• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4195 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۸ مهر

گفت‌وگو با فرزاد موتمن، كارگردان فيلم «آخرين بار كي سحر را ديدي؟»

سينما يعني ژانر «نوآر»

تينا جلالي

 

 

فرزاد موتمن يكي از كارگردانان با سواد سينماي ايران است كه در اغلب ساخته‌هايش هم دانش و نگاه متفاوت ساختاري را به منصه ظهور در‌آورده است. فيلم «شب‌هاي روشن» او بعد از گذشت سال‌ها همچنان محل بحث منتقدان است يا «هفت پرده»، «صداها» مخالفان و موافقان جدي به همراه داشته است. اگر با ديد اغماض به كارنامه اين كارگردان نگاه كنيم مي‌توانيم بگوييم فيلم‌هاي ماندگاري را براي سينماي ايران ساخته است.

اين روزها فيلم «آخرين بار كي سحر راديدي؟» به كارگرداني فرزاد موتمن در سينماها اكران شده است؛ فيلمي كه نامزد بهترين فيلم و كارگرداني (فرزاد موتمن) بهترين فيلمنامه (امير عربي)، بهترين بازيگر نقش مكمل مرد (سيامك صفري) و بهترين بازيگرنقش مكمل زن (ژاله صامتي) از سي‌وچهارمين جشنواره فيلم فجر بود... گفت‌وگوي ما را با اين كارگردان مي‌خوانيد.

 

وقتي به كارنامه فرزاد موتمن نگاه مي‌كنيم، بين ساخته‌هاي او فرازوفرود زيادي مي‌بينيم، شما هم فيلم تحسين‌برانگيز زياد ساختيد و هم فيلم‌هايي كه نگاه سطحي‌تر دارد. فيلم‌هاي شما در مقطعي از پرفروش‌هاي سينما مي‌شود و درزماني ديگر صرفا مخاطبان خاص را اقناع مي‌كند.

براي من فيلمساز چنين كار كردني طبيعي است. درواقع با شرايطي كه سينماي ايران براي من فراهم مي‌آورد كار مي‌كنم.

كه بعضا گرايش واقعي شما نيست.

دقيقا. تمايل من ساخت فيلم‌هايي است كه لحن تجربي‌تر دارند. من نمي‌توانم هر آنچه را كه دوست دارم بسازم براي اينكه سينماي ايران فقيرتر از اين حرف‌هاست كه ساخت چنين فيلم‌هايي را تحمل كند. به همين جهت در كارنامه‌ام مسيرهاي روبه‌جلو و عقب ديده مي‌شود.گاهي خودم را در اختيار سينما قرار مي‌دهم. گاهي فيلم‌هايي كه به دل خودم نزديك‌تر است مي‌سازم. هر كس كه واقع‌بين باشد اين گونه كار مي‌كند. اين مسيري است كه فيلمسازان دنيا هم طي مي‌كنند. به نظر من تنها كساني مي‌توانند هرآنچه دل‌شان مي‌خواهد را بسازند كه پولدار هستند.

اينكه يك فيلمساز از انديشه‌ها و نگرش خود فاصله بگيرد خوب است يا بد؟

به نظرم فوق‌العاده است. چون من به عنوان فيلمساز شرايط را مي‌فهمم و تجربيات مختلف را به كارنامه‌ام اضافه مي‌كنم. از هاوارد هاكس گرفته تا استيون سودربرگ همه اين رويه رادارند. تك‌وتوك كساني كه شرايط ويژه دارند و دغدغه مالي ندارند مي‌توانند فيلم‌هاي دلخواه‌شان را بسازند. شرايط ويژه كار كردن در سينما براي من طبيعتا به وجود نيامده و بعيد مي‌دانم به وجود بيايد.

من فكر مي‌كنم هرچقدر توليد يك فيلم با استراتژي مدون‌تري صورت بگيرد نتيجه‌اش مي‌شود «شب‌هاي روشن» يا «خداحافظي طولاني» ... موافقيد؟

فكر نكنيد براي فيلم «شب‌هاي روشن‌« هم ازاين‌دست مشكلات جنبي به وجود نيامد. چندين بار امكان داشت فيلم‌برداري اين فيلم متوقف شود؛ آن‌هم در شرايط فيلمسازي آن سال‌ها.

شرايط كار كردن در سينما هم در سال‌هاي اخير پيچيده شده.

من هم معتقدم در 16 سال اخير شرايط غيرطبيعي بر سينما حاكم شده. بنياد سينمايي فارابي دست از حمايت فيلم‌ها برداشته و خودش به عنوان تهيه‌كننده وارد توليد مي‌شود. به همين جهت جنس به‌خصوصي از فيلمسازان وارد كار مي‌شوند. از طرفي بخش خصوصي منفعل شده و تهيه‌كننده‌ها منتظرند فيلمنامه با پول چه زماني وارد دفترشان مي‌شود. دو اتفاق بد هم در اين جريان افتاد. اول اينكه تهيه‌كننده‌هاي حرفه‌اي عقب‌نشيني كردند و يك عده به‌واسطه پول تهيه‌كننده شدند و كار توليد را در دست گرفتند و اتفاق بد دوم اين بود كه يك عده كارگردان پولي وارد كار شدند.

جناب موتمن شنيده بوديم كه بعضي افراد به واسطه پول بازيگري در سينما را تجربه مي‌كنند اما كارگرداني با پرداخت پول كمتر مطرح مي‌شود.

بله. متاسفانه يك عده پول فيلم‌شان را با خودشان مي‌آورند و فيلم مي‌سازند.اما اجازه بدهيد نام نبرم.

احتمالا اين عده شامل جوان‌ها هستند؟

بله بيشتر جوان‌ها هستند در اين شرايط غيرعادي و ناسالم، من چگونه بايد كاركنم ؟طبيعي است كه هر فيلم من گرفتار مشكلات مي‌شود.

البته اين نكته هم به ذهن مي‌رسد وقتي فيلمنامه و درنهايت توليد فيلمي خوب نمي‌شود، براي شانه خالي كردن از عدم كيفيت فيلم، سازندگان به مشكلات حين ساخت متوسل مي‌شوند.

ببينيد من كارم فيلمسازي است. من منبع درآمد ديگري ندارم. اتفاقا همه كارهاي كارنامه‌ام را دوست دارم و خدا را شكر فيلمي نساختم كه از آن خجالت زده باشم. از «پوپك و مش ماشاله» هم راضي‌ام چون كمدي بامزه‌اي است. چه اشكالي دارد اين نوع فيلم‌ها ساخته شود. مهم اين است كاري كه انجام مي‌دهيم خوب باشد. اما در اين ميان گاهي كارهايي ماندگارترند و يك عده به آن دل مي‌بندند و يكسري كارهايي هم انجام مي‌دهيم كه مي‌آيد و مي‌رود. مثل مهندسي كه ايده‌آل براي كارش اين است كه برج بسازد يا فرهنگسرا يا آمفي‌تئاتر. اما هميشه اين اتفاق نمي‌افتد. گاهي بايد خانه دوطبقه بسازد و بفروشد تا به پولش برسد. من هم فيلمسازم گاهي تله‌فيلم مي‌سازم يا سريال. (البته ديگر سريال نمي‌سازم چون آدم سريالي نيستم)

بعضي وقت‌ها فكر مي‌كنم حجب و حيايي كه داريد باعث مي‌شود بعضي فيلم‌هاي شما با مشكلات در ساخت و اكران به وجود بيايد.(حاشيه‌هايي كه براي فيلم بيداري به وجود آمد)

من فيلم «بيداري» را باعشق ساختم اما از يك جايي از پروژه جدا شدم و كار از دست من خارج شد.

