علي سوند رومي، پژوهشگر مسائل اجتماعي :
رفتار هيجاني خريداران كالاها ادامهدار نخواهد بود
امين شول سيرجاني
اين روزها نام رب گوجه فرنگي، پوشك، دستمال كاغذي و دهها كالاي ديگر زياد در ميان گفتههاي مردم شنيده ميشود. در هفتههاي اخير برخي از مراجعهكنندگان به فروشگاهها مدل خريد كردنشان تغيير كرده و به گواه فروشندگان، مشتريان حجم بيشتري از كالا را خريد ميكنند و با خود به خانه ميبرند. اين ميل افراطي به خريد ناشي از چيست؟ برخي ميگويند ناشي از ترس از آينده. برخي ميگويند تحريمهاي جديد در راه است و كالاها گرانتر ميشود پس بايد بخريم و نگهداري كنيم. برخي ديگر هم كه چنين تحليلي ندارند با ديدن چنين وضعيتي دچار اين وسوسه ميشوند كه نكند رفتار آنها در خريد نكردن اشتباه است و آنها هم بايد به صف خريداران بپيوندند. همه اين اتفاقات در حالي روي ميدهد كه مسوولان بارها به صراحت اعلام كردهاند هيچ نگرانياي از بابت تامين كالاهاي اساسي مورد نياز مردم وجود ندارد. هر چند شمار خريداران به نسبت كل افراد جامعه اكثريت را شكل نميدهد اما بازتاب خريدهاي آنان در شبكههاي اجتماعي زياد بوده و همين عاملي شده براي تشديد نگرانيها. علي سوند رومي، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعي ايران ميگويد اين رفتارها واكنشي هيجاني به وضعيت اقتصادي جديد است اما اين روند ادامهدار نخواهد بود و اگر اتفاق خاصي روي ندهد به زودي جامعه به سمت سازگاري با وضع موجود حركت ميكند. او در عين حال يادآوري ميكند كه كنترل نوسان شديد در بازار و همچنين اطلاعرساني دقيق ميتواند به بازسازي اعتماد اجتماعي و در نتيجه بهبود فضاي موجود كمك كند.
در ماههاي اخير كشور با مشكلات اقتصادي روبه رو شده به طوري كه بخشي از افراد جامعه نسبت به آنچه قرار است در آينده رخ دهد نگرانيهايي دارند و اين نگراني را با خريد بيش از حد نياز كالاها در فروشگاهها از خودشان بروز ميدهند. در رفتارشناسي جمعي اين رفتارها چقدر طبيعي است؟
آدمها رفتارهايي كه از خودشان نشان ميدهند يا بر اساس تصميمگيري عقلاني است يا مبتني بر واكنش هيجاني است. خريد يكي از رفتارهايي است كه در هر دو وضعيت انجام ميشود. يعني يا بر اساس تصميم عقلاني افراد براي رفع نيازهايشان خريد ميكنند يا رفتاري هيجاني است براي پاسخ به يك اتفاق. مثلا وقتي افراد در جامعه نسبت به تامين نيازهاي آني و آتيشان دچار ترديد شوند، ممكن است دست به خريد گسترده اقلامي بزنند كه احساس ميكنند به آنها نياز بيشتري پيدا ميكنند. در واقع اين نوع خريد كردن واكنشي است به احساس ناامني رواني براي تامين نيازها. اين رفتارها فقط در زمان بحران رخ نميدهد. گاهي در زمانهايي كه ما با بحران هم روبهرو نيستيم ممكن است اين احساس ناامني وجود داشته باشد. حتي گاهي اين رفتارها مبتني بر احساسات موهوم و غيرواقعي است. مثلا در سال 2012 وقتي شايعه عجيب «پايان زمين» به شكل گستردهاي مطرح شد مردم واكنشهاي هيجاني نشان دادند و از جمله اينكه سراغ فروشگاهها ميرفتند و مقدار زيادي كالا ميخريدند و انبار ميكردند. پس ادراك نادرست ما از واقع و شايعات و امثالهم هم ميتواند منجر به بروز چنين رفتارهايي شود. در مجموع نميتوان گفت رفتار غيرطبيعي خاصي روي داده است.
آنچه در يك ماه اخير رخ داده را ناشي از كدام عوامل ميدانيد؟
بخشي از ميل مفرط به خريد كالاها كه در يك ماه اخير شكل گرفته ناشي از تورم موجود در بازار است. در كنار اين تورم، ترديدهايي هم به وجود آمده و برخي از مردم احساس ميكنند ممكن است در آينده تامين كالاهاي مورد نياز آنها با مشكل جدي مواجه شود. در كنار اينها متاسفانه اعتماد اجتماعي ميان دولت و ملت قدري آسيب ديده است. بر اثر اين عوامل وضعيتي جديدي در جامعه پديد آمده است. البته بايد اين را يادآوري كنم كه آني خريد هيجاني و گسترده شامل حال همه مردم نيست. بلكه بين 15 تا 20 درصد مردم كه احساس ناامني بيشتري دارند معمولا به طور افراطي خريد ميكنند.
به نظر شما اين ميل افراطي به خريد نزد بخشي از جامعه تا كجا پيش ميرود؟ آيا ممكن است تبعات بدي در راه باشد؟
اين روند نميتواند ادامهدار باشد. به نظر من روند فعلي يك درجه پيك دارد و بعد از آن جامعه به وضعيت تعادل حركت ميكند. احتمالا فشار رواني ناشي از مشكلات اقتصادي موجب ميشود كه تا آبان ماه اين رفتارها به اوج خودش برسد و بعد نوعي از سازگاري شكل بگيرد و جامعه به سمت تعادل حركت كند. يعني اگر اتفاق غيرقابل پيشبيني رخ ندهد آرام آرام هم فضاي هيجاني افزايش قيمتها كنترل ميشود و هم احساس ناامني در جامعه تعديل ميشود.
به آسيب ديدن اعتماد اجتماعي و اثر آن بر فضاي هيجاني اين روزها اشاره كرديد. خيلي وقتها اين حرف زده ميشود كه اعتماد اجتماعي آسيب ديده. اما سوال اين است كه آيا اين آسيب در ماههاي اخير شكل گرفته و ديگر اينكه چگونه ميتوان اعتماد اجتماعي را بازسازي كرد؟
تصميمهايي كه در ماههاي اخير از طرف سياستگذاران گرفته شده است يا كارآمد نبوده يا اينكه بر اساس يك استراتژي خاص گرفته شده است. اما در هر صورت چون جامعه اعتماد كافي را به سياستگذار نداشته است اين تصميمها موجب نشده كه فضا به سمت تعادل پيش برود. سياستگذاري دقيق و اتخاذ برنامههاي با ثباتي كه در مدت زمان كوتاهي تغيير نكنند ميتواند در طول زمان به بهبود اعتماد اجتماعي كمك كند. البته نبايد اين نكته را هم فراموش كنيم كه در ماجراي هجوم بخشي از جامعه براي خريد كالا مساله «فشارهاي هنجاري» هم نقش مهمي دارد. يعني ابتدا يك گروه حركتي را آغاز ميكنند، عدهاي دنباله رو آنان هستند و يك عده هم در آخر به عنوان متاخرين به اين گروه افزوده ميشوند. اين حركت هنجاري در بسياري از اوقات ميتواند به ضد خودش هم عمل كند. يعني با شكلگيري يك حركت هنجاري جديد فشار هنجاري قبلي تمام ميشود. در هر صورت مهمترين عامل سطح فكر شهروندان است كه چقدر اهل توجه به پايداري اجتماعي و حمايت از ديگران هستند. مردم جامعه بايد اين مفهوم ساده اما بسيار مهم را در طول زمان آموزش ببينند كه همه افراد يك جامعه در يك كشتي نشستهاند و قرار نيست كسي با سوراخ كردن كشتي مشكل فردي خودش را حل و فصل كند. اگر قرار به آسيب ديدن باشد در چنين شرايطي همه افراد جامعه آسيب ميبينند.
در چنين شرايطي سياستگذاران اقتصادي و اجتماعي بايد چه اصلاحي در روشهايشان ايجاد كنند؟ در بخش رسانهاي چه سياستي ميتواند به بهبود رفتارهاي افراد جامعه كمك كند؟
در وهله اول ثبات در تصميمگيري و همين طور كمك به ثبات بازار بسيار مهم است و ميتواند بخش زيادي از التهاب اجتماعي را كاهش دهد. وقتي بازار پرنوسان باشد اين وضعيت خطرناك ميشود. همين طور در بخش سياستگذاري بايد به سمتي برود كه برنامههايي شفاف و دقيق تدوين شوند كه حاصل اجراي آن در كل نظام اجتماعي ما قابل لمس باشد. اتخاذ تصميمهاي آني و برنامههاي دفع الوقت آفت اين وضعيت است. در بخش رسانهها ما نيازمند اطلاعرساني دقيق و شفاف از تصميمها هستيم. شايد لازم باشد رسانهها سياست بازسازي اعتماد اجتماعي را به سهم خودشان مورد توجه قرار دهند.