ماير آميت، مثل هميشه عملگرا و غيراحساسي فكر ميكرد كه حق با ايتان و آهيتوف است اما او به حمايت بيشتري از نخستوزير
نياز داشت. لوي اشكول به سخنان آميت گوش داد و با برخي اعضاي رده بالاي موساد كه بازماندگان هولوكاست بودند (برخلاف آميت و ايتان) مشورت كردند و اعتراضات تند آنها را شنيد. با وجود اينها او در نهايت تاييد كرد كه به اسكورژني پول، يك پاسپورت و اماننامه
بدهند.
نخستوزير همچنين درخواست موضوع فهرست ويزنتهال را تاييد كرد اما گرفتن تصميم درباره آن نه برعهده او بود و نه موساد. ويزنتهال يك مرد خودراي و لجباز بود و هر چند كه او با دولت اسراييل و حتي موساد كه برخي عملياتش را تامين مالي ميكرد اما شهروند اسراييلي نبود و خارج از وين و خارج از حوزه پيگيري اسراييل كار
ميكرد.
در ماه اكتبر سال 1964، رافي مدان با ويزنتهال ملاقات كرد تا درباره اينكه چرا اسكورژني را بايد از فهرست سياه جنايتكاران نازي كه يا بايد شكار شود يا به دادگاه آورده شود حذف كرد، بحث كند، آن هم بدون اينكه وارد
جزييات شود.
مدان به ياد آورد كه ويزنتهال وقتي گفت: «آقاي مدان، هيچ شانسي وجود ندارد. اين فرد يك نازي و جناتيكار جنگي است و ما هرگز او را از فهرست خودمان خط نميزنيم.» غم و اندوهي مرا گرفت و اين براي او مهم نبود كه چي گفتم يا چقدر سعي كردم، او به راحتي درخواست مرا رد كرد.
زماني كه به اسكورژني گفته شد كه او در فهرست ويزنتهال باقي ميماند، او مايوس شد اما موافقت كرد تا به هر صورت كار كند. بنابراين آنچه باورنكردني بود، رخ داد – نور چشمي پيشوا، شخصي كه در سراسر جهان به عنوان يك جنايتكار نازي كه ظاهرا كنيسهها را آتش زده بود و در عمليات اساس مشاركت داشت، تحت تعقيب بود، يك عامل كليدي در مهمترين عملياتي كه توسط اطلاعات اسراييل در آن زمان به اجرا درمي آمد، شد.
اولين گام اسكورژني اين بود كه به دوستان دانشمندش در مصر پيام كتبي بفرستد كه در حال بازسازي شبكهاي از كاركشتههاي اساس و ورماخت است تا «آلمان جديد را بسازد» – به بيان ديگر رايش چهارم را بنا نهد. براي اينكه زمينه آن را هم فراهم كند او به آنها گفته بود كه سازمان او مجبور است، اطلاعات محرمانه را
جمعآوري كند. براي دانشمندان آلماني كه براي رژيم عبدالناصر كار ميكردند به خاطر سوگند ورماختيشان، لازم بود تا براي سازمان خيالي اسكورژني جزييات تحقيقات موشكيشان ارسال شود بهطوري كه بتوان از آنها براي نيروي نظامي آلمان تازهاي كه ميخواهد بنا شود، استفاده كرد.
در همان زمان، اسكورژني و آهيتوف يك طرح ابداعي ديگري براي اخذ اطلاعات از افسر توانمند امنيتي، هرمان والنتاين كه همه چيز را درباره پروژه موشكي مصر ميدانست، ريختند. اين دو برخلاف روشي كه براي به كار گرفتن اسكورژني پيچيده و مجرب كه ميدانست با يك فرد موساد سروكار دارد، به كار گرفته شد، تصميم گرفتند كه از برخي پوششها روي والنتاين
استفاده شود.
اسكورژني نقش خودش را به دقت بازي كرد. او هرمان والنتاين را تحت اين برنامه كه ميزباني جمع ويژهاي از زيردستانش از «جنگ باشكوه» را برعهده دارد، به مادريد احضار كرد. او با هزينه موساد، والنتاين را در يك هتل گرانقيمت و لوكس مستقر كرد و به او برنامه خيالي احياي رايش را ارايه داد. سپس اسكورژني فاش كرد كه اين تنها دليل دعوت والنتاين به مادريد نبوده و ميخواهد كه او با يك «دوست نزديك»، افسري از سرويس امنيتي اماي6 بريتانيا ديداري داشته باشد. او گفت كه بريتانياييها خيلي علاقهمند هستند، بدانند كه در مصر چه ميگذرد و او از والنتاين خواست كه به دوستش كمك كند.
والنتاين مشكوك شده بود، پرسيد: «مطمئن هستي كه اسراييليها در اين كار دست ندارند؟»
اسكورژني با تندي پاسخ داد: «مراقب باش و بدان كه با كي حرف ميزني، عذرخواهي كن! چطور جرات ميكني كه با افسر مافوقت اينگونه
حرف بزني!»
والنتاين در حد لازم عذرخواهي كرد اما قانع نشده بود. در واقع كاملا حق با او بود. «دوست» اسكورژني، بريتانيايي نبود بلكه يك افسر موساد و متولد استراليا به نام هري باراك بود.
والنتاين موافقت كرده با او ديدار بكند اما همكاري نكند و ديدار بين آن دو به نتيجهاي
منتج نشد.
توضيح: عنوان « تروريست» كه نويسنده در متن به كار برده فقط به صرف رعايت در امانت ترجمه استفاده شدهاست . از نظر مترجم آنها مبارزاني هستند كه براي گرفتن حق خود ميجنگند.