اين‌طور هم مي‌توانيم فرض كنيم كه سليقه شما با بعضي فيلمنامه‌نويس‌ها (سعيد عقيقي) جور درمي‌آيد كه نتيجه خوبي به بار مي‌آورد؟

من و سعيد عقيقي تيم خوبي بوديم سه فيلم كاركرديم «شب‌هاي روشن»، «صداها» و «هفت پرده» كه هر سه فيلم به‌خصوص «صداها» را خيلي دوست دارم. اما همكاري ما ادامه پيدا نكرد. و من واقعا از اين تعامل لذت مي‌بردم و دوست داشتم ادامه پيدا كند.

چرا اين همكاري ادامه پيدا نكرد؟

سعيد عقيقي دوست داشت فيلمنامه‌هايش را خودش كارگرداني كند. اميدوارم با سعيد دوباره همكاري كنم من و سعيد مثل لورل و هاردي هستيم البته من لورل هستم (مي‌خندد)

با اين وجود شما مسير فيلمسازي خود را در همان سمت‌وسو مثل «خداحافظي طولاني» ادامه داديد.

حتي فيلم «سايه‌روشن» كه نويسنده آن امير افشار بود و به نظر من يكي از تجربي‌ترين فيلم‌هاي تاريخ سينماي ايران قلمداد مي‌شود و من از اين همكاري بسيار راضي هستم. اما طبيعتا آن فيلمي مرا بيشتر راضي نگاه مي‌دارد كه خودم نويسنده آن باشم. وقتي فيلمنامه فيلمم را بنويسم راضي‌ترينم.

سال‌هاي دور كه با شما مصاحبه مي‌كردم به اين نكته تاكيد داشتيد كه فيلمنامه‌هاي متعلق به خودتان را نمي‌توانيد بسازيد، از اين منظر كه با تهيه‌كننده‌ها نمي‌توانيد سر ساخت فيلم‌هايي كه دل‌تان مي‌خواهد بسازيد و فيلمنامه‌هايي كه خودتان مي‌نويسيد كنار بياييد. قطعا «آخرين بار كي سحر را ديدي؟» با آن مولفه‌هايي كه مدنظرتان بود نزديك بود كه ساخت آن را به عهده گرفتيد. با اين صحبت ما موافقيد؟

من واقعا «آخرين بار كي سحر را ديدي؟»را دوست دارم. يك فيلم پليسي ايراني كه فرم جذابي دارد. در اين فيلم سعي شده كه يك پليس ايراني را نشان دهيم كه از قضا اين پليس صلح‌طلب هم هست و اسلحه نمي‌كشد.

جناب موتمن شما يكي از فيلمسازاني هستيد كه به ژانر نوآر علاقه‌مند هستيد.

به نظر من سينما يعني فيلم نوآر. باقي ژانرها فرعي هستند.

به نظر مي‌رسد در فيلم «آخرين بار كي سحر را ديدي؟ » گرايش به سمت نوآر داشتيد.

به نظر من اين فيلم نوآر نيست و يك فيلم پليسي است. اگر هم در آن ويژگي‌هاي يك فيلم نوآر ديده مي‌شود به صورت ناخودآگاه بوده نه خودآگاه.

شايد سينماي ايران به لحاظ امكانات به آن مرحله نرسيده كه بتوانيم يك فيلم نوآر خوب بسازيم.

به نظر من سينماي ايران از اين توانايي برخوردار است اما ما مي‌ترسيم به سمت اين سينما برويم. اتفاقا امكانات سينمايي فيلم نوآر را هم داريم. در سال‌هاي اخير شهرنشيني در جوامع گسترش پيدا كرده و از آنجايي كه جنايت يك مقوله شهري است چند سال پيش داستان شهلا جاهد خاطرتان است؟ اين داستان يك فيلم نوآر است.

شايد سانسور دليل اين كمبود باشد.

خير. ترس از سانسور نيست. ما جرات ساختن چنين فيلم‌هايي را نداريم. فقر اقتصادي سينماي ايران باعث مي‌شود تهيه ‌كننده‌ها به چنين فيلم‌هايي گرايش نداشته باشند. نگاه مي‌كنند چه فيلمي مي‌فروشد و با اقبال مخاطب همراه است بلافاصله سري آن فيلم‌ها سلسله‌وار در سينما روي پرده قرار مي‌گيرد. فيلم‌هايي كه كاراكترهاي آن سر هم عربده مي‌كشند و جالب است كاراكترها يك‌بار توي اتاق سر هم عربده مي‌كشند يك‌بار توي حياط و يك‌بار مقابل توالت و يك‌بار پشت‌بام سر هم عربده مي‌كشند. آخر اينكه نشد سينما... باور كنيد دو سه سالي مي‌شود كه من به سينما نمي‌روم و فيلم نمي‌بينم. تنوع مضامين وجود ندارد. به خاطر ملاحظه و محافظه‌كاري به دنبال تجربه كردن در سينما نيستيم و سراغ موضوعات تكراري مي‌رويم.

البته كه نبايد تمام تقصير را به گردن تهيه‌كننده انداخت. توان و خلاقيت كارگردان‌ها را هم بايد در نظر گرفت.

كاملا موافقم. يك عده فرصت‌طلب هستند كه به ساخته‌هاي ديگران نگاه مي‌كنند و هر مضموني كه بيشتر مورد توجه قرار مي‌گيرد به همان نوع تمايل پيدا مي‌كنند.

از فيلم «آخرين بار كي سحر را ديدي؟» صحبت كنيم تركيب بازيگران فيلم را بر چه اساسي انتخاب كرديد؟ چينش بازيگران فيلم‌تان براي مخاطب كنجكاو برانگيز نيست و شايد به همين خاطر است كه گيشه زيادي كسب نكرده .

ما در ايران نمي‌توانيم كستينگ انجام دهيم و بازيگر فيلم به دلخواه‌مان بچينيم. براي اينكه بازيگران يا بايد با تهيه‌كننده به توافق مالي برسند يا درگير فيلم ديگري هستند يا باردار هستند يا در امريكا زندگي مي‌كنند و مي‌خواهند سريع فيلم را تمام كنند و برگردند. منظورم فيلم «آخرين بار...» نيست. در هر فيلمي كارگردان به هر آنچه مي‌خواهد نمي‌تواند برسد.

انتخاب فريبرز عرب‌نيا بر چه اساسي صورت گرفت؟ (پوسترهاي فيلم‌تان بيشتر منقش به اوست) سال‌هاست كه او از ستاره بودن در سينما فاصله گرفته.

من فريبرز را خيلي دوست دارم مناسب‌ترين گزينه براي اين نقش بود. من معتقدم بعد از انقلاب دو سه ستاره بيشتر تا به امروز نداشتيم. ابوالفضل پور عرب و فريبرز عرب‌نيا. نسل بعد از اينها، بازيگراني بودند كه فيلم‌هاي‌شان پرفروش شده است.

يعني ستاره نيستند؟

خير. اين بازيگران بيشتر جو هستند. عنوان ستاره به آنها تعلق نمي‌گيرد. اما به نظرم فريبرز هنوز ستاره است اگر او اين روزها نقش اول فيلم‌ها انتخاب نمي‌شود خيلي غم‌انگيز است. حيف است كه سينماي ما از او بي‌بهره است. شما در اين فيلم به بازي او نگاه كنيد به هيچ عنوان چشم‌هايش دروغ بازي نمي‌كند .در چشم‌هايش مي‌توانيد بفهميد كه قاتل كيست. نه تنها فريبرز بلكه تمام بازيگران اين فيلم ژاله صامتي، محمدرضا غفاري، روشنك گرامي عليرضا ثاني‌فر و... همه خوش درخشيدند.

عليرضا ثاني فر در فيلم‌هاي ديگري (پل خواب) هم كه بازي كرده نشان داده توانايي خوبي دارد.

عليرضا بسيار خوش انرژي و مهربان است كه متاسفانه بازي‌اش زياد ديده نشده و لياقتش بيشتر از اين حرف‌هاست.

فيلم «آخرين بار كي سحر را ديدي؟» مثل فيلم‌هاي ديگر شما موضوع خود را روان براي مخاطب تعريف مي‌كند. اما در ادامه در گره‌افكني دچار مشكل مي‌شود. دوست دارم نظر شما را بدانم.

موافق نظر شما نيستم .به نظر من قياس فيلم پليس امريكايي با يك فيلم پليس ايراني اشتباه است. در جامعه امريكا ما با جنايتكاران حرفه‌اي روبه‌رو هستيم. در امريكا يا ژاپن ما با سازماني از جنايتكاران طرف هستيم اما شما توجه كنيد كه در ايران اين گونه نيست. يك قتل خانوادگي موضوع اين فيلم است. به نظر من «آخرين بار كي سحر را ديدي؟» يك فيلم پليسي جهان‌سومي است كه نمي‌خواهد اداي پليس‌هاي امريكا را در بياورد. از آنجايي كه جنايت در جامعه ما ويژگي خانوادگي دارد اين فيلم از پيچيدگي زيادي برخوردار نيست و ما با «هفت» ديويد فينچر روبه‌رو نيستيم. فيلم «آخرين بار كي سحر را ديدي» يك فيلم ژورناليستي است كه دوربين در اين فيلم از شيوه‌هاي فيلمبرداري مستندتري استفاده مي‌كند.

جناب موتمن چرا كاراكترهاي پليس در سينماي ايران نمي‌توانند متفاوت باشند.

براي اينكه در سينماي ايران ما نمي‌توانيم پليس فاسد را نشان دهيم. اما خوشبختانه اين فيلم راجع به پليس فاسد نيست. درباره پليس وظيفه‌شناس است.

جناب موتمن از ويژگي فيلم‌هاي شما بازي متفاوت بازيگران است به طور مثال سعيد آقاخاني در «خداحافظي طولاني»... طناز طباطبايي در «صدا‌ها» و... بد نيست اينجا توضيح دهيد در بازي گرفتن از بازيگران چگونه عمل مي‌كنيد دست آنها را باز مي‌گذاريد ؟

بستگي به فيلم دارد با بعضي فيلم‌ها بايد استيليزه عمل كرد. مثل «صداها» يا «شب‌هاي روشن» دقيقا از بازيگر حركات و ميزانس‌هاي به خصوص را مي‌خواهم اما در فيلم «آخرين بار كي سحر را ديدي؟» كه فيلم مبتني بر واقع‌گرايي است من نمي‌توانم آنها را محدود كنم .

برعكس عمل كرديد.

دقيقا. دكوپاژ بازتر و دوربين سيال‌تر است من از بازيگران مي‌خواهم ميزانسن را خودشان در دست بگيرند و دست‌شان در ارايه بازي كاملا باز است ما دوربين را مطابق بازي آنها به حركت درمي‌آوريم.

و نكته ديگر اينكه بايد بپذيريم بعضي دفاتر پخش از سيستم و قدرت اكران بيشتري برخوردار هستند كه قابل كتمان نيست. موافقيد؟

مقوله پخش فيلم به تهيه‌كننده مربوط مي‌شود و من دوست ندارم در اين مورد صحبت كنم.

از زمان اكران فيلم مطلع بوديد؟ در ميان انبوه فيلم‌هاي كمدي...

خير غافلگير شدم. فكر مي‌كردم هيچ‌وقت اين فيلم رنگ پرده را به خود نمي‌بيند 3 سال است كه از ساخته شدن اين فيلم مي‌گذرد به هر حال خيلي خوشحالم كه رنگ پرده را به خود ديد.

از فضاي اكران سينما چه تحليلي داريد؟

به نظرم تعداد كمي سينما به اين فيلم تعلق گرفته و مي‌توانست فرصت نمايش بهتري به آن تعلق گيرد.

در مصاحبه‌اي از شما خوانده بودم كه گفتيد انگار فيلم‌تان چراغ خاموش اكران شده... دليل در چيست؟

هفته اول نمايش فيلم واقعا چراغ خاموش اكران بوديم. از اين جهت كه حتي يك پوستر هم نداشتيم. همين الان دو دقيقه پيش دوستي به من زنگ زد كه رفتم سينما آزادي جلوي درب سالن نمايش فيلم تو، پوستر مغزهاي كوچك زنگ زده را گذاشتند. خب من چه بگويم؟ واقعا معلوم نيست در اين سينما چه اتفاقي مي‌افتد.

عده‌اي از سينماگران معتقدند در تعداد سانس‌ها و نمايش فيلم‌ها در سينماها بي‌عدالتي صورت نمي‌گيرد. شما چه عقيده‌اي داريد؟

به نظر من كاملا بي‌عدالتي صورت مي‌گيرد. اعتراض ماهم راه به جايي نمي‌برد. من با ساخته شدن فيلم كمدي به هيچ عنوان مخالف نيستم. خودم فيلم كمدي ساختم كه در زمان خود پرفروش بود. به نظر من كمدي ژانر مادر در تاريخ سينماست. از هفت هزار سال پيش كمدي و تراژدي در سينما وجود داشته اما با اينكه سينما يكپارچه به فيلم‌هاي كمدي تعلق بگيرد موافق نيستم و اين مساله به نظرم نفرت‌انگيز است. عرض كردم خدمت‌تان سال‌هاست به سينما نمي‌روم. چقدر بايد يك بازيگر كمدي را بر پرده سينما ببينم؟ خسته شدم. خود آقاي كمدين از خودش خسته نشده؟ نمي‌شود كه هميشه ايشان روي پرده باشد اين حضور مداوم عصبي‌كننده است.

شما فيلم ديگري هم ساختيد به عنوان «سراسر شب». فكر مي‌كنيد دچار چه سرنوشتي در اكران شود؟

اين فيلم به زودي اكران مي‌شود. بي‌تابانه منتظرم. تنها فيلمي است كه فيلمنامه‌اش را خودم نوشتم و ذهنيت خودم درآن جريان دارد من فكر مي‌كنم اين فيلم طرفداران خودش را خواهد داشت. به نظر من اين «سراسر شب» فيلم خودم است. شبيه هيچ كدام از فيلم‌هاي ديگرم نيست. فيلم‌هاي ديگرم نصفش متعلق به نويسنده بود اما اين فيلم خود من است.

از فيلم‌هاي جنجالي كه نتوانست به جشنواره راه پيدا كند.

ترجيح مي‌دهم صحبتي نكنم. فقط فيلم را ببينيد و بعد خودتان از اعضاي هيات انتخاب بپرسيد كه چرا به جشنواره راه پيدا نكرد.

 


بعد از انقلاب دو، سه ستاره بيشتر تا به امروز نداشتيم. ابوالفضل پور عرب و فريبرز عرب نيا. نسل بعد از اينها، بازيگراني بودند كه فيلم‌هاي‌شان پرفروش شده اما ستاره نيستند.

اگر فريبرز عرب‌نيا اين روزها نقش اول فيلم‌ها انتخاب نمي‌شود خيلي غم‌انگيز است. حيف است كه سينماي ما از او بي‌بهره است.

چقدر بايد يك بازيگر كمدي را بر پرده سينما ببينم؟ خسته شدم. خود آقاي كمدين از خودش خسته نشده؟ نمي‌شود كه هميشه ايشان روي پرده باشد اين حضور مداوم عصبي‌كننده است.

از اتفاقات بد سينما اينكه تهيه‌كننده‌هاي حرفه‌اي عقب‌نشيني كردند و يك عده به‌واسطه پول كار توليد را در دست گرفتند و همينطور يك عده كارگردان پولي وارد سينما شدند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون