• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4198 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۱ مهر

مردي كه شرفش را نفروخت

سيدعبدالجواد موسوي

عمران صلاحي از آخرين‌هايي بود كه كار مطبوعاتي را جدي مي‌گرفت. امروز وقتي مي‌گوييم فلان مطلب روزنامه‌اي است يا اين مطلب را براي روزنامه نوشتم يعني كاري كردم كه ارزش چنداني ندارد و فقط از سر رفع تكليف آن را انجام داده‌ام.

اما عمران صلاحي از نسلي بود كه روزنامه و مجله را همان قدر جدي مي‌گرفتند كه تاليف يك كتاب را. و درست به همين دليل است كه آنكه غربال به دست گرفته است و از عقب كاروان مي‌آيد بايد به خودش زحمت بدهد و از ميان روزنامه‌ها و مجلات بگردد و آثار درست و درمان طنز و جدي عمران صلاحي را پيدا كند. آثاري كه متر و معياري هستند براي درست نوشتن و عميق ديدن. آثاري كه نشان مي‌دهد چرا روزگاري نشريات رونق داشتند و در ضمن چرا در اين روزگار نشريات بازارشان كساد است. عمران صلاحي مثل همه روزنامه‌نگاران درست و حسابي اين مملكت به چندين هنر آراسته بود.

هم شاعر خوبي بود، هم داستان‌نويس موفق و هم طنز‌نويس درجه يك. بدون شك او نيز مثل همه هنرمندان طراز اول اين سرزمين گمان مي‌كرد اگر غم نان نبود مي‌توانست كاري كند كارستان اما شايد همين غم نان بود كه او و امثال او را بر آن داشت تا در مطبوعات قلم بزنند و آبرويي براي نشريات ما فراهم آورند. بزرگ‌ترين هنر صلاحي اين بود كه غم نان را بهانه‌اي نكرد براي بد نوشتن. سال‌ها پيش به نويسنده‌اي كه روزگاري به او اميدها داشتم، گفتم: چرا با اين همه ذوقي كه از تو سراغ دارم مطالب سر دستي مي‌نويسي؟ صريح پاسخ داد: هر چقدر پول بدي ‌آش مي‌خوري! بدم آمد. قطعا حق با دوست جوان من بود اما بدم آمد. اين نحوه از مواجهه با عاشقانه‌ترين كار عالم- قلم زدن- مكدرم كرد. تو مي‌تواني به جاي قلم زدن دلار خريد و فروش كني يا چه مي‌دانم كلاه كسي را‌ برداري اما نمي‌تواني مثل كاسبكارها با مقوله نوشتن برخورد كني. درود بر شرف آنكه گفت: اگر مي‌فروشي همان به بازوي خود را اما قلم را هرگز!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون