالبي كه گفته شد، گرچه اين روزنامهنگار عربستاني به قتل رسيد و بدنش تكهتكه شد، اما با تركيب كنوني كاخ سفيدي كه كاملا غرق در مسائل ايران است بعيد به نظر ميرسد كه دولت ترامپ به بررسي دقيق اين قضيه بپردازد. وضع اروپا نيز چنين است؛ اروپايي كه به رياست لهستان موفق شد تا به ايالات متحده پيشنهاد تاسيس يك پايگاه نظامي در خاك لهستان با نام پيشنهادي «قلعه ترامپ» بدهد. سكوت هماهنگ ايالات متحده و اروپا كه مطابق مرزبنديها و تقسيمات اروپاست، سبب ميشود تا كشورهايي مانند عربستان سعودي در كمال مصونيت به خود حق به قتل رساندن مخالفينشان را در كنسولگريهايشان بدهند. پس نبايد تعجب كنيم وقتي كه ميبينيم چينيها نيز در اقدامي مشابه رييس كل يك سازمان بينالمللي مانند اينترپول را ميربايند. پس جز اظهارات دروغين و تظاهر به عمل در اين موارد نميتوان چيز ديگري از آنان انتظار داشت و در اين رهگذر ايالات متحده و اروپا هر يك به دلايلي جداگانه در غيبت به سر ميبرند.