بحث تغيير رييس سازمان سينمايي كه از چندي پيش راه افتاده و البته هنوز عملي نشده، چند نكته مهم در حاشيه خود دارد.
۱- اگر به لزوم وجود برنامهها و سياستهاي كلان در سينما و فرهنگ قايل باشيم، بايد آن را در سيستم موجود مديريت سينما بررسي و ارزيابي كنيم. ببينيم آيا اساسا برنامه كاربردي و سياست كلان و اصولي در اين مديريت وجود داشته است يا خير؟ و اگر داشته چه بوده.
حمايت تمام قد از سينماي تجاري حتي نوع دمدستي و بيكيفيت آن و زير فشار قرار دادن سينماي مستقل و انديشهورز، همچنين سياستهاي رسانهاي غيرشفاف و پرمساله، از جمله مشخصترين سياستهاي دوران صدارت جناب حيدريان است.
همچنين حذف فيلمسازان جوان و فيلماوليها با سخت كردن روند صدور مجوزها و حتي محدود كردن تعداد مجوزهاي سالانه فيلم اوليها، حذف بخش فيلم اول از جشنواره ملي فيلم فجر و البته ميدان دادن به عناصر مسالهدار و صاحب كارنامه منفي در دوران هشتساله دولت پيشين و مشورت گرفتن از آنان، از ديگر سياستها و خروجيهاي دوران حيدريان بوده است.
اگر قرار است حيدريان از سازمان سينمايي برود، بيگمان بايد تفكرش نيز به همراه او سينما را ترك كند و ديگر صاحبان اين تفكر نيز همچنين. به هرصورت برخي سياستهاي فرسوده، خطرناك و مخرب در حوزه سينما به سرعت بايد برچيده شود و جاي خود را به برنامههاي سازنده و روزآمد دهد.
۲- نامهايي كه براي تكيه زدن بر صندلي حيدريان مطرح ميشوند هم قابل بررسي و تحليلند. نامهايي كه گاه از فرط تفاوت با هم، شگفتآور به نظر ميآيند. نكته مشخصي كه ميشود به آن مطمئن بود آن است كه در اين ماجرا به تنها چيزي كه توجه نميشود، برنامه است. قرار است تنها يك نام جايگزين يك نام ديگر شود. كاش كمي روي اين نكته تمركز ميشد كه قرار است چه سياستها و برنامههايي جايگزين شود و فرد مناسب براي اين سياستها و برنامههاي تازه كيست. وگرنه انتخاب يك نام بيكار و تشنه ميز و بدون برنامه اصلا كار سختي نيست.
۳- قضيه دبيري جشنواره ملي فيلم فجر هم يك نكته جالب درخود دارد. درحالي كه رييس فعلي سازمان سينمايي درحال جمع و جور كردن كشوي ميزش براي خروج از دفتر بهارستان است، انتصاب دبير جشنواره فجر توسط او چه معنايي ميتواند داشته باشد؟ حضور شتابزده دبير جديد در تلويزيون و ارايه نظريات جديد چه مفهومي دارد؟ آيا در اين برهه زماني، منصوب كردن دبير جشنواره فجر با هماهنگي رييس جديد سازمان يا وزير ارشاد انجام شده است؟ آيا اين هزينه ساختن براي رييس جديد سازمان و قراردادن او در مقابل عمل انجام شده نيست؟
آيا ارزيابي جشنواره سال گذشته كه كوچكترين و بيرونقترين جشنواره سيوچندسال اخير بود، جايي براي توجيه تمديد مسووليت دبيرش باقي ميگذارد؟
شايد هم آقاي حيدريان و تيمش قصد كردهاند حالا كه ميز رياست سازمان را از كف دادهاند، حياط خلوتي را براي خود دستوپا كنند و فعلا عنان جشنواره ملي را در دست نگه دارند.
۴- «طبيعتا تمايل ندارم كه دبيري جشنواره را برعهده بگيريم. همانطور كه ميدانيم انتخاب دبير جشنواره برعهده رييس سازمان سينمايي است و ما تابع دستورات و نظر ايشان هستيم، اما اين وظيفه سنگيني است كه معاونت نظارت و ارزشيابي همزمان بخواهد دبيري جشنواره را هم داشته باشد.»
اينها حرفهاي نازآلود ابراهيم داروغهزاده در روز ششم شهريور همين امسال است كه نشان ميدهد ايشان اصلا و ابدا تمايلي براي دبيري فجر نداشته و ندارند!
آگاهان حوزه سينما و رسانه در اينكه حكم داروغهزاده براي دوره ۳۷ فجر تمديد خواهدشد هيچ شكي نداشتند. اما در يكماه اخير بازي رسانهاي بيهوده و مضحكي به راه افتاد با اين محور كه «جايگزين داروغهزاده كيست؟ » در اين ميانه گمانهزنيهايي هم شد و نامها هم طرح شدند و يا خود را در ميان گزينههاي محتمل، مطرح كردند و برخي رسانهها هم به اين بازي تن دادند كه همه اينها به فانتزي بودن اين فضاي تصنعي و بياساس كمك كرد. حال اينكه اين فضاي رسانهاي آن هم در گرماگرم بحث تغيير مديريت سينما توسط چه كساني و با چه هدفي طراحي شده، سوالي است كه ميشود به پاسخش فكر كرد. سادهترين پاسخ البته- جداي از نكته شماره ۲- منحرف كردن افكار عمومي سينما از مساله اصلي و فريب اهالي سينما و رسانههاست. وگرنه حرفهاي يكماه پيش داروغهزاده چه موضوعيتي ميتواند داشته باشد؟ چرا همان شهريورماه حكم داروغهزاده تمديد نشد؟
برخي البته معتقدند اين ماجرا ، بلا تشبيه بيشباهت به آن حكايت مشهور صدر اسلام نيست. قرار بوده انگشتر از دست يك دبير ديگر دربيايد و هر دو انگشتر دوباره در انگشتان اين يكي دبير بنشيند كه خب اين پروژه ناكام مانده و حكم «نامبرده» صادر شده است